Lesson 11 Flashcards
Intercept
مانع رسيدن شدن
Refugee
پناهنده، مهاجر
Substantial
اساسي، مهم
Assure
اطمينان دادن
Lucid
واضح، قابل فهم
Framework
چهار چوب، اسكلت
Favorable
مطلوب، مساعد
Participate
شركت كردن، attend
Erode
ساييده شدن، فرسايش پيدا كردن
Erosion
فرسايش
Negotiate
مذاكره كردن
Strike
اعتصاب
Misconduct
سوء رفتار
Abuse
سوء استفاده
Juncture
مقطع زماني خاص
Contrast
مغايرت
Expand
توسعه دادن
Decline
كاهش يافتن، رد كردن، نپذيرفتن
Detriment
ضرر، زيان
Exhaust
خسته كردن، تمام كردن ( به طور كامل )
Exhaustive
جامع، فراگير
Sector
بخش، حوزه
Context
زمينه، متن
Outcome
نتيجه
Mediate
ميانجيگري كردن
Reign
دوره حاكميت، حاكم بودن
Relief
راحتي، فراغت
Relieve
تسكين دادن، راحت كردن
Contingency
محتمل الوقوع ( اتفاقي كه ممكن است در آينده رخ دهد )
Apathy
بي تفاوتي، بي علاقگي
Intersect
قطع كردن، تقسيم كردن
Plain
دشت، ساده
Occupy
اشغال كردن، تصرف كردن
Flout
عدم تبعيت از قانون، قانون شكني، بي احترامي كردن
Revenge
انتقام گرفتن
Seek
گشتن، جستجو كردن، طلب كردن
Assassination
ترور
Upshot
نتيجه، حاصل
outcome , result, consequence
Redundancy
فراواني، زائد
Humiliate
تحقير كردن
Accelerate
شتاب دادن، تسريع كردن
Recount
تعريف كردن، بازگو كردن، narrate