vocab Flashcards
Statue
ˈstætʃuː
تندیس، پیکره، مجسمه، هیکل، پیکر، تمثال، پیکرسازی
Dock
dɑːk
اسکله
بندرگاه (برای کشتیها)
Sculpture
ˈskʌlptʃər
سنگ تراشی
مجسمهسازی، پیکرتراشی
Redevelop
ˌriːdɪˈveləp
دوباره پیشرفته کردن، دوباره پیش بردن
Serve
sɜːrv
خدمت کردن، خدمت انجام دادن، پذیرایی کردن، به کار رفتن، به درد خوردن
help,aid
Scheme
skiːm
برنامه، طرح، نقشه، ترتیب، رویه، تدبیر، تمهید
Offend
əˈfend
رنجاندن، اذیت کردن، صدمه زدن، دلخور کردن
commit crime
ارتکاب جرم
criminal reoffend
جنایت مجدد
Deter
dɪˈtɜrː
بازداشتن، ترساندن، تحذیر کردن
Offender
əˈfendər
متخلف، تخطیکننده، متجاوز
to address this issue
برای رسیدگی به این موضوع
Resemble
rɪˈzembl
شباهت داشتن، مانستن، تشبیه کردن، مانند بودن، همانند کردن یا بودن
look or be like
content
محتوی، مضمون
گنجایش، حجم، مقدار،
خوشنود، راضی، راضی کردن، قانع کردن
financial stability
ثبات مالی