Book 5 Flashcards
allot
اختصاص دادن، سهم دادن
appall
وحشت زده شدن، ترساندن
cache
مخزن، ذخيرگاه، نهان گاه
convenience
راحتي، تسهيلات، آسودگي
dearth
كمبود، كميابي
deliberate
عمدي، تعمدي، سنجيده، بي شتاب
dire
وحشتناك، سهمگين
elapse
سپري شدن، گذشتن
empathy
يكدلي، تلقين، انتقال فكر
fanciful
خيالي، پر هوس، پر اوهام
gripe
گله كردن، شكوه كردن، محكم گرفتن، ازردن
grueling
خسته كنمده، فرساينده، تنبيه كننده
mundane
دنيايي، اين جهاني، خاكي
opt
برگزيدن، انتخاب كردن، ترجيح دادن
outrage
كارخشونت آميز، عمل شنيع
paltry
محقر، جزئي، چيز آشغال و ناچيز، لاشي
rectify
اصلاح كردن، تصحيح كردن، يكسو كردن، جبران كردن
resourceful
كاردان، زيرك
sustenance
معاش، نگهداري، تغذيه، اعانت
tedious
خسته كننده، كسل كننده، ناراضي، كج خلق
abbey
كليساي صومعه، كليسا
abundant
فراوان، وافر، بسيار
adjoin
پيوستن، متصل بودن، ضميمه
ample
پهناور، بيش از حد لزوم، فراوان، مفصل، وسيع
arid
خشك، باير، بي لطافت، بي روح
cathedral
كليساي جامع
deprive
محروم كردن، سلب كردن، بي بهره كردن
drought
خشكسالي
eligible
واجد شرايط، مناسب، شايسته، مستحق
fast
روزه گرفتن
grumble
غر زدن، صداي نامفهوم از گلو دراوردن
inland
درون مرزي، درون كشوري
moisture
رطوبت، نم
nonetheless
با اين حال، با اين وجود
oath
سوگند، پيمان، عهد، ميثاق
prairie
چمن زار، چمن، دشت
ragged
ژنده، كهنه، پاره پاره، ناصاف، نا هموار
rugged
ناهموار، صخره اي، سخت ، تنومند، سخت گير، شديد
scarce
قليل، نادر، كمياب، خيلي كم
speculate
احتكار كردن، حدس زدن، انديشيدن، تفكر كردن
analytic
تحليلي، افكاري، تجزيه ها، مربوط به مكتب يا فلسفه تحليلي
assert
تاكيد كردن، تصحيح كردن، اظهار قطعي كردن
bachelor
مرد مجرد
calculus
حساب ديفرانسيل و انتگرال، سنگ، حساب جامعه و فاضله
celestial
آسماني، ملكوتي، سماوي، الهي، فلكي
cognitive
وابسته به دانش يا آگاهي، دانستني
collision
برخورد، تصادم، تلافي
competent
شايسته، لايق
diploma
مدرك تحصيلي، ديپلم
excel
برتر بودن، پيشي گرفتن، بهتر بودن، سرآمد بودن
geology
زمين شناسي، خاك شناسي
harness
تهيه كردن، افسار زدن، مهار كردن
intellect
قدرت تفكر، عقل، خرد
keen
مشتاق، تيز، تند و سرد
mythology
افسانه شناسي، اسطوره شناسي
physiology
فيزيولوژي، علم وظايف اعضا
radiology
پرتو افشاني، راديو اكتيويته
relativity
نسبيت، نسبي بودن
sociology
جامعه شناسي
theoretical
نظري، علمي
administrator
مدير، سرپرست، رييس
affluent
ثروتمند، توانمند
audit
حسابرسي
automate
خودكار كردن، بطور خودكار عمل كردن
bribe
رشوه دادن
corrupt
گمراه كردن، هرزه شدن
dispose
مايل كردن، خواهان كردن، تنظيم كردن
headquarters
مركز فرماندهي، مركز كار
incetive
مشوق، انگيزه
infrastructure
شالوده، زيربنا، سازمان، پيدايش
legislate
قانون وضع كردن، قانوني كردن، وضع شدن
legitimate
مشروع، حلال زاده، قانوني، برحق
manipulate
اداره كردن، ماهرامه دستكاري كردن
merchandise
كالا، متاع
retail
جز، خرده فروش، جزئي
revenue
درآمدي، عايدي، بازده، سودسهام
rubbish
آشغال، زباله، چرند، خاكروبه
subsidy
يارانه، كمك هزينه، كمك مالي، اعانه
transaction
معامله، انجام
violate
شكستن، نقض كردن، ستيز كردن
assess
برآورده كردن، ارزيابي كردن، ماليات بستن
astonish
متعجب ساختن، شگفت زده كردن، گيج كردن
commnce
آغاز كردن، شروع كردن
essence
اساس، اصل، (اسانس، عطر)
extract
بيرون كشيدن، گزيدن، گلچين كردن
fabulous
افسانه ها، شگفت آور
haste
عجله، شتاب، سرعت
impulse
هوس، ضربه، تكانه
latter
اخير، آخر، بعدي، عقب تر
molecule
مولكول
ongoing
مداوم
pharmaceutical
دارويي، دارو، وابسته به دارو
precise
دقيق، صريح، جامع، مختصر و مفيد
proximity
مجاورت، نزديكي، نزديك بودن، قرابت
publicity
تبليغات، عموميت
remedy
درمان، علاج، چاره، مفيد
significance
اهميت، مفهوم، معني، مفاد
subsequent
بعدي، متعاقب، بعد، پسين
synthetic
تركيبي، مركب از مواد مصنوعي
terminal
كشنده، نزديك به مرگ، پايانه، انتهايي، نهايي، پاياني
altitude
ارتفاع از سطح دريا
coastline
خط ساحلي
deter
ترساندن، بازداشتن، جلوگيري كردن، منصرف كردن
devise
ساختن، ابداع كردن
expertise
خبرگي
fracture
شكستگي، شكاف، ترك
impair
خراب كردن، آسيب رساندن، ضعيف كردن
implement
انجام دادن، اجرا كردن، ايفا كردن
indigenous
بومي، طبيعي، ذاتي، فطري
insight
فهم، فراست، بصيرت، بينش، بينايي
limb
عضو، شاخه، عضو بدن، دست و پا
migraine
ميگرن، سردرد
optimism
خوش بيني، نيك بيني
peculiar
ويژه، خاص، مخصوص، عجيب و غريب، ويژه
proficient
ماهر، حاذق، زبردست
quest
جست و جو، طلب، تحقيق
ridge
برآمدگي، تپه، لبه، مرز، سلسله كوه، نوك
spouse
همسر، زوج، زن و شوهر
thrust
انداختن، چپاندن، فروكردن، خفه كردن، پرتاب كردن
tolerate
طاقت داشتن، تحمل كردن، مدارا كردن، تاب آوردن
aquatic
آبزي، آبي
biosphere
زيست كره
bizarre
غريب، عجيب، غير مانوس
celsius
سيلسيوس، سانتگراد
coarse
خشن، زبر، مبتذل، بي نزاكت
companion
همنشين، رفيق، همدم، معاشر
digest
هضم كردن(غذا)، فهميدن، دريافتن
duration
مدت، استمرار، بقا
ecology
بوم شناس، رابطه موجودات با محيط
feat
شاهكار، كار برجسته، كار بزرگ
infinite
بي كران، بسيار زياد، بزرگ
nucleus
هسته مركزي، هسته
parasite
انگل، طفيلي، صداي مزاحم، پارازيت
prominent
آشكار، مشهور، بيرون زده
reproductive
فراوار، تناسلي
temperate
معتدل
tolerance
تحمل، بردباري، اغماض، ناب
undergo
ديدن، تحمل كردن، دستخوش شدن
vulnerable
آسيب پذير، قابل حمل، زخم پذير
adept
ماهر، زبر دست
barren
بي ثمر، نازا، خشك، بي حاصل، سترون، عقيم
ceramic
سفالين، مربوط به سفالسازيت
culinary
پختني، مربوط به آشپزخانه، مربوط به آشپزي
dense
انبوه، متراكم، غليظ
dignity
نيك نامي، شهرت، وقار، متانت، اهميت، شأن
dominate
تسلط داشتن، چيره شدن، حكم فرما بودن
edible
خوردني، خوراكي، خوش گوشت
hostile
متخاصم، ضد، خصومت آميز، مخالف
intake
پذيرش، درونبر، تنفس
likewise
نيز، هم، بعلاوه، همچنان، چنين
malnutrition
سو تغذيه، تغذيه ناقص
medication
دارو، تجويز داره
misconception
تصور غلط
obscure
تيره و تار، گمنام، غير قابل درك
peel
پوست كندن، درآمدن، پوست انداختن
prescription
نسخه، تجويز، نسخه نويسي، سابقه
respirator
دستگاه تنفس مصنوعي
strive
گستردن، كوشيدن، كوشش كردن
archaic
كهنه، قديمي، مصطلح
benevolent
خيرانديش، نيك خواه، خوشدل
brass
برنج (فلز)، بي نظمي، افسر ارشد
capitalism
سرمايه گذاري، رژيم سرمايه داري
dependence
اطمينان كردن، روي كسي حساب باز كردن، وابستگي، توكل، تبعيت
diminish
كم شدن، كاستن، خرد شدن، تقليل يافتن
drawback
اشكال، مانع، زيان، بي فايدگي
fad
مُد زود گذر، هوس، علاقمندي
impose
بستن، تحميل كردن، اعمال نفوذ كردن
managerial
وابسته به مدير و مديريت، ويژه مديران، مديرانه، سامان گرانه
medieval
قرون وسطايي
obsolete
غيرمتداول، از كار افتاده، منسوخ، كهنه، مهجور، متروك
peninsula
شبه جزيره
prestige
شهرت، اعتبار
proportion
نسبت، تناسب، مقدار، قسمت، قياس، قرينه، شباهت
radical
طرفدار اصلاحات اساسي، راديكال، اصلي، اساس، بنيادي، ريشه
refute
رد كردن، تكذيب كردن، اشتباهي كسي را ثبت كردن
spectacular
تماشايي
weave
مارپيچ رفتن، بافتن، داستان سرهم كردن، درست كردن
accountant
حساب دار، ذيحساب
capitalist
سرمايه دار
contempt
تحقير، عدم توجه به قانون، اهانت
dedicate
تقديم كردن، وقف كردن، فدا كردن، اختصاص دادن، اهدا كردن
ditch
جوي، چاله، حفره، خندق، راه آب
enterprise
اقدام، كار، پشتكار، سرمايه گذاري، اقدام مهم، تشكيلات اقتصادي
exquisite
زيبا، ممتاز، نفيس، بديع، عالي، دقيق، حساس، شديد، سخت
finance
سرمايه فراهم كردن، سرمايه گذاري كردن، دركارهاي مالي داخل شدن
indifferent
بي تفاوت، متوسط، بي اثر، بي علاقه
irrigate
آبياري، آب رساني
maximize
بزرگ كردن، بيشينه ساختن، بحد اعلي رساندن
monetary
مالي، پولي
precaution
پيش بيني، ژرفي، احتياط، اقدام احتياطي
preliminary
مقدماتي، اوليه، ابتدايي، آستاني
saturate
خيس كردن، اشباع كردن
simplicity
سادگي، ساده دلي، بي آلايشي، ساده لوحي
sow
بذرافشاندن، كاشتن
soy
سويا
spade
بيل، بيلچه
upcoming
نزديك، رسيدني، زود آينده
acute
شديد ولي زودگذر، شديد، تيزبين، حساس، بحراني
aggression
تجاوز، حمله( بدون مجوز)، تخطي، تعرض
banquet
ضيافت، مهماني، بزم، سور
biography
زندگي نامه، شرح حال، تذكره
boost
بالابردن، ترقي دادن، جلو بردن، كمك كردن
clap
كف زدن، دست زدن، صداي دست زدن
compel
مجبور كردن، وادار كردن
dominance
تسلط، سلطه، غلبه، نفوذ، سبقت
gergeous
زيبا، باشكوه، عالي
Inevitable
اجتناب ناپذير، بديهي، حتمي الوقوع، ناچار
legacy
ميراث
masterpiece
شاهكار، كار استادانه، كار بينظير
multiple
چندفاز، متعدد، برخورد كردن، چندين، گوناگون، فراوان
narrate
نقالي كردن، شرح دادن، داستاني را تعريف كردن
notorious
بدنام، رسوا
outdated
منسوخ، قديمي
overall
كلا، سرتاسري، روي هم رفته، همه جا
partiality
جانبداري، طرفداري، تعصب، غرض، علاقه شديد به چيزي، مليت
spontaneous
خود به خود، خودانگيزه، خود اختيار
vritue
پاكدامني، فضليت، مزيت، حسن، تقوا
anthropology
مردم شناسي، علم انسان شناسي
applaud
آفرين گفتن، تشويق كردن، كف زدن
appoint
منصوب كردن، تعيين كردن، گماشتن، برقرار كردن
compatible
سازگار، جور، همساز، موافق
competence
شايستگي، صلاحيت، كفايت، لياقت
confer
مشورت، رايزني كردن، اعطا كردن
consecutive
پشت سر هم، متوالي، پي در پي
crude
خام، تصفيه نشده، زمخت، ابتدايي
cube
مكعب، توان سه
feedback
بازخورد
ignorance
جهل، ناداني، بي خبري، ناشناسي
masculine
مذكر، مردانه
monument
بناي يادبود، اثر تاريخي، بقعه
muscular
عضلاني، پرعضله
posture
طرز قرار گيري بدن، حالت، وضع، مزاج
situate
جاگرفتن، در محلي گذاردن، واقع شدن
supervise
سرپرستي كردن، نظارت كردن، رسيدگي كردن
symmetry
تقارن، قرينه، تناسب، همسازي، تشابه
tattoo
خال كوبي، خال سوزني
undergraduate
دانشجوي دوره ليسانس
brook
نهر
cater
تهيه كردن، اذوقه رساندن، خواروبار رساندن
consideration
با ملاحظه، مواظب، با فكر
consumption
مصرف، زوال، مرض سل
criteria
ضوابط، معيارها
crust
خرده نان خشك، كلوچه، پوسته زمين، قشر، ادم جسور و بي ادب
degrade
خوار و خفيف كردن، كم ارزش كردن، تنزل دادن، پست كردن
entitle
ملقب ساختن، اجازه دادن، حق دادن، ناميدن
escort
اسكورت كردن، همراهي كردن
external
بيروني، خارجي، ظاهري
facility
سهولت، امكان، وسيله، رواني(جاري)، تردستي، سادگي
faculty
استعداد، توانايي، قوه ذهني، دانشكده، استادان دانشكده يا دانشگاه
heap
توده، تعداد زياد، پشته، كومه، گروه، انبوه، جمعيت
hemisphere
نيم كره
hound
سگ شكاري، سگ تازي، آدم منفور
impersonal
بي غرض، غيرشخصي، فاقد شخصيت
ornament
زيور، آذين، زينت، آرايش
pedestrian
عابر، پياده، پياده رو
santcuary
حرم، پناهگاه، منطقه حفاظت شده، محراب، جايگاه مقدس
spectator
تماشاچي، تماشاگر، بيننده، ناظر
asset
امتياز، ويژگي مثبت، سرمايه، دارايي، خواست، چيز با ارزش و مفيد
aspect
جنبه، ظاهر، نما، چهره، منظر، نمود، صورت، وضع
braille
خط بريل
bud
جوانه
coordinate
هماهنگ كردن يا شدن، متناسب كردن، تعديل كردن
disprove
نادرستي چيزي را ثابت كردن، رد كردن، تكذيب كردن
humanitarian
بشر دوست، نوع پرست
hypothesis
فرضيه، فرض، قضيه فرضي
imprint
اثر
informative
حاوي اطلاعات، آموزنده، پرمعني و عميق
optic
چشمي،وابسته به بينايي، بصري
premise
فرض قبلي، فرضيه مقدم، قضيه ثابت و اثبات شده
rack
گيره، چنگك، قفسه، طاقچه، باربند، شكنجه
renaissance
رنسانس، دوره تجدد ادبي و فرهنگي
revere
احترام گذاشتن، حرمت كردن
simultaneous
هم زمان، مقارن، هم زبان
skeptic
شكاك، ادم بدبين، شك گزاري
spatial
فضايي، فاصله اي، فرا زماني، واقع در فضا
specify
مشخص كردن، معلوم كردن، تعيين كردن، ذكر كردن
wax
موم، واكس، پارافين، چرك گوش
accessory
لوازم يدكي، متعلقات، شريك جرم، همدست، لوازم فرعي
acquisition
اكتساب، مالكيت، فراگيري، خصول، استفاده
adequate
كافي، متناسب، مناسب، مساوي، لايق
cardboard
مقوا، مقوا كاغذي
delimma
تنگنا، دو راهي ناخوشايند، وضع دشوار
elaborate
پرجزئيات، پيچيده، دقيق، حساس
facilitate
آسان كردن، تسهيل كردن، كمك كردن
fleet
ناوگان، كاروان
grid
خطوط شطرنجي، توري
import
وارد كردن، كالاي وارد شده، گذراندن، تاثير كردن در، اهميت داشتن
infer
برداشت كردن، استنتاج كردن، پي بردن به، حدس زدن
inflate
باد كردن، متورم شدن، پف كردن
innate
ذاتي، دروني، فطري، غريزي، طبيعي
marble
سنگ مرمر، تيله، مهره
mast
تير، دكل يكپارچه، دكل قايق
nausea
حالت تهوع، انزجار، حالت استفراغ
naval
وابسته به نيروي دريايي، وابسته به كشتي
pouch
كيسه كوچك، كيسه پول
saturated
خيس، اشباع شده، سير شده
update
به روز كردن، جديد كردن
addict
معتاد، اعتياد
archeological
وابسته به باستان شناسي
archeology
باستان شناسي
brainstorm
آشفتگي فكري موقتي، فكر بكر و ناگهاني
budget
بودجه، حساب درآمد و خرج
chaotic
بي نظم، پر هرج و مرج
cite
گفتن، ذكر كردن، اتخاذ سند كردن
correspond
مطابق بودن، شباهت داشتن، مكاتبه كردن، رابطه داشتن
courtyard
حياط
estate
ملك، شهرك، منطقه صنعتي، ارثيه
fraud
كلاهبرداري، آدم كلاهبردار، تقلب، فريب، شيادي، حيله
hydrogen
هيدروژن
integrity
صداقت، تماميت، درستي، امانت، كمال
knit
بافتن، جوش زدن، گره زدن، بهم پيوستن، بستن
outlook
منظره، ديدگاه، آينده
parachute
چتر نجات
prehistoric
وابسته به ماقبل تاريخ، پيش تاريخي، ماقبل تاريخ
proponent
توضيح دهنده، استدلال كننده
refine
تصفيه كردن، خالص كردن، اصلاح كردن
restrict
محدود كردن، منحصر كردن
attorney
وكيل، وكيل مدافعه، نمايندگي
chronic
مزمن، كهنه، ديرينه، سخت
discipline
انضباط، نظم و ترتيب
donor
دهنده، بخشنده، اعطا كننده، واهب
fellow
همتا، شخص، رفيق، آدم، دوست
gossip
شايعات، بي اساس، سخن چيني، بدگويي
graduate
فارغ التحصيل شدن، درجه بندي كردن
graffiti
ديوار نوشته
guardian
قيم، محافظ، نگهبان، پشتيبان
implicate
گرفتار كردن، دلالت كردن بر، مشمول كردن
kin
خويشاوند، قوم و خويش
referee
داور، داور مسابقات
sever
گسستن، بريدن، جداكردن
shaft
دودكش، پرتو، ميله نازك، دسته، استوانه، چاه، ستون، گلوله، بادكش
stab
چاقو زدن، زخم زدن، فرو بردن، سيخونك زدن
stimulus
محرك، تحريك، انگيزه، تحرك
suspicion
سوءظن، بدگماني، ترديد
terminate
خاتمه دادن، پايان دادن، منجر شدن، منقضي كردن
theme
موضوع، زمينه، انشا، ريشه، شاهد
tuition
شهريه، حق تدريس
aggressive
پرخاشگر، ستيز جو، مهاجم، متجاوز، پرتكاپو
amnesty
عفو عمومي، گذشت
arena
آوردگاه، استاديوم، عرصه، پهنه
auditorium
تالار كنفرانس، تالار شنوندگان
captive
اسير، تسخير، غنيمت، گرفته شده
combat
نبرد، مبارزه
commonplace
عادي، معمولي، پيش پا افتاده
compound
تركيب، محوطه، جسم مركب
corps
سپاه، گرده، لشكر، هيئت، دسته
distract
گيج كردن، حواس را پرت كردن، پريشان كردن
dumb
لال، ساكت، احمقانه، ابله، بي صدا، گنگ، كند ذهن
foe
دشمن، مخالف، عدو
hack
بيل زدن، بريدن، ساطور زدن، بازكردن، خرد كردن
meditate
تفكر كردن، عبادت كردن، انديشه كردن
nick
شكاف، دندانه، شكستگي
provoke
عصباني كردن، موجب شدن، تحريك شدن
realm
محوطه، حوزه، ناحيه، متصرفات، كشور پادشاهي
reign
دوران سلطنت، حكومت، حكمراني
rust
زنگ (آهن)، زنگار
sacred
مقدس، مذهبي، روحاني، وقف شده
accordingly
نتيجتا، بنابراين، بر طبق آن، از اين رو
anchor
لنگر كشتي، لنگر، وسيله در جا نگهدارنده
buoy
گوي راهنما، دريا چراغ، جسم شناور، رو آبي
catastrophe
مصيبت، فاجعه، هلاكت
context
زمينه، متن، مفاد، هم بافت
designate
ناميدن، مشخص كردن، تعيين كردن، گماشتن، برگزيدن
distort
از ريخت انداختن، كج و كوله كردن، تحريف كردن، پيچاندن
dock
باانداز، لنگرگاه
fore
پيشين، قبلي، پيش
frequent
مكرر، تكرار شونده، زود زود
genuine
واقعي، رك، بي ريا، اصل، خالص، حقيقي
grease
روغن دنبه، روغن
intricate
پيچيده، بغرنج، درهم و بر هم، مركب
offset
افست، انحراف، فرزند، وزنه متعادل، جابجا سازي
overlap
روي هم قرارگرفتن، هم پوشي، روي هم افتادن، اشتراك داشتن
precipitate
بسرعت عمل كردن، تسريع كردن، بشدت پرتاب كردن، شتاباندن، پرت كردن
secondhand
دست دوم، كاركردني، مستعمل
slot
شكاف، شيار، چاك، رخ، كلون در، فرج
submerge
زير آب رفتن، غوطه ور ساختن، مخفي كردن، پوشاندن
tactic
رزم شيوه، جنگ فن، تاكتيك يارزم آرايي
aggregate
متراكم، انبوه، جمع شده، بهم پيوسته
antibiotic
آنتي بيوتيك
circuit
مدار، گردش، چرخش، محيط، دوره، اتحاديه، كنفرانس
complement
كامل كردن، متمم گرفتن، متمم بودن
compress
فشرده كردن، متراكم كردن، منقبض كردن
database
پايگاه داده
equivalent
معادل، برابر، مشابه، هم ارز
immune
مصون، آزاد، ايمن
input
خرج، درون گذشت، داده
intimate
محبوب، صميمي، خصوصي، ژرف، كامل
magnet
آهنربا، مغناطيس
metabolism
سوخت و ساز، متابوليزم، دگرگوني
microchip
ريزتراشه
phase
مرحله، فاز، صورت، لحاظ، منظر
pinch
نيشگون گرفتن، فشردن، دزديدن، مضيقه، تنگنا
prevalent
شايع، رايج، متداول، مرسوم، برتر
quantum
ذره، اندازه، كميت، مقدار، پله، ميزان، درجه
ratio
نسبت، ضريب، نسبيت، قسمت، ضرب كننده
spiral
مارپيچ، دائم در حال افزايش
viral
ويروسي، وابسته به ويروس
astounded
حيرت آور
attribute
خصلت، خصوصيت، صفت، جنبه، نشان، افتخار
bilingual
دو زبانه
clone
همانند سازي، پرورش گياه و حيوان از طريق تكثير سلولي
colloguial
محاوره اي، غير رسمي، مصطلح
cosmatics
لوازم آرايشي
dash
ناگهان و به سرعت حركت كردن، پرتاب كردن، كوفتن بر، نااميد كردن، دلشكسته كردن
disgust
انزجار، بيزاري، نفرت
fluorescent
فلورسنت، داراي تشعشع، شب نما
furious
خشمگين، عصباني، خشمناك، متعصب
gulf
خليج، گرداب، جدايي
humanities
شفقت، بشريت، علوم انساني، انسانيت
knot
گره، مشكل، غده، عقد، منگوله، خفت
linguist
زبان شناس
participant
شركت كننده، شريك، سهيم، انبازه، همراه
plausible
موجه نما، پذيرفتني، محتمل، باوركردني
ritual
تشريفات، تشريفات مذهبي
sibling
هم نژاد، برادر و خواهر
skinny
لاغر، پوست و استخوان
vague
مبهم، گنگ، غير دقيق
acid
اسيد، جوهر، بدجنسي
administration
حكومت، اجرا، سياست، وصالت، تصفيه
administrative
اداري، اجرايي، مجري
biotechnology
تكنولوژي زيست، زيست فناوري
cholesterol
كلسترول
coalition
ائتلاف، پيوستگي، اتحاد موقتي
deceptive
فريبنده، گمراه كننده، گول زننده، فريبا
diabetes
مرض قند، ديابت
eliminate
حذف كردن، دفع كردن، محو كردن، رفع كردن، منتفي كردن
erosion
فرسايش، سايش، ساييدگي
ethics
علم اخلاق، اصول اخلاقي
explicit
صريح، بي پرده، روشن، واضح، آشكار
framework
چارچوب، كالبد، بدنه، استخوان بندي
manufacture
توليد كردن، جعل كردن، عمل آوردن
mechanism
مكانيزم، دستگاه، ماشين
minimize
به حداقل رساندن، كمينه كردن، دست كم گرفتن
nectar
شهد، شراب لذيذ، شربت
notion
فكر، انديشه، نظريه، مفهوم، تصور، عقيده
prone
مستعد، متمايل
straightforward
سر راست، راست، مستقيم، درست
astronomical
نجومي، وابسته به علم هيئت، بي شمار
atom
اتم، ذره، خرده، هسته، جوهر فرد
breadth
پهنا، وسعت، دامنه، عرض
Circumference
محيط، محيط دايره، پيرامون
comet
شهاب سنگ، ستاره دنباله دار
crater
دهانه آتشفشان، چاله، حفره
crescent
هلال، نيم دايره، هلال ماه
debris
آشغال، خاكروبه، آوار، باقي مانده، خرده
despair
نااميدي، سرخوردگي، يأس، نوميدي، فروماندگي
embed
جا باز كردن، ريشه دواندن، نشاندن، جاسازي كردن
fragment
تكه، قطعه، بخش، خرد شدن، باقي مانده
galaxy
كهكشان، جاده شيري
gigantic
غول آسا، عظيم
gloom
تيرگي، كم نوري، اندوه
radiate
متشعشع شدن، ساطع شدن، منشعب شدن
roam
پرسه زدن، گشتن، سير كردن
Solitary
تنها، منزوي، انفرادي
spectrum
شبح، بينايي، طيف، گستره تابش، منظر
sphere
جسم كروي، كره، حوزه، قلمرو، محيط، گوي، دايره
status
موقعيت، مقام، وضع اجتماعي، حالت
bankrupt
ورشكسته
conform
همانند شدن، سازگار شدن، وفق دادن
employ
بكار گماشتن، استخدام كردن، به كار بردن، مشغول كردن
expel
اخراج كردن، بيرون كردن، بزور خارج كردن
extension
گسترش، توسعه، تمديد، بسط، تعميم
forthcoming
قريب الوقوع، نزديك، آينده، آماده ارائه دادن
furnish
مبله كردن، مجهز كردن، تهيه كردن، مزين كردن
hygiene
بهداشت، علم بهداشت
hygienic
بهداشتي
landlord
مالك، صاحبخانه، موجر
lease
اجاره كردن، كرايه كردن
mandatory
اجباري، الزامي
mend
بهبودي يافتن، تعمير كردن، مرمت كردن، رفو كردن
mortgage
گرو گذاشتن، رهن، گرو، گرو نامه
personnel
پرسنل، كاركنان، كارمندان، اجزا
plumbing
لوله كشي خانه، سرب كاري
tenant
مستاجر، اجاره دار، كرايه نشين
trendy
عاميانه
utility
سودمندي، فايده، سود، صنايع، همگاني، مفيديت
whereby
كه به وسيله آن، كه به موجب آن
aesthetic
ظريف طبع، وابسته به زيبايي، مربوط به علم
arrogant
متكبر، خودبزرگ بين، مغرور، گستاخ
bias
گرايش، تمايل، تعصب، نيروي محرك، جهت دهنده
canyon
دره ي تنگ، دره عميق و باريك، تنگه
creek
نهر
drill
تمرين، مته، مشق، مشق نظامي
executive
مجري، هئيت رئيسه
fatigue
خستگي، فرسودگي، كوفتگي، رنج، ستوه
incline
تمايل، شيب، خميدگي
nasty
تند و تيز، ناخوشايند، كثيف، سخت
perceive
درك كردن، فهميدن، دريافتن، حس كردن
primate
اُسقُف اعظم، پيشوا، كشيش ارشد
primitive
باستاني، ساده، زمخت، اوليه، اصلي، پيشين
stereotype
كليشه
sticky
چسبنده، چسبناك، دشوار، لزج، سخت
termite
موريانه
thereby
بدان وسيله، از آن راه، به موجب آن، در نتيجه
trail
ردپا، دنباله، كوره راه، رد، اثر
twig
تركه، شاخه كوچك
welfare
شادكامي، سامان، سلامت و آسايش، رفاه، سعادت، خير
adapt
جور كردن، وفق دادن، تنظيم كردن، اقتباس، تعديل كردن
biological
زيستي، معرفت الحيات
cellular
بافت سلولي، سلول دار
dynamic
پويا، پرتوان، حركتي، وابسته به نيروي محركه
fantasy
تمايل، تخيل، فانتزي، وهم، هوس، وسواس
heredity
انتقال موروثي، وراثت، وراثت، تمايل برگشت به اصل
internal
داخل، دروني، باطني، ناشي از درون
minimal
كمين
pioneer
مهاجر اوليه، پيشگام، پيشرو، پيشقدم
prescribe
تجويز كردن، مقررداشتن، نسخه نوشتن
respective
مربوطه، نسبي
revive
دوباره رواج پيدا كردن، زنده كردن، احيا كردن، زنده شدن، احيا كردن، بهوش آوردن
rigid
جامد، انعطاف پذير، سخت، سخت گير، صلب، سفت و محكم
sequence
نتيجه، عقبه، توالي، دنباله، ترتيب، رشته، ترادف، تسلسل
substitute
جانشين كردن، تعويض كردن، جابه جا كردن
surgeon
جراح، دكتر ارتش
therapy
درمان، معالجه، تداوي، مداوا
transfer
انتقال مالكيت دادن، جابه جا كردن، انتقال دادن، واگذار كردن
transition
مرجله تغيير، تغيير، تحول، گذرا، عبور، برزخ
transplant
پيوند، عضو پيوند شده، بافت پيوند زده شده
behalf
به نمايندگي از، از سوي
flap
دري وري گفتن، بالا و پايين رفتن و صداي تپ تپ كردن، دستپاچه شدن، بال و پر زدن
glacier
يخچال طبيعي، توده يخ غلتان، رودخانه يخ
globe
كره زمين، كره جغرافيايي، هرچيز كروي، گوي، حباب، قطره
horizontal
افقي، ترازي
hum
زمزمه كردن، وزوز كردن، صدا كردن، فريب دادن، همهمه كردن
inventory
فهرست، فهرست موجودي، سياهه، فرست اموال
inward
دروني، باطني، ذاتي، داخلي، تويي، معنوي
loaf
قرص نان، كله قند، تكه
oracle
آدم دانا، پرخرد، وحي، پيش گويي، العام الهي
orbit
دور زدن، به دور مدار گشتن، دايره وار حركت كردن
overview
نظر اجمالي، نظر كلي، مرور
preview
پيش نمايي، پيش ديد، اطلاع قبلي
previous
قبلي، سابق، پيشين، جلوتر، مقدم
provide
آماده كردن، تهييه كردن، تامين كردن، مجهز كردن، تدارك كردن
recur
تكرار شدن، دوباره روي دادن، دور زدن
relevant
مربوط، وابسته، منتسب، مطابق
rite
مراسم، تشريفات، فرمان اساسي، اداب
stall
از حركت باز داشتن، ماندن، طفره زدن، قصور ورزيدن
supernatural
فوق العاده، خارق العاده، غيرطبيعي
aquarium
آبزيگاه، نمايشگاه جانوران و گياهان آبزي
arbitrary
دلبخواه، خودسرانه، اختياري، مطلق، قراردادي
autobiography
شرح زندگي نويسنده توسط خود او
convention
رسم، سنت، قرار داد، مجمع، پيمان نامه، كنگره، انجمن
gracious
بخشنده، مهربان، رئوف، خوشايند، دلپذير
improve
بهتر شدن، بهتر كردن، اصلاح كردن، بهبودي يافتن
insulate
عايق بندي كردن، جدا كردن، مجزا كردن، روپوش دار كردن
intrigue
نقشه، توطئه، كنكاو كردن، توطئه چيدن، دسيسه كردن
longevity
طول عمر
misplace
جاگذاشتن، در جاي عوضي گذاشتن، گم كردن
naughty
بذات، شيطان، شرير، نافرماني
norm
هنجار، قاعده، اصل قانوني، مقياس و معيار، حد وسط
orangutan
اورانگوتان
overload
زيادي بار كردن، زياد بار كردن، سربار كردن
philanthropy
انسان دوستي، بشر دوستي، خير
probe
وارسي كردن، معاينه كردن، تفحص كردن
recipient
گيرنده، دريافت كننده، وصول كننده
reptile
خزنده، حيوان خزنده، آدم پست
thrive
رشد كردن، رونق يافتن، موفق شدن، پيشرفت كردن
ultimate
نهايي، غايي، آخر، بازپسين، دورترين
antique
عتيقه، قديمي، از مد افتاده، باستاني، كهنه
applicant
متقاضي، داوطلب، درخواستگر
artifact
مصنوع، محصول مصنوعي
authentic
معتبر، موثق، صحيح، درست، قابل اعتماد
chronology
روي دادنامه، تاريخ شماري، شرح وقايع بترتيب زماني
diplomat
ديپلمات، سياستمدار، سياس
epic
حماسه، رزم نامه، شعر رزمي
excerpt
قطعه منتخب، گزيده، قطعه
fossil
فسيل
humiliate
تحقير كردن، خوار كردن، پست كردن، اهانت كردن
lyric
غنايي
majesty
عظمت و شان، اعليحضرت، برتري، علو
monarch
پادشاه، سلطان، شهريار، فرمانرواي مطلق
precede
مقدم بودن، جلوتر بودن از
punctual
وقت شناس، دقيق، به موقع، ثابت در يك نقطه
recruit
نوآموز استخدام كردن، نيروي تازه گرفتن، سرباز گرفتن
refund
بازپرداخت، استرداد
register
دفتر ثبت، ثبات، ليست و فهرست
renown
شهرت، آوازه، نام
tusk
عاج، دندان دراز و تيز، خيش
burden
بار، محمولع، بار غصه، بار مسئوليت، وزن، گنجايش، طفل در رحم
compromise
مصالحه كردن، سازش كردن، تسويه كردن
craft
ساختن
crook
چوبدستي، عصا، كلاه بردار، ادم قلابي، كجي، خزپوش
currency
پول رايج، رواج، انتشار
enigma
معما، چيستان، رمز، بيان مبهم
fragile
بي اساس، شكننده، ضعيف، نازك، ترد، لطيف
hybrid
دو رگه، مخلوط، گياه پيوندي، جانور دو رگه
innocence
برائت، بي گناهي، پاكي، بي تقصير
merge
مخلوط كردن، ادغام شدن، غرق شدن، تركيب شدن
moderate
محدود، متوسط، ميانه رو، آرام
overwhelm
دست پاچه كردن، از پا دراوردن، در هم شكستن، پايمال كردن
prception
استنباط، ادراك، درك، احساس، دريافت
reunion
جلسه، انجمن، تجديد ديدار، تجديد جلسه، بهم پيوستگي
rig
چاه نفت، آلان، ادوات، بر پا كردن
shiver
لرزش، لرزه، ارتعاش، ريزه
sociable
خوش مشرب، معاشرت، معاشر، انس گير
talkative
پرحرف، پرگو، وراج، پرچانه
tow
كشيدن، بكسل كردن، باطناب بدنبال كشيدن
tramp
با صدا رفتن، سنگين راه رفتن، پياده روي كردن