GRE Flashcards
abasement
خواري، تحقير، پستي
خواري طلبي (self-abasement)
aberrant
گمراه، منحرف، بيراه، نابجا، كجراه
abhorrent (to)
شنيع، زشت، مغاير، مكروه، ناسازگار، منزجر
syns: detestable, repugnant
abolition
نسخ، برانداختگي، لغو، امحا، از بين بردن
abreast
برابر، پهلو به پهلو
(to) keep abreast of sth
اطلاعات و اخبار به روز داشتن
abridge
كوتاه كردن، مختصر كردن
abstruse
پنهان، پيچيده، غامض
Syn: recondite
accolade
سربالاي، خط اتصال، ستايش، آكولاد
accrue
افزوده شدن در بازه زماني، منتج گرديدن، تعلق گرفتن، افزايش يافتن
acculturation
فرهنگ پذيري
acerbic
ترش، ترش مزه، گس
تند و بددهان، بداخلاق
actuarial
احصائي، آماري
acumen
فراست، تيزهوشي، تيزفهمي
adulatory
تملق آميز، چاپلوسانه
affability
دلجويي، مهرباني، خوشرويي، مدارا
affectless
بي عاطفه، عاري از احساس، بي هيجان، بي مهر
affinity (for/ with) (between)
وابستگي، پيوستگي، نزديكي، قرابت خويشاوندي،
agglomerate
گرد كردن، جمع كردن، انباشتن، متراكم شدن
aggrieve
ازردن، جور و جفا كردن، غمگين كردن
aghast
مبهوت( از شدت ترس)، وحشت زده، مات
agrarian
زميني، ملكي، وابسته به زمين و زراعت
(arms) akimbo
دست به كمر زده
albatross
يكجور مرغابي بزرگ دريايي
alienation (from)
بيگانگي، بيزاري، ناهمبستگي
allegorical
محازي، رمزي، كنايه اي تمثيلي، متشابه
alluring
كِشنده، دلكش، فريبنده
beguiling
گول زدن اغفال كردن (از روي زيبايي)
entice
جلب كردن، اغوا كردن، فريفتن، به دام كشيدن
amalgamate (with) or (as/ into)
آميختن، توام كردن
amateurs
دوستدار هنر، آماتر غير حرفه اي، دوستار
amenable
متمايل، رام شدني، تابع
amiable
شيرين، دلپذير، مهربان، دوستداشتني
arcade
گذرگاه طاق دار، دالان، پیاده رو طاق دار
arcadian
متعلق به ارکاد (ناحیه ای در یونان)، ادم دهاتی، ادمی که ساده و بی تجمل زندگی می کند
archaically
وابسته به زمان قدیم و دور برای دوره ای از تاریخ
arresting
توقیف کننده، جذاب، جذب کننده
artfully
با حیله، ماهرانه، با نیرنگ
artisan
صنعت کار، افزارمند، پیشه ور، کسی که با دستان خود کاری انجام می دهد
ascension
عروج، روز عروج حضرت عیسی به اسمان
ascertain
معلوم کردن، ثابت کردن، معین کردن
asceticism
اصول ریاضت و مرتاضی، زهد، ریاضت کشی
(to look) askance
نگاه از روی سوظن،
assent (to)
موافقت کردن، رضایت دادن، پذیرش
assert
حمایت کردن، دفاع کردن، اظهار قطعی کردن
assimilation
برآیند یکسان سازی با بقیه، فرایند همرنگ جماعت شدن
assuage
ارام کردن، تخفیف دادن