Book 4 Flashcards
odor
بو، رايحه، طعم، عطر، شهرت، (بوي تند)
معني منفي براي بو و رايحه
soothing
آرامش بخش، تسكين دهنده
texture
بافت، شالوده، بافته، تار و پود، بافندگي
stake
ميخ چوبي، سندان
hay
علف هرز، يونجه خشك
admonish
نصيحت كردن، پند دادن، آگاه كردن
beware
برخذر بودن، زنهار دادن، حذر كردن از
conscious
هوشيار، ملتفت، آگاه، باخبر
immense
عظيم، وسيع، بي اندازه، پهناور
thorough
تمام و كمال، كامل، خيلي دقيق
disapprove
ناپسند شمردن، رد كردن، تصويب نكردن
fond
عاشق، مايل، علاقمند، عاشق، شيفته
immoral
بدسيرت، فاسد، هرزه، بداخلاق
ivy
پيچك
oblivious
بي توجه، فراموشكار
pit
گودال، چاله، حفره، چاه
roost
لانه مرغ، نشيمن گاه پرنده
rim
لبه، ديواره، قاب عينك
although
گرچه، با اينكه،هرچند، اگرچه
apply
بر روي چيزي زدن، ماليدن به، به كار بردن، استفاده كردن، مربوط كردن
await
منتظر بودن، انتظار كشيدن، جشم به راه بودن
beloved
محبوب، معشوق، مورد علاقه
bury
به خاك سپردن، دفن كردن، پنهان كردن
Climate
آب و هوا، شرايط، اقليم
complain
گله كردن، شكوه كردن، ناليدن
confuse
به هم زدن، نامرتب كردن، اشتباه كردن، عوضي گرفتن
due
بدهكار، مديون، مطابق برنامه، مناسب
entire
كامل، تمام، درست، بي عيب
establish
جا انداختن، ريشه دار كردن، تاسيس كردن، ثابت كردن
furnace
كوره، تنور، ديگ
leash
قلاده، افسار سگ و حيوانات مشابه
mature
بالغ شدن، به موعود رسيدن
measure
اندازه گيري كردن، مقايسه كردن
midst
در وسط، در ميان
misery
بدبختي، بيچارگي، نكبت
prior
قبلي، از پيش، مهمتر
research
پژوهش، تحقيق، كاوش، تفحص
variety
تنوع، انواع مختلف، نوع
altoghether
كاملا، كلا، در كل، روي هم رفته، اجماعا
bind
بستن، جلد كردن، صحافي كردن، مقيد كردن، بهم پيوستن
bruise
كوفتگي، كبودي
custom
عادت، خو، روال، رسم
disobedience
نافرماني، سركشي، عدم رعايت، خودسري
foresee
پيش بيني كردن، از قبل تهيه كردن
glimpse
نگاه اجمالي كردن، اجمالا ديدن، اتفاقا ديدن
hoop
حلقه، تسمه، انگشتر، چنبره
misfortune
بدشانسي، بدبختي، بيچارگي
negative
رد كردن، منفي
per
هر، در هر، توسط، به وسيله، درميان
plead
التماس كردن، قبول يا رد كردن، درخواست كردن
rip
پاره كردن، شكافتن، دريدن
sake
براي خاطر، به منظور، دليل، جهت
scrape
خراش برداشتن، ساييدن، پاك كردن، خاراندن
source
منبع، سرچشمه
stern
سخت گير، عبوس، سخت و محكم
stitch
كوك زدن، بخيه زدن
thump
ضربه، كوبش، صداي تُلپ
vehement
غضبناك، تند، شديد
civilization
تمدن، مدنيت، فرهنگ، انسانيت
convenience
راحتي، تسهيلات، آسودگي
den
لانه، كومه، اتاق كوچك، خلوتگاه، غار
dew
شبنم
drastic
شديد، قوي، تند، جدي، كاري
exit
خروج، راه خروجي
flock
گله، جمعيت، دسته پرندگان
fold
تا كردن، روي چيزي قرار دادن، جمع كردن، به سينه چسباندن
lid
سرپوش، كلاهك، دريچه، پلك چشم
loom
بزرگ جلوه كردن، از دور نمودار شدن
mighty
توانا، بزرگ، نيرومند، قوي، مقتدر، زورمند
mushroom
قارچ
native
محلي، اهلي، بومي
poison
زهر، سم
reed
گياه ني، نيلبك
shield
حفاظت كردن، پوشش دادن، سپر شدن
stormy
طوفاني، متلاطم، مواج، پرآشوب
sway
نوسان كردن، تحت تاثير قرار دادن، اين سو و آن سو جهيدن
urban
شهري، مدني
wade
از آب گذشتن، به آب زدن، به سختي رفتن
accent
لهجه، تلفظ
barber
آرايشگر
basement
طبقه زير، زيرزمين، سرداب، سردابه
blank
سفيد، ننوشته، بي علاقه، بي احساس
blink
پلك زدن، چشمك زدن
choir
هم سرايان، دسته خوانندگان
comic
كمدي، فكاهي، بامزه
complicate
مشكل كردن، پيچيده كردن
decline
رد كردن، خودداري كردن
errand
ماموريت، پادويي، فرمان، پيغام
glove
دستكش
hermit
زاهد گوشه نشين منزوي، تارك دنيا، عابد
justly
عادلانه، منصفانه
Leather
چرم، چرمي
ponder
تعمق كردن، سنجيدن، انديشه كردن
reserve
رزرو كردن، دخيره كردن
script
متن فيلمنامه، نمايشنامه، خط، سند
search
جستو جو كردن، تجسس كردن
slam
محكم بستن، با صدا بهم خوردن
staircase
راه پله، پله كان، پاگرد
afflicated
مبتلا، آسيب ديده
aside
راهروي بين صندلي ها، راهرو، جناح
atmosphere
هوا، جو، محيط، حالت
author
نويسنده، مولف، سازنده
breakdown
تفكيك، سقوط ناگهاني، ازكار افتادگي
cargo
بار، محموله
chapter
فصل، باب، قسمت، شعبه، فصل يا قسمتي از كتاب
connect
وصل كردن، مرتبط كردن، وابسته دانستن
flip
به هوا پراندن، ورق زدن، تلنگر زدن
idle
بلا استفاده، تنبل، بيهوده، بي اساس
notify
اعلام كردن، آگاه ساختن، اعلام داشتن
pea
نخود
raisin
كشمش
retain
حفظ كردن، نگهداشتن
state
نوضيح دادن، اطهار داشتن، تعيين كردن
tray
سيني، طبق
unfortunate
بد اقبال، تاسف آور
vivid
درخشان، روشن، واضح، زنده، قوي
vomit
استفراغ كردن
betray
خيانت كردن، افشا كردن، فاش ساختن، آشكار كردن، گويا بودن
blast
صداي بلند و گوشخراش، جريان شديد و ناگهاني باد، انفجار
bracelet
دستبند
cease
متوقف كردن، پايان دادن
choke
خفه كردن، خفه شدن، مسدود شدن
civil
مودب، شهري، مدني، عادي، غير نظامي و غير مذهبي
comment
اظهار نظر كردن
cross
عبور كردن، گذشتن
dent
فرورفتگي، غرشدمي، گودي
distrust
اعتماد نداشتن
fort
قلعه، دژ، برج و بارو، حصار
found
تاسيس كردن، بنياد نهادن، ريختن، تشكيل دادن
lining
تودوزي، آستر، خط كشي
mass
انبوه، حجم زياد، قسمت عمده
pray
نيايش كردن، استدعا كردن، سخت اميدوار بودن
rife
شايع، فراوان، متداول، عادي
sole
منحصر به فرد، فردي، يگانه
sweep
تمييز كردن، گردگيري كردن، باسرعت گذشتن
treachery
خيانت، بي وفايي، نارو
tuck
تو گذاشتن، تو كردن
background
سابقه، زمينه، ريشه
bait
طعمه، غضب، دانه
chronicle
رويدادنگاري كردن
copper
مس
disease
بيماري، مرض
folklore
رسوم اجدادي، افسانه قومي و اجدادي
infect
سرايت كردن، آلوده كردن، چرك كردن
itch
خاريدن، اشتباق وافر داشتن
literature
ادبيات، ادب و هنر
millennium
هزاره
myth
افسانه، اسطوره
promote
تبليغ كردن، ترفيع دادن، گسترش دادن
relate
حكايت كردن، نقل كردن
religion
اعتماد به خدا، ايمان، دين
sum
حاصل جمع، سرجمع، محاسبه
teller
گوينده، قائل، تحويل دار
thrustworthy
قابل اعتماد، قابل اطمينان
update
به روز كردن، جديد كردن
vein
روش، رگ، رگبرگ، وريد
venom
زهر، كينه، سم
commerce
تجارت، بازرگان، معاشرت
condemn
سرزنش كردن، نكوهش كردن، محموم كردن
cozy
دنج، گرم و نرم، راحت
deplete
كم شدن، تحليل بردن، خال كردن
economy
صرفه جويي، اقتصادي
empire
امپراطوري، موسسه و تشكيلات گسترده
goods
محموله، متاع
heed
ملاحظه كردن، توجه كردن به، اعتنا كردن به
hitchhike
سوار ماشين شدن بين راه
mock
خنديدن (تمسخر)، تقليد درآوردن، مسخره
neutral
بيطرف، خنثي
persecute
اذيت كردن، دنبال كردن، آزار كردن
pity
ترحم، افسوس، جاي تاسف
reduce
كاهش دادن، پايين آوردن، لاغر شدن
scribe
كتاب نسخ خطي، منشي، محرر
temper
حالت روحي، خلق، خوي، طبع مزاج
throne
تخت، پادشاه، عرض
unity
سازگاري، همبستگي، وحدت
victor
آدم پيروز، قهرمان
accurate
دقيق، بي اشتباه
analyze
تجزيه كردن، كاويدن، تحليل كردن، جدا كردن
asteroid
ستارك، شهاب آسماني، خرده سياره
controversy
جدال، مشاجره، بحث انگيز
evolve
گشادن، تكامل يافتن، درآوردن
factor
عامل، فاكتور، مضرب
genetic
تكويني، پيدايشي
genome
ژنوم (همه كرومزوم هاي گوناگون)
identical
همانند، يكجور
intellectual
خردمند، دانا
majority
اكثريت
mammal
پستاندار
multiply
ضرب كردن، زياد شدن، تكثير كردن
offspring
فرزند، زاده
pesticide
كشنده حشرات، مانع حيات
regulate
تعديل كردن، تنظيم كردن، منظم كردن
reinforce
تقويت كردن، مستحكم كردن
stricken
گرفتار، مصبيت زاده، مبتلا
vast
پهناور، عظيم، وسيع
vegetarian
گياهخواري
cherish
عزيز شمردن، مراقبت كردن
compassion
ترحم، دلسوزي
consent
رضايت دادن، راضي بودن
core
هسته، بخش دروني
cunning
فريبكار، مكار، زرنگ
dizzy
دچار سرگيجه، سرگيجه آور
foster
پرورش دادن، غذا دادن، پروردن
grind
آسياب كردن، ساييدن
growl
غريدن، غرغر كردن
moderation
اعتدال، ميانه روي، ملايمت
predator
حيوان درنده، يغماگر
sane
عاقل، معقول
saucer
نعلبكي
snatch
چنگ اندازي كردن، قاپيدن، گرفتن
stumble
لغزيدن
tense
سفت، وخيم، سخت، ناراحت
tumble
پريدن، غلت خوردن، افتادن، جست و خير كردن
Withhold
دريغ داشتن، خودداري كردن
celebrity
شهرت، شخص نامدار
concrete
بتون
decisive
قاطع، سرنوشت ساز، مثمم، پر اراده
esteemed
خطير، احترام، اعتبار
ethical
وابسته به علم اخلاق
extinct
منقرض، خاموش
hardy
بادوام، پرطاقت، دلير، جسور
institute
موسسه، انجمن
jealousy
حسادت، رشك
migrate
كوچ كردن، مهاجرت كردن
nurture
بزرگ كردن، پرورش دادن، تربيت كردن
overhead
هوايي، بالاسري، فوقاني
principle
اصل، قاعده كلي، حقيقت
rural
روستايي، رعيتي
secluded
منزوي، انزوا
species
گونه، نوع، انواع
swamp
مرداب، باتلاق
traverse
پيمودن، گذشتن از، قطع كردن
zoology
جانور شناسي، حيوان شناسي
assumption
فرض، گمان، پنداشت
barley
جو
beast
حيوان، جانور چهارپا
colonel
سرهنگ
contagious
مسري، واگير، سرايت
corpse
جسد
crisis
بحبوحه، بحران، اوج بيماري
cure
از شر چيزي خلاص شدن، شفا دادن، مداوا كردن، درمان كردن
deformed
بدشكل، ناقص
discriminate
تشخيص دادن، فرق گذاشتن، تبعيض قائل شدن
embassy
سفارت خانه، سفارت
extinguish
خاموش كردن، از بين بردن
flint
سنگ آتش زنه، سنگ چخماق
harass
خسته كردن، اذيت كردن، عاجز كردن
integrate
تركيب كردن، همساز كردن
miniature
مينياتور، كوچك، كوتاه
nutrition
تقويت، تغذيه، خوراك، غذا
promptly
بي درنگ، فوران، بفوريت، زود، تند
technician
كاشناس فني، متخصص فني
tropics
مدار، مدار راس السرطان
beneficial
سودمند، مفيد
birthplace
زادگاه، محل تولد، زادبوم
capacity
گنجايش، ظرفيت، توانايي، قدرت
comparative
تطبيقي، مقايسه اي، نسبي، قياسي
comprehensive
جامع، وسيع، مشروح، محيط
conserve
حفظ كردن، نگهداري كردن
crucial
حياتي، سرنوشت ساز
cumulative
جمع شونده، فزاينده، انباشته
deposit
قرار دادن، سپردن، به حساب گذاشتن
distribute
توزيع كردن، پخش كردن، پراكنده بودن
equator
خط استوا، ناحيه استوايي
exotic
عجيب و غريب، خارجي، بيگانه
Federal
فدرال، متحد شده، ائتلافي
formation
تشكيل، شكل، تشكيلات، صف، رشد
Frequency
فركانس، بسامد، تناوب، تكرار
objective
هدف، مقصود، منظور
rainforest
جنگل باراني
strategy
تدبير، رزم آرايي، استراتژي
wooded
پوشيده از درخت
avail
استفاده، سود، كمك، ارزش
expand
گسترده كردن، پهن كردن، بسط دادن
define
معني كردن، مشخص كردن
dread
هراسيدن، ترسيدن
fundamental
اساسي، اصلي، بنيادي
horrifying
ترسيده، وحشت زده
incredulous
دير باور، شك انديش
linger
دير رفتن، تاخير كردن
organism
موجود زنده، تركيب موجود زنده
paraphrase
به بيان ديگر گفتن يا نوشتن
plague
هجوم، طاعون، سرايت مرض، بلا
presently
فعلا، به زودي، قريبا، لزوما
random
غيرعمدي، تصادفي، بدون هدف، نقشه قبلي
riot
آشوب، بلوا، شورش، فتنه
scribble
با عجله و بي دقت نوشتن، پرت و پلا نوشتن
shrine
زيارتگاه، ضريح، معبد
solitude
تنهايي، خلوت، انفراد
stark
رك، خشك، ديوانه، برهنه، كامل، زبر
summon
احضار كردن، فراخوان، فراخواستن
worsen
بدتر كردن، بدتر جلوه دادن
automobile
خودرو
candidate
كانديد، نامزد
confidential
محرمانه، رازدار
corporate
مشترك، گروهي
enhance
بهسازي كردن، بالابردن، افزودن
era
دوره، زمانه، عمر، دوران، عهد
guideline
راهنما، راهبرد، رهنمودن
incorporate
دربرگرفتن، ضميمه كردن، تركيب كردن
iteract
تاثير متقابل داشتن
interval
مدت، فرجه، فاصله، وقفه
mobile
متحرك، سيال، تغيير پذير
modify
بهتر كردن، اصلاح كردن، تغيير دادن
parallel
موازي، مشابه، متوازي، برابر
phenomenon
پديده
pollute
آلوده كردن، نجس كردن
ridicule
تمسخر كردن، استهزا كردن
solar
خورشيدي
territory
ناحيه، منطقه، قلمرو، حوزه
tournament
تورنمنت، يك دوره مسابقه
transportation
حمل، نقل، ترابري، انتقال
bill
صورت حساب، سياهه، سند، نوك، منقار
boundary
مرز، سرحد، كرانه
chaos
به هم ريختگي، آشفتگي، هرج و مرج
consistent
استوار، سازگار، جور، ثابت، بدون تغيير
cyclone
گردباد، توفان
doomed
سرنوشت شوم، بدشگوني
heir
وارث
martial
جنگي، وابسته به جنگ
organic
اصلي، سازماني، عضوي، اساسي
poultry
مرغ و خروس، مرغ، ماكيان
scramble
با عجله حركت كردن، با دست و پا بالا رفتن
sergeant
گروهبان، سرپاسبان
sheer
مستقيما، يك راست، ظريف
stance
حالت، وضع، طرز ايستادن
telegraph
تلگراف
textile
پارچه، منسوج
tornado
گردباد
typhoon
گردباد، طوفان
wail
شيون كردن، ناله كردن، ضجه زدن
wardrobe
مجموعه لباس، كمد
awhile
بك چيزي، اندكي
cyberspace
فضاي مجازي
edit
ويراستن، نشر كردن، تنظيم كردن
essay
مقاله، انشا، تاليف
evaluate
ارزيابي، سنجيدن، چيزي را معين كردن
faint
غش كردن، ضعف كردن، سكته كردن
global
جهاني، سراسري، كروي
gymnasium
ورزشكار، دبيرستان، زورخانه
highlight
تشكيل نكته روشن يا جالب دادن
ignorant
نادان، عامي، عام
index
شاخص، فهرست، نمايه، علامت
lecture
سخراني، درس، كنفرانس
operate
عمل كردن، اداره كردن، راه انداختن
private
خصوصي، شخصي، اختصاصي
recent
اخير، جديد، تازه
resolution
خل، دقت، تفكيك پذيري، تصميم
semester
نيمسال
typewritten
با ماشين تايپ نوشته (صفت)
weird
غريب، خارق العاده، مرموز
absolute
مطلق، كامل، قطعي، خالص
alas
افسوس، دريغا
attentive
متوجه، مواظب، مراقب
cape
شنل، دماغه
envision
روياي بودن، در رويا ديدن
evenly
بطور يكسان، ب طور مساوي
folk
مردم، گروه، قوم و خويش، ملت
melt
ذوب كردن، آب شدن، گداختن
patch
وصله، تكه، قطعه زمين، زمان معين
Pleasure
لذت، خوشي، عيش
pop
انفجار، مشروبات گازدار، تركيدن
pudding
پدينگ، دسر
rail
نرده
recipe
دستور و العمل، دستور خوارك پذي
role
نقش، وظيفه
shrink
كوچك شدن، منقبض شدن
soak
خيس شدن، خيساندن، در آب فرو رفتن
spark
جرقه
spirit
روح، روحيه، روان، معني
suit
جامه، يك دست لباس، تقاضا، خواستگاري
account
حساب، گزارش، حكايت، خبر، داستان
architect
معمار، طراح
conceal
پنهان كردن، مخفي كردن، پوشاندن
crime
جنايت، جرم، گناه
deed
سند، عمل، كردار، كار
gratitude
حق شناسي، تشكر، سپاسگزاري
habitat
محل سكونت، جاي اصلي
intervene
مداخله كردن، در ميان آمدن، فاصله خوردن
landmark
واقعه برجسته، نشان اختصاصي، راهنما
legal
حقوقي، قانوني، مشروع
memorable
جالب، حائز اهميت
oblige
وادار كردن، مجبور كردن، معتقد شدن
offense
حمله، توهين، گناه، اهانت، تجاوز
proclaim
قبلا اعلام كردن، اعلان كردن، جار زدن
rally
مسابقه اتومبيل راني، بالابردن قيمت، گردهمايي بزرگ، تضاهرات
resolve
تصميم گرفتن، عزيمت كردن، مقرر داشتن
resource
كارداني، ابتكار، ذخاير، منابع، ثروت
sentence
جمله، حكم، گفته، قضاوت، راي، فتوا
volunteer
داوطلب، فدايي، سرباز داوطلب
witness
شاهد، گواه، شهادت، گواهي
access
دسترسي، دست يابي، راه
conduct
رفتار، سلوك، اجرا، اداره
constant
دايم، هميشگي، ثابت
crack
ترك، درز، شكاف،صداي شكستگي
device
اسباب، ابزار، نقشه، ترفند
enclose
ضميمه كردن، به همراه فرستادن، محصور كردن
grip
محكم گرفتن، چنگ زدن، چسبيدن به
halt
توقف كردن، ايستادگي كردن، ايست كردن
impending
مشرف بودن، آويزان كردن، محتمل الوقوع بودن
influence
نفوذ كردن بر، تاثير كردن بر، وادار كردن
law
قانون، قاعده
mode
طريق، طرز، مد
perspire
عرق كردن
replace
عوض كردن، جايگزين كردن، سر جاي خود گذاشتن
snap
چسبيدن به، گاز گرفتن، با صدا شكستن، صدا كردن، عكس انداختن
sly
موذي، حقه، حيله گر، ناتو
tend
ميل كردن، متمايل بودن، گرايش داشتن، نگهداري كردن از
valid
معتبر، موجه، قانوني
version
نسخه، متن، تفسير، ترجمه
whatsoever
هرچه، ابدا، به هيچ وجه، هيچگونه
alongside
پهلو به پلهو، در كنار، تا كنار
appetite
اشتها، ميل، رغبت
assist
مساعدت كردن، توجه كردن، كمك كردن، ياري كردن
breeze
نسيم، باد ملايم، روح
defy
به مبارزه طلبيدن، سرپيچي كردن، مقابله كردن
display
آشكار كردن، به معرض نمايش گذاشتن
efficient
لايق، كارامد، موثر، ثمر بخش
feeble
ضعيف، ناچيز
forgive
بخشيدن، نديده گرفتن
lively
سرزنده، جالب توجه، سبك، زنده
majestic
باشكوه، باعظمت، شاهانه، بزرگ
nor
هيچ يك
outrage
بسيار بد
Pessimistic
بدبين، وابسته به بدبيني
rumor
شايعه، چُو، چغلي
slap
سيلي زدن
smash
ورشكست شدن، در هم شكستن، خورد كردن، تصادف كردن، پرس كردن
subject
فاعل، موضوع، در معرض، مبتدا، زير موضوع
wage
دستمزد، اجرت، اجر، كارمز، دسترنج
whereas
در حالي كه
animate
جاندار، سرزنده، تحرك، با روح
classify
طبقه بندي كردن، دسته بندي كردن
concede
تصديق كردن، پذيرفتن، اعطا كردن، واگذاردن
construct
ساختن، بنا كردن، ايجاد كردن
decade
دهه
digram
نمودار
ferry
عبور، معبر، كشتي مسافر بر و باربر
handy
آماده، سودمند، دم دستي
isolate
جدا كردن، تنها كردن
longing
اشتياق، عطش، هوس
numerous
بيشما ، بسيار، متعدد، فراوان
particle
ذره، خرد، ريزه، حرف
plea
تقاضا، استدعا، مدافعه، پاسخ دعوي، درخواست فوري
refrain
خودداري كردن، نگاه داشتن
review
نقد، سان بيني، مرور، خلاصه، تجديد نظر
sophisticated
پيشرفته، خبره، ماهر، سطح بالا، مصنوعي
surrender
تسليم شدن، رها كردن، تحويل دادن
upright
عمود، راست، نيكوكار، قائم
worthwhile
ارزنده، ارزش، قابل صرف وقت
alliance
اتحاد، پيوستگي، وصلت، معاهده
applause
تحسين، تشويق، تمجيد
armed
مسلح، مجهز، مسلحانه
authoritative
معتبر، توانا، امر
ceremony
مراسم، آيين، تشريفات، جشن
culture
فرهنگ، فرهيختگي، كشت باكتري، پرورش
defense
دفاع، پدافند، حمايت، محافظت
detail
جزئيات، جز، خرد
diverse
ناهمگون، متنوع، مختلف
enchant
مجذوب كردن، از خود بي خود كردن، جادو كردن، طلسم كردن
equip
مجهز كردن، مسلح كردن، آراستن
exception
استثنا، اعتراض، رد
genre
نوع، جسم، دسته، جور، قسم
impact
ضربه، تاثير، ضرب، تماس
lure
وسوسه كردن، فريفتن، اغوا كردن
obstacle
مانع، مشكل، انسداد، پاگير
shelter
پناهگاه، جان پناه، حمايت
sort
طبقه بندي كردن، دسته دسته كردن، جور كردن
supply
تامين كردن، رساندن، تهيه كردن
vain
مغرور، بي نتيجه، پوچ، واهي
alternative
چاره، گزينه، پيشنهاد متناول
avenue
خيابان، مسيري كه دو طرفش درخت باشد
belly
دل درد، شكم
bid
پيشنهاد، سعي و كوشش
blow
دميدن، دزيدن
conflict
عدم توافق، اختلاف، ستيز، جنگ
continent
قاره، اقليم
current
رايج، متداول، جريان، جاري
disrespect
اهانت، بي احترامي، بي حرمتي
enthusiasm
اشتياق، جديت، غيرت، شور و ذوق
harsh
سخت گير، زننده، ناگوار، ناملايم، درشت
lean
خم شدن، خم كردن، تكيه دادن، لم دادن
meantime
درضمن، ضمنا، درخلال
mischief
شيطنت، اذيت، شرارت، موذي گري
muscle
عضله، ماهيچه، نيروي عضلاني
rescue
نجات دادن، رهانيدن
succession
جانشيني، توالي، وارثت، سلسله
terrain
زمين، نوع زمين، ناحيه، زمينه
timid
كم رو، ترسو، خجالتي
violence
خشونت، شدت، زور، ستم
affect
اثر كردن بر، تغيير دادن، تحت تاثير قرار دادن، متاثر شدن
autograph
امضا، دستخط خود
bead
دانه، مهره
brew
دم كردن، به عمل آوردن، درست كردن، در شرف رخ دادن
charm
شيفته كردن، محسور كردن، طلسم كردن
destiny
تقدير، قضا و قدر
horn
بوق، شيپور
irritable
زود رنج، كج خلق، تند مزاج، تحريك پذير
lag
عقب ماندن، تاخير كردن
maximize
بزرگ كردن، بيشينه ساختن
nightmare
كابوس، بختك
nutritious
مغذي، مقوي
protein
پروتئين
signature
امضا، اثر
stuff
ماده، چيزها، وسايل، لباس
subconscious
نيمه هوشيار، ناخودآگاه
van
كاميون كوچك، وانت، جلودار، پيش قدم، پيشرو
warn
اخطار دادن، اطلاع دادن
workout
تمرين
zoom
به سرعت ترقي كردن يا بالا رفتن
brick
آجر، خشت
crumble
خرد شدن، فروريختن
dough
خمير، پول
express
بيان كردن، نظر خود را ابراز كردن، نشان دادن، فوري رساندن، ادا كردن
fist
مُشت، كوشش، كار
flexible
قابل انعطاف، قابل تغيير، تاشو، خم شو
flush
بطور ناگهاني غضب ناك شدن، تلاش كردن، تاراندن
injure
آسيب رساندن، آزار رساندن
lump
توده، غده، كلوخه، آدم تن لش، گره
mixture
مخلوط، تركيب، اختلاط
reconcile
آشتي كردن، تلفيق كردن، راضي كردن
ruin
سبب تباهي شدن، خراب كردن، فاسد كردن، فنا كردن
shatter
شكستن، داغان كردن، خرد كردن
shutter
كركره، دريچه نورگير
sift
الك كردن، غربال كردن، به دقت بررسي كردن
Slight
كوچك، لاغر، اندك، جزئي
sparkle
درخشيدن، چشمك زدن
sprinkle
پاشيدن، ترشح كردن، گل نم زدن
stale
مانده، بي مزه، تحليل رفته
utter
گفتن، ادا كردن، فاش كردن