collocations Flashcards
Broad Daylight
brɔːd
روز روشن
Collocation
1- روز روشن
Idiom
2- آشکار
Traffic Jam
ˈtræfɪk ˌdʒæm
Collocation
راهبندان، بند آمدن آمد و شد (وسایط نقلیه)
Collocation
راهبندان
to be stuck in traffic
در ترافیک گیر کردن
it can Broaden my horizon
میتونه افق دیدم را وسیع کند
Flying Colors
Preposition Plural
توفیق کامل، موفقیت قطعی
thoroughly successful
Interpreter
ɪnˈtɜrːprət̬ər
مترجم، مترجم شفاهی، مفسر
مترادف و متضاد
translator
go jogging
Jogging
ˈdʒɑːɡɪŋ
دو آهسته، پیادهروی سریع
around one two time a year
حدود یک تا دوبار در سال
spacious living room
اتاق نشیمن بزرگ
lavishly decorated
مجلل تزئین شده
tastefully decorated
با سلیقه تزئین شده
sparsely furnished
کم مبله
خانه کم وسیله
مثلا به سبک مینیمال
well-lit
خانه ای که پنجره هایی دارد که خوب نور دارد خانه
fluffy cushion
کوسن کرکی
In Short
Collocation
بهطور خلاصه، لب مطلب