english Flashcards
as usual
طبق معمول
orchard
ˈɔːtʃəd
باغ میوه
Quite
کوایت
completely
کاملاً، بهکلی، تماماً، سراسر، واقعاً
Quit
کویت
kwit
abandon, leave
ترک، رها سازی، خلاصی، ول کردن، دست کشیدن از،
stuff
(stAf)
چیز، ماده، کالا، جنس, امر ،کار
peckish
گرسنه
grab
ربودن، قاپیدن، گرفتن، توقیف کردن، چنگ زدن، تصرف کردن، سبقت گرفتن
run off
گریختن، به سرعت رفتن
به خارج جاری شدن، ریختن
boost
ترقی، بالارفتن، ترقی دادن، جلوبردن، بالابردن (قیمت)، کمک کردن
بالا بردن، زیاد کردن
trim the waistline
دور کمر را حالت میدهد یا
هیچ چربی اضافی دور کمر نمیماند
تراشیدن درست کردن
slightly
کمی، اندکی
exotic
igzatic
بیگانه، عجیبوغریب
versatile
ˈvɜːsətaɪl
تطبیقپذیر، همهکاره
متنوع و مختلط
porridge
اتمیل
crumble
خرد شدن، فرو ریختن
occasional
چند وقت یکبار، گهگاهی، سببی، به ندرت، کم
sporadic
پراکنده، متناوب، منقطع، هرازگاهی، ناپیوسته
peers
pie
همتا، جفت، قرین، همشأن، عضو مجلس اعیان، صاحب لقب اشرافی، رفیق،
take responsibility
مسئولیت پذیرفتن
Forthcoming
نزدیک، در شرف، آماده ارائه دادن، آینده
Commodity
kəˈmɒdəti
وسیله مناسب، متاع، کالا، جنس
detrimental influence
تاثیر مضر
sector
ˈsektər
قطاع، بخش، ناحیه، منطقه
indigenous
ɪnˈdɪdʒnəs
بومی، طبیعی، ذاتی، فطری
native
nation
ملت، قوم، امت، خانواده، طایفه، کشور
crop
محصول، چیدن، گیسو را زدن، سرشاخه زدن، حاصل دادن، چینهدان
harvest of fruit
Employment
استخدام، بهکارگیری، بهکارگماری، اشتغال
to preserve
برای حفظ
otherwise
غیر از این، جز این
از لحاظ دیگر
وگرنه، والا، درغیراینصورت
Extended
مطول، تمدیدشده
lengthened
induce
به کاری) واداشتن، وادار کردن (بهطور معمول با استدلال یا تشویق یا نفوذ کلام)
موجب شدن، بهوجود آوردن،
doughnut
نوشتار انگلیسی
دونات
donut امریکایی
profoundly
عمیقا
rush
هجوم بردن، بر سر چیزی پریدن
حمله، یورش، هجوم، عجله، حرکت شدید
شلوغی، ازدحام
hurry, speed
batch cooking
پخت و پز دسته ای
cooking a lot of food at the same time and saving some for later.
Disgusting
dɪsˈɡʌstɪŋ / / dɪz-
Adjective
منزجرکننده، بیزارکننده، حالبههمزن
Predominant
prɪˈdɑːmənənt
Adjective
غالب، مسلط، حکم فرما، نافذ، عمده، برجسته
most important
human existence
وجود انسان
Demanding
dɪˈmændɪŋ
پرگیرودار، پرمسئولیت، پرزحمت، سخت (فعالیت)
پرتوقع
revision
rɪˈvɪʒn
مرور
بازبینی، بازدید،
Virtual
ˈvɜrːtʃuəl
مجازی، معنوی، موجود بالقوه، تقدیری
Pastime
ˈpɑːstaɪm
مشغولیات، سرگرمی، تفریح، کاروقت گذران، ورزش
Context
ˈkɑːntekst
زمینه، موقعیت، فضا، شرایط، قراین (پدیده)
Simulation
ˌsɪmjəˈleɪʃn
شبیهسازی، تشبیه
وانمود، تظاهر، ظاهر سازی، تقلید، تمارض
- Her simulation of love was perfect.
- تظاهر او به عشق نقص نداشت.
Sedentary
ˈsednteri
یکجانشین
نشسته، پشت میزی (شغل و کار)، نشسته (کارگر)، کمتحرک، بیتحرک (زندگی)
sedentary life
Souvenir
ˌsuːvəˈnɪr
ˌsuːvəˈnɪə / / ˈsuːvənɪə
سفر یادگار، سوغات، یادبود، خاطره، رهاورد
Damp
dæmp
نم، رطوبت، دلمرده کردن، حالت خفقان پیدا کردن، مرطوب ساختن
moist
Moist
mɔɪst
نمناک، نمدار، تر، گریان، مرطوب، پر از آب
Parasitic
ˌpærəˈsɪtɪk
پارازیتی، انگلی
Accustomed
əˈkʌstəmd
خوگرفته، معتاد
by subsidising th ..
یارانه دادن
Accomplished
əˈkʌmplɪʃt
چیرهدست
موفق
Prove
pruːv
ثابت کردن، درآمدن، نمونه گرفتن، محک زدن، مورد سنجش قرار دادن، مورد آزمایش قرار دادن
Establish
ɪˈstæblɪʃ
کردن
بنیاد نهادن، بنا نهادن، پایهریزی کردن، برپا کردن، تأسیس کردن، دایر کردن، تشکیل دادن، ایجاد کردن،
برقرار کردن، مستقر کردن، تثبیت کردن، استوار کردن
Overseas
ˌoʊvərˈsiːz
ˌəʊvəˈsiːz
Adverb
سفر برون مرز، خارجه، خارج از کشور
خارجی
film crews
گروه های فیلم برداری
Dominate
ˈdɑːməneɪt
چیره شدن، حکمفرما شدن، تسلط یافتن، تفوق یافتن
چیره بودن، مسلط بودن
Affordable
əˈfɔːr.də.bəl/ /
قابلخرید، قابلپرداخت، قابلتهیه، فراهمکردنی، در دسترس، قابلدسترس، قابلاستطاعت
Curb
kɜːrb
زنجیر، بازداشت، جلوگیری، لبه پیادهرو، محدود کردن،دارای دیواره یا حایل کردن، تحت کنترل درآوردن، فرونشاندن