Book 5 Flashcards
allot
اختصاص دادن، سهم دادن
appall
وحشت زده شدن، ترساندن
cache
مخزن، ذخيرگاه، نهان گاه
convenience
راحتي، تسهيلات، آسودگي
dearth
كمبود، كميابي
deliberate
عمدي، تعمدي، سنجيده، بي شتاب
dire
وحشتناك، سهمگين
elapse
سپري شدن، گذشتن
empathy
يكدلي، تلقين، انتقال فكر
fanciful
خيالي، پر هوس، پر اوهام
gripe
گله كردن، شكوه كردن، محكم گرفتن، ازردن
grueling
خسته كنمده، فرساينده، تنبيه كننده
mundane
دنيايي، اين جهاني، خاكي
opt
برگزيدن، انتخاب كردن، ترجيح دادن
outrage
كارخشونت آميز، عمل شنيع
paltry
محقر، جزئي، چيز آشغال و ناچيز، لاشي
rectify
اصلاح كردن، تصحيح كردن، يكسو كردن، جبران كردن
resourceful
كاردان، زيرك
sustenance
معاش، نگهداري، تغذيه، اعانت
tedious
خسته كننده، كسل كننده، ناراضي، كج خلق
abbey
كليساي صومعه، كليسا
abundant
فراوان، وافر، بسيار
adjoin
پيوستن، متصل بودن، ضميمه
ample
پهناور، بيش از حد لزوم، فراوان، مفصل، وسيع
arid
خشك، باير، بي لطافت، بي روح
cathedral
كليساي جامع
deprive
محروم كردن، سلب كردن، بي بهره كردن
drought
خشكسالي
eligible
واجد شرايط، مناسب، شايسته، مستحق
fast
روزه گرفتن
grumble
غر زدن، صداي نامفهوم از گلو دراوردن
inland
درون مرزي، درون كشوري
moisture
رطوبت، نم
nonetheless
با اين حال، با اين وجود
oath
سوگند، پيمان، عهد، ميثاق
prairie
چمن زار، چمن، دشت
ragged
ژنده، كهنه، پاره پاره، ناصاف، نا هموار
rugged
ناهموار، صخره اي، سخت ، تنومند، سخت گير، شديد
scarce
قليل، نادر، كمياب، خيلي كم
speculate
احتكار كردن، حدس زدن، انديشيدن، تفكر كردن
analytic
تحليلي، افكاري، تجزيه ها، مربوط به مكتب يا فلسفه تحليلي
assert
تاكيد كردن، تصحيح كردن، اظهار قطعي كردن
bachelor
مرد مجرد
calculus
حساب ديفرانسيل و انتگرال، سنگ، حساب جامعه و فاضله
celestial
آسماني، ملكوتي، سماوي، الهي، فلكي
cognitive
وابسته به دانش يا آگاهي، دانستني
collision
برخورد، تصادم، تلافي
competent
شايسته، لايق
diploma
مدرك تحصيلي، ديپلم
excel
برتر بودن، پيشي گرفتن، بهتر بودن، سرآمد بودن
geology
زمين شناسي، خاك شناسي
harness
تهيه كردن، افسار زدن، مهار كردن
intellect
قدرت تفكر، عقل، خرد
keen
مشتاق، تيز، تند و سرد
mythology
افسانه شناسي، اسطوره شناسي
physiology
فيزيولوژي، علم وظايف اعضا
radiology
پرتو افشاني، راديو اكتيويته
relativity
نسبيت، نسبي بودن
sociology
جامعه شناسي
theoretical
نظري، علمي
administrator
مدير، سرپرست، رييس
affluent
ثروتمند، توانمند
audit
حسابرسي
automate
خودكار كردن، بطور خودكار عمل كردن
bribe
رشوه دادن
corrupt
گمراه كردن، هرزه شدن
dispose
مايل كردن، خواهان كردن، تنظيم كردن
headquarters
مركز فرماندهي، مركز كار
incetive
مشوق، انگيزه
infrastructure
شالوده، زيربنا، سازمان، پيدايش
legislate
قانون وضع كردن، قانوني كردن، وضع شدن
legitimate
مشروع، حلال زاده، قانوني، برحق
manipulate
اداره كردن، ماهرامه دستكاري كردن
merchandise
كالا، متاع
retail
جز، خرده فروش، جزئي
revenue
درآمدي، عايدي، بازده، سودسهام
rubbish
آشغال، زباله، چرند، خاكروبه
subsidy
يارانه، كمك هزينه، كمك مالي، اعانه
transaction
معامله، انجام
violate
شكستن، نقض كردن، ستيز كردن
assess
برآورده كردن، ارزيابي كردن، ماليات بستن
astonish
متعجب ساختن، شگفت زده كردن، گيج كردن
commnce
آغاز كردن، شروع كردن
essence
اساس، اصل، (اسانس، عطر)
extract
بيرون كشيدن، گزيدن، گلچين كردن
fabulous
افسانه ها، شگفت آور
haste
عجله، شتاب، سرعت
impulse
هوس، ضربه، تكانه
latter
اخير، آخر، بعدي، عقب تر
molecule
مولكول
ongoing
مداوم
pharmaceutical
دارويي، دارو، وابسته به دارو
precise
دقيق، صريح، جامع، مختصر و مفيد
proximity
مجاورت، نزديكي، نزديك بودن، قرابت
publicity
تبليغات، عموميت
remedy
درمان، علاج، چاره، مفيد
significance
اهميت، مفهوم، معني، مفاد
subsequent
بعدي، متعاقب، بعد، پسين
synthetic
تركيبي، مركب از مواد مصنوعي
terminal
كشنده، نزديك به مرگ، پايانه، انتهايي، نهايي، پاياني
altitude
ارتفاع از سطح دريا
coastline
خط ساحلي
deter
ترساندن، بازداشتن، جلوگيري كردن، منصرف كردن
devise
ساختن، ابداع كردن
expertise
خبرگي
fracture
شكستگي، شكاف، ترك
impair
خراب كردن، آسيب رساندن، ضعيف كردن
implement
انجام دادن، اجرا كردن، ايفا كردن
indigenous
بومي، طبيعي، ذاتي، فطري
insight
فهم، فراست، بصيرت، بينش، بينايي
limb
عضو، شاخه، عضو بدن، دست و پا
migraine
ميگرن، سردرد
optimism
خوش بيني، نيك بيني
peculiar
ويژه، خاص، مخصوص، عجيب و غريب، ويژه
proficient
ماهر، حاذق، زبردست
quest
جست و جو، طلب، تحقيق
ridge
برآمدگي، تپه، لبه، مرز، سلسله كوه، نوك
spouse
همسر، زوج، زن و شوهر
thrust
انداختن، چپاندن، فروكردن، خفه كردن، پرتاب كردن
tolerate
طاقت داشتن، تحمل كردن، مدارا كردن، تاب آوردن
aquatic
آبزي، آبي
biosphere
زيست كره
bizarre
غريب، عجيب، غير مانوس
celsius
سيلسيوس، سانتگراد
coarse
خشن، زبر، مبتذل، بي نزاكت
companion
همنشين، رفيق، همدم، معاشر
digest
هضم كردن(غذا)، فهميدن، دريافتن
duration
مدت، استمرار، بقا
ecology
بوم شناس، رابطه موجودات با محيط
feat
شاهكار، كار برجسته، كار بزرگ
infinite
بي كران، بسيار زياد، بزرگ
nucleus
هسته مركزي، هسته
parasite
انگل، طفيلي، صداي مزاحم، پارازيت
prominent
آشكار، مشهور، بيرون زده
reproductive
فراوار، تناسلي
temperate
معتدل
tolerance
تحمل، بردباري، اغماض، ناب
undergo
ديدن، تحمل كردن، دستخوش شدن
vulnerable
آسيب پذير، قابل حمل، زخم پذير
adept
ماهر، زبر دست
barren
بي ثمر، نازا، خشك، بي حاصل، سترون، عقيم
ceramic
سفالين، مربوط به سفالسازيت
culinary
پختني، مربوط به آشپزخانه، مربوط به آشپزي
dense
انبوه، متراكم، غليظ
dignity
نيك نامي، شهرت، وقار، متانت، اهميت، شأن
dominate
تسلط داشتن، چيره شدن، حكم فرما بودن
edible
خوردني، خوراكي، خوش گوشت
hostile
متخاصم، ضد، خصومت آميز، مخالف
intake
پذيرش، درونبر، تنفس
likewise
نيز، هم، بعلاوه، همچنان، چنين
malnutrition
سو تغذيه، تغذيه ناقص
medication
دارو، تجويز داره
misconception
تصور غلط
obscure
تيره و تار، گمنام، غير قابل درك
peel
پوست كندن، درآمدن، پوست انداختن
prescription
نسخه، تجويز، نسخه نويسي، سابقه
respirator
دستگاه تنفس مصنوعي
strive
گستردن، كوشيدن، كوشش كردن
archaic
كهنه، قديمي، مصطلح
benevolent
خيرانديش، نيك خواه، خوشدل
brass
برنج (فلز)، بي نظمي، افسر ارشد
capitalism
سرمايه گذاري، رژيم سرمايه داري
dependence
اطمينان كردن، روي كسي حساب باز كردن، وابستگي، توكل، تبعيت
diminish
كم شدن، كاستن، خرد شدن، تقليل يافتن
drawback
اشكال، مانع، زيان، بي فايدگي
fad
مُد زود گذر، هوس، علاقمندي
impose
بستن، تحميل كردن، اعمال نفوذ كردن
managerial
وابسته به مدير و مديريت، ويژه مديران، مديرانه، سامان گرانه
medieval
قرون وسطايي
obsolete
غيرمتداول، از كار افتاده، منسوخ، كهنه، مهجور، متروك
peninsula
شبه جزيره
prestige
شهرت، اعتبار
proportion
نسبت، تناسب، مقدار، قسمت، قياس، قرينه، شباهت
radical
طرفدار اصلاحات اساسي، راديكال، اصلي، اساس، بنيادي، ريشه
refute
رد كردن، تكذيب كردن، اشتباهي كسي را ثبت كردن
spectacular
تماشايي
weave
مارپيچ رفتن، بافتن، داستان سرهم كردن، درست كردن
accountant
حساب دار، ذيحساب
capitalist
سرمايه دار
contempt
تحقير، عدم توجه به قانون، اهانت
dedicate
تقديم كردن، وقف كردن، فدا كردن، اختصاص دادن، اهدا كردن
ditch
جوي، چاله، حفره، خندق، راه آب
enterprise
اقدام، كار، پشتكار، سرمايه گذاري، اقدام مهم، تشكيلات اقتصادي
exquisite
زيبا، ممتاز، نفيس، بديع، عالي، دقيق، حساس، شديد، سخت
finance
سرمايه فراهم كردن، سرمايه گذاري كردن، دركارهاي مالي داخل شدن
indifferent
بي تفاوت، متوسط، بي اثر، بي علاقه
irrigate
آبياري، آب رساني
maximize
بزرگ كردن، بيشينه ساختن، بحد اعلي رساندن
monetary
مالي، پولي
precaution
پيش بيني، ژرفي، احتياط، اقدام احتياطي
preliminary
مقدماتي، اوليه، ابتدايي، آستاني
saturate
خيس كردن، اشباع كردن
simplicity
سادگي، ساده دلي، بي آلايشي، ساده لوحي
sow
بذرافشاندن، كاشتن
soy
سويا
spade
بيل، بيلچه
upcoming
نزديك، رسيدني، زود آينده
acute
شديد ولي زودگذر، شديد، تيزبين، حساس، بحراني
aggression
تجاوز، حمله( بدون مجوز)، تخطي، تعرض
banquet
ضيافت، مهماني، بزم، سور
biography
زندگي نامه، شرح حال، تذكره
boost
بالابردن، ترقي دادن، جلو بردن، كمك كردن
clap
كف زدن، دست زدن، صداي دست زدن
compel
مجبور كردن، وادار كردن
dominance
تسلط، سلطه، غلبه، نفوذ، سبقت
gergeous
زيبا، باشكوه، عالي
Inevitable
اجتناب ناپذير، بديهي، حتمي الوقوع، ناچار
legacy
ميراث
masterpiece
شاهكار، كار استادانه، كار بينظير
multiple
چندفاز، متعدد، برخورد كردن، چندين، گوناگون، فراوان
narrate
نقالي كردن، شرح دادن، داستاني را تعريف كردن
notorious
بدنام، رسوا
outdated
منسوخ، قديمي
overall
كلا، سرتاسري، روي هم رفته، همه جا
partiality
جانبداري، طرفداري، تعصب، غرض، علاقه شديد به چيزي، مليت
spontaneous
خود به خود، خودانگيزه، خود اختيار
vritue
پاكدامني، فضليت، مزيت، حسن، تقوا
anthropology
مردم شناسي، علم انسان شناسي
applaud
آفرين گفتن، تشويق كردن، كف زدن
appoint
منصوب كردن، تعيين كردن، گماشتن، برقرار كردن
compatible
سازگار، جور، همساز، موافق
competence
شايستگي، صلاحيت، كفايت، لياقت
confer
مشورت، رايزني كردن، اعطا كردن
consecutive
پشت سر هم، متوالي، پي در پي
crude
خام، تصفيه نشده، زمخت، ابتدايي
cube
مكعب، توان سه
feedback
بازخورد
ignorance
جهل، ناداني، بي خبري، ناشناسي
masculine
مذكر، مردانه
monument
بناي يادبود، اثر تاريخي، بقعه
muscular
عضلاني، پرعضله
posture
طرز قرار گيري بدن، حالت، وضع، مزاج
situate
جاگرفتن، در محلي گذاردن، واقع شدن
supervise
سرپرستي كردن، نظارت كردن، رسيدگي كردن
symmetry
تقارن، قرينه، تناسب، همسازي، تشابه
tattoo
خال كوبي، خال سوزني
undergraduate
دانشجوي دوره ليسانس
brook
نهر