Lesson 16 Flashcards
Hasten
تسريع كردن، شتاب دادن
Finite
محدود، limited, restricted
Philanthropic
انسان دوستانه
Contaminate
آلوده كردن، pollute
Agent
عامل
Illustrate
توضيح دادن ( معمولا بوسيله ي مثال )
Overlook
ناديده گرفتن
Poll
نظر سنجي، كسب رأي
Prompt
باعث انجام كاري شدن، فوري، بدون تأخير
Intrusive
مزاحم، ناخوانده
Sacrifice
از خود گذشتگي كردن، فداكاري كردن
Triumph
موفقيت، پيروزي
Portray
به تصوير كشيدن، توصيف كردن
Tedious
خسته كننده، كسل كننده
Boring, dull, monotonous
Pretext
بهانه، دستاويز
Chaotic
بي نظم، آشفته
Chaos
هرج و مرج، آشفتگي
Gratify
خشنود كردن، راضي كردن
Gratification
خشنودي
Grateful
سپاسگذار
Launch
آغاز كردن، به راه انداختن
Client
مشتري
Obscure
نامفهوم، مبهم
Literary
ادبي
Allusion
اشاره، كنايه
Reticent
كم حرف، reserved
Debilitate
ناتوان كردن، ضعيف كردن
Deplete
مصرف كردن، كاهش دادن
Partisan
طرفدار، حامي
Apprise
مطلع كردن، آگاهي دادن، inform
Tranquillity
آرامش، آسودگي
Acknowledge
پذيرفتن، تأييد كردن