Core Vocabulary Course Theme 3 (Media) Flashcards

1
Q

The Media

A

all the organizations, such as television, radio, and newspapers, that provide
news and information for the public, or the people who do this work
رسانه ها
With the emergence of other mass media, radio as a medium may be at stake in the future.
با ظهور رسانه هاي گروهي ديگر، راديو به عنوان يك رسانه ممكن است در آينده درخطر باشد.
The role of the news media in forming public opinion is very important.
نقش رسانه هاي خبري در شكل دادن عقايد عمومي بسيار مهم است
نكته media :1
را هيچگاه بدون
the
بكار نبريد.
نكته :2با media
هميشه از فعل جمع استفاده كنيد.
نكته :3چون
media
خودش جمع
medium
است، در حالت مفرد از medium
استفاده كنيد
نكته :4وقتي مي گوييم چيزي
at stake
است يعني “درمعرض خطر” است
نكته:5
the mass media
يعني “رسانه هاي گروهي”

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Obsolete:

A

no longer useful, because something newer and better has been invented
از مد افتاده
One of the main reasons why radio would not become obsolete in the near future is that driving is common across the world and the radio is a regular device installed in a car.

يكي از دلايل اصلي كه راديو در آينده نزديك از مد نمي افتد اين است كه رانندگي در دنيا بسيار متداول است و
راديو يك وسيله معمول است كه در يك ماشين نصب مي شود.

Will computers render books obsolete?
آيا كامپيوترها، كتاب ها را از مد خواهند انداخت
نكته :1به جاي Obsolete
مي توانيد از
out-of-date
هم استفاده كنيد.
نكته :2وقتي مي گوييم
something1 render something2 obsolete
يعني “چيز 1باعث از مد افتادن چيز2
ميشود”.
نكته :3براي از مد افتادن بايد از become obsolete
استفاده كنيد.
نكته Obsolete:4
را فقط براي اشياء و تكنولوژي ها بكار ببريد.
نكته :5براي وسايل تكنولوژيكي از
device
استفاده كنيد.
Tool
يعني ابزارهاي ساده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Means of:

A

a way of doing or achieving something
وسيله …
Listening to the radio while driving is an effective means of taking full advantage of time and
gaining the latest information.
گوش دادن به راديو در حين رانندگي، يك وسيله خوب براي بهره بردن از زمان و گرفتن آخرين اطلاعات است.
The only means of communication was sign language.
تنها وسيله ارتباطي، زبان اشكال بود.
For most people, the car is still their main means of transport.
براي بيشتر مردم، ماشين هنوز وسيله اصلي حمل و نقل است.
Art as a means of expression
هنر به عنوان يك وسيله بيان احساس
You might analyze this claim by means of the scientific methods.
شما مي توانيد اين ادعا را بوسيله روش هاي علمي تحليل كنيد

نكته :1كلمه
Means
در حالت مفرد و جمع هميشه ‌اس جمع دارد و مي توانيد با فعل يا article
استفاده شده نشان دهيد كه منظورتان جمع است يا مفرد.

نكته2:
اين كلمه به صورت
means of doing something ياmeans of something
به كار مي رود
نكته by means of :3
يعني “به وسيله
…”
take (full) advantage of something :4 نكته
“ يعني “ از چيزي بهره بردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Access:

A

the right to enter a place, use something, see someone etc
دسترسي، دسترسي داشتن به
Access to the papers is restricted to senior management.
دسترسي به اسناد فقط به مديران ارشد محدود مي شود.
For those people who have no time in watching TV, radio provides easy access to information.
براي افرادي كه وقت ديدن تلويزيون ندارند، راديو دسترسي ساده اي به اطلاعات را فراهم ميكند
نكته: كلمه access
هم اسم است و هم فعل.
در حالت اسم مي توانيد از حرف اضافه
To
استفاده كنيد اما در حالت فعل از حرف اضافه استفاده نكنيد. مثلاً:
You can access the latest information.
You can have access to the latest information.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Portable:

A

able to be carried or moved easily
قابل حمل
Another overt advantage is that a radio set is portable.
يكي ديگر از مزاياي آشكار اين است كه راديو قابل حمل است.
There’s a portable CD player in the kitchen.
يك دستگاه پخش سي دي قابل حمل در آشپزخانه وجود دارد
نكته: مي توانيد براي advantage
هميشه از صفت overt
استفاده كنيد.
Overt advantage
يعني “مزيت آشكار”

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

The advent of something

A

the time when something first begins to be widely use.
ظهور چيزي
The advent of other technologies has also sustained the popularity of radio.
ظهور تكنولوژي هاي ديگر همچنين محبوبيت راديو را حفظ كرده است.
The advent of computers has changed people’s life.
ظهور كامپيوترها زندگي مردم را تغيير داده است

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Convey:

A

to communicate or express something, with or without using words
رساندن، نقل كردن
Radio is unable to convey messages with sight and motion as television or Internet does.
راديو نمي تواند پيام ها را با تصوير و حركت همانند تلويزيون و اينترنت انتقال دهد.
All this information can be conveyed in a simple diagram.
تمام اين اطلاعات مي تواند در يك دياگرام ساده بيان شود
نكته:
Convey
را مي توانيد به جاي
Transfer
هم به معني “انتقال دادن” استفاده كنيد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Hi-tech/High-tech:

A

using high technology
داراي تكنولوژي بالا
high-tech industries
صنايع با تكنولوژي بالا
The Improvement in hi-tech devices
پيشرفت در ابزارهايي با تكنولوژي بالا
نكته: high-techرا مي توانيد براي مبلمان و طرح ها نيز به معني “مدرن” استفاده كنيد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Prevalence:

A

Being common at a particular time, in a particular place, or among a particular
group of people
شيوع
Because of their prevalence, televisions and films are among those media that potentially affect, change or mould people’s thoughts and behaviours.
تلويزيون ها و فيلم ها به خاطر شيوع شان، جزء رسانه هايي هستند كه به صورت بالقوه بر افكار و رفتار افراد تاثير گذاشته، آنها را تغيير داده و شكل مي دهد.
Drug abuse is the most prevalent problem among patients in the hospital.
استفاده نادرست از دارو، شايع ترين مشكل بين بيماران در اين بيمارستان است
نكته: صفت
Prevalent
را به معني “شايع و متداول” مي توانيد به جاي
commonهم بكار ببريد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Censor

A

: to examine books, films, letters etc. to remove anything that is considered
offensive, morally harmful, or politically dangerous etc.
سانسور كردن
Some programmes should be censored so as to curb violence.
بعضي برنامه ها را بايد براي محدود كردن خشونت سانسور كرد.
The information given to the press was carefully censored by the Ministry of Defence.
اطلاعات داده شده در نشريات بوسيله وزارت دفاع به دقت سانسور شد
censorهم به صورت فعل به معني “سانسور كردن” و هم به صورت اسم به معني “مسئول سانسور”
استفاده مي شود. براي كلمه “سانسور” به صورت اسم هم مي توانيد از
censorshipاستفاده كنيد.
نكته: فعل Curb
به معني محدود كردن به جاي limit
استفاده ميشود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Audience:

A

the people who watch or listen to a particular programme, or who see or hear a
particular artist’s, writer’s etc work
مخاطب، مخاطبين
Audiences imitate their role models.
مخاطبين از الگوهاي خود تقليد مي كنند.
I’m not sure that this film will appeal to British audiences.
من مطمئن نيستم اين فيلم مورد توجه مخاطبين انگليسي قرار بگيرد
نكته :1گاهي ديده مي شود زبان آموزان از كلمه
Patternو Symbol
به جاي “شخص(الگو)” استفاده مي كنند
كه اشتباه بوده و ترجمه مستقيم از فارسي است. به جاي آن بايد از كلمه
role modelاستفاده كنيد.
نكته :2كلمه
Audience
هم به صورت
Audienceو هم
Audiences
استفاده مي شود اما در هر حال بايد با آن فعل جمع استفاده شود.

نكته :3
وقتي مي گوييم
something appeal to someone
يعني “كسي از چيزي خوشش مي آيد”. اين كلمه به جاي like
كاربرد خوبي دارد اما به طرز به كار بردن آن خوب توجه كنيد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Broadcast:

A

to send out radio or television programmes.
پخش كردن از راديو و تلويزيون.
The interview was broadcast live across Europe.
مصاحبه به صورت زنده درسرتاسر اروپا پخش شد.
Aiming at a high audience rating, TV programme producers are inclined to broadcast crime
reports.
به هدف رسيدن به مخاطب بيشتر، توليدكنندگان برنامه هاي تلويزيوني تمايل به پخش گزارش از جرم و جنايات را دارند.
In a nationwide TV broadcast, the prime minister explained why he was resigning.
در يك برنامه تلويزيوني ملي، نخست وزير توضيح داد كه چرا او استعفا داد
1كلمه broadcast
مي تواند به صورت اسم و به معني “برنامه راديو و تلويزيوني” هم استفاده شود. همچنين اين كلمه به معني “خبري را پخش كردن “ هم به كار مي رود.
Don’t broadcast the fact that he lost his job.
نكته:2
to be inclined to
يعني تمايل داشتن.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Educational:

A

teaching you something you did not know before.
آموزنده
Television can be highly educational because children can learn about subjects, like music or
sport; things which they cannot read about in books.
تلويزيون مي تواند بسيار آموزنده باشد زيرا كودكان مي توانند درباره موضوعاتي مانند موسيقي و ورزش در
آن بياموزند؛ موضوعاتي كه آنها نمي توانند در كتاب ها بياموزند.
A shop selling educational toys for 7 to 11 year-olds.
مغازه اي كه اسباب بازي هاي آموزنده براي كودكان 7تا 11سال مي فروشد
نكته: صفات تركيبي از تركيب يك عدد، يك – و يك اسم مفرد ساخته مي شود و هميشه بعد از آن يك اسم مي
آيد.
A 20-minute walk
A four-star hotel
Five-year-old child.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Pervasive:

A

existing everywhere.
فراگير
The pervasive influence of television
تاثير فراگير تلويزيون
Any invention as pervasive as television is bound to have some harmful effects.
هر اختراعي كه به اندازه تلويزيون فراگير باشد، احتمالاً اثرات منفي خواهد داشت
نكته:
در نوشته هاي خود به جاي willو wouldمي توانيد از
to be bound to
استفاده كنيد. اين تركيب براي Writing
بسيار مناسب است زيرا كمي ايده ها را غيرقطعي تر مي كند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Isolated:

A

feeling alone and unable to meet or speak to other people
منزوي
Children are not as sociable as previous generations of children, and as a result, some of them may feel lonelier and more isolated.
كودكان به اندازه كودكان نسل هاي قبل اجتماعي نيستند و در نتيجه برخي از آنها ممكن است احساس تنهايي
بيشتري كرده و منزوي تر شوند
Children of very rich parents can grow up isolated from the rest of society.
كودكاني كه پدر و مادرهاي پولدار دارند ممكن است از بقيه جامعه منزوي شوند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

To be exposed to:

A

not to be protected against
در معرض چيزي بودن
There is the issue of whether or not children should be exposed to such violent images
مسئله اين است كه آيا كودكان بايد درمعرض چنين صحنه هاي خشني قرار بگيرند.
Many people are exposed to fumes from industrial processes.
بسياري از مردم در معرض دود فرآيندهاي صنعتي هستند
نكته
: whether or not
يعني “آيا” در وسط جمله. مثلاً:
There were times when I wondered whether or not we would get there.

17
Q

Traumatised:

A

to be badly shocked and affected by something for a very long time.
آسيب روحي ديدن
Violent images on television can be potentially disturbing for children and that some of them
may be severely traumatised by seeing such things.
تصاوير خشن در تلويزيون مي توانند براي كودكان بسيار آزاردهنده باشند و برخي از آنها نيز ممكن است در اثر
ديدن اين صحنه ها شديداً آسيب روحي ببينند.
These children have been traumatized by the violence in their home.
اين كودكان به خاطر خشونت در خانه شان آسيب روحي بسياري ديده اند
نكته :1براي تمام رسانه ها از حرف اضافه
On
استفاده مي شود. به عنوان مثال:
On television/ On satellite/ On the radio/ On the Internet…
نكته :2از
Potentially
مي توانيد قبل از صفات خود استفاده كنيد. اين صفت يعني در حال حاضر اينطوري نيست
ولي كم كم مي شود. مثلاً وقتي مي گوييم چيزي
Potentially dangerous
است يعني در حال حاضر خطرناك نيست اما مي تواند خطر داشته باشد.

18
Q

Forewarn

A

: to warn someone about something dangerous, unpleasant, or unexpected
before it happens
از قبل اطلاع دادن
Viewers are not always forewarned that a report may include distressing pictures.
به تماشاگران هميشه درباره اينكه يك گزارش ممكن است صحنه هاي دلخراش داشته باشد، از قبل آگاهي داده
نمي شود.
We’d been forewarned of the dangers of travelling at night.
به ما درباره خطرات مسافرت در شب از قبل اطلاع داده شده بود.

19
Q

Spare time:

A

time when you are not working.
اوقات فراغت
Before we admitted television into our homes, we never found it difficult to occupy our spare time.
قبل از اينكه ما تلويزيون را به خانه هايمان بپذيريم، هيچوقت پركردن اوقات فراغت برايمان سخت نبود.
He spends as much of his spare time as possible with his family.
او تا جاييكه مي تواند با خانواده اش اوقات فراغتش را مي گذراند
نكته: گاهي ديده مي شود برخي زبان آموزان از
admitبه جاي
Accept
استفاده مي كنند. در معني
admit
“پذيرفتن با وجود عدم تمايل” ديده مي شود كه در مورد
acceptاينطور نيست.

20
Q

Regulate

A

to control an activity or process, especially by rules.
تنظيم كردن
Now all our free time is regulated by the media, especially television. We rush home or gulp
down our meals to be in time for this or that programme.
الان ما اوقات فراغتمان را با رسانه ها و مخصوصاً تلويزيون پر مي كنيم. ما زود به خانه مي آييم و غذايمان را با
سرعت مي خوريم تا براي اين يا آن برنامه سروقت برسيم.
Sweating helps regulate body temperature.
تعرق به تنظيم دماي بدن كمك مي كند
نكته:
Specially
يعني “براي هدف خاصي ساخته شده يا انجام شده” و
,especially
با كاما يعني “خصوصاً”
معمولاً ما در نوشته هاي خود از دومي استفاده مي كنيم. به دو مثال زير توجه كنيد:
The stamps were specially designed to commemorate the fiftieth anniversary of the United Nations.
Paris is always full of tourists, especially during the summer months.

21
Q

Demand

A

: to ask for something very firmly, especially because you think you have a right to
do this.
نياز داشتن، تقاضا دادن
Television demands absolute silence and attention.
تلويزيون نياز به سكوت و توجه كاملي دارد.
Angry demonstrators demanded the resignation of two senior officials.
تظاهرات كنندگان خشن، تقاضاي استعفاي دو مقام ارشد را داشتند

22
Q

Be common/standard/normal practice:

A

to be the usual and accepted way of doing something
رويه معمول شدن
It is now standard practice for mother to keep the children quiet by putting them in front of the TV set.
در حال حاضر اين براي مادران يك رويه معمول شده است كه كودكان را با گذاشتن آنها در مقابل تلويزيون
ساكت نگاه دارند.
It is common practice in many countries for pupils to repeat a year if their grades are low.
در بسياري كشورها اين يك رويه معمول براي كودكان شده است كه اگر نمرات پاييني داشته باشند، يك سال را
دوباره تكرار كنند.

23
Q

Commercial

A

an advertisement on television or radio.
تبليغ تلويزيون و راديو
Part of the reason commercials are effective is that they are, in a sense, invisible.
بخشي از دليل آنكه تبليغات تلويزيوني موثر هستند اين است كه به نوعي غيرمستقيم و نامحسوس هستند.
Media education has been shown to be effective in mitigating some of the negative effects of advertising on children and adolescents.
آموزش رسانه اي نشان داده است كه در كم كردن اثرات منفي تبليغات برروي كودكان و نوجوانان موثر است
نكته:
in a sense
يعني “به نوعي”
نكته: براي “كم كردن اثرات بد چيزي” مي توانيد از
Mitigateيا Alleviate
استفاده كنيد. مثال
Measures need to be taken to mitigate the environmental effects of burning more coal.
We have to figure out a way to mitigate the costs.
A new medicine to alleviate the symptoms of flu
Measures to alleviate poverty:

24
Q

Stifle /’staifel/:

A

To stop something from happening or developing.
خفه كردن، خاموش كردن
Every day, television stifles creativity in children because of its passive enjoyments.
هرروز، تلويزيون به خاطر تفريحات منفعل خود خلاقيت را در كودكان خاموش مي كند.
Teachers have been attacked for stifling creativity in their pupils.
معلمين براي خاموش كردن خلاقيت در كودكان مورد حمله قرار گرفتند

25
Q

Dependent (on/upon):

A

needing someone or something in order to exist, be successful, be healthy etc. وابسته به
We have become utterly dependent on/upon the two most primitive media of communication:
pictures and the spoken word.
ما كاملاً به دو رسانه اصلي ارتباطات وابسته شده ايم: تصاوير و سخنان.
Norway’s economy is heavily dependent on natural resources.
اقتصاد امروز وابستگي زيادي به منابع طبيعي دارد
نكته: به املاي اين كلمه خوب دقت كنيد. كلمه ديگري هم به صورت
dependantداريم كه به معني “وابسته مالي”
است.

26
Q

Content with:

A

happy and satisfied with
خوشحال و راضي از
We become content with second-hand experiences.
ما از تجارب دست دوم و غيرمستقيم شاد مي شويم.
We’ll be content with the result in tomorrow’s match.
ما از نتايج مسابقه فردا راضي خواهيم شد
نكته:
second-hand experience
يعني “تجربيات ديگران”. مثلاً مي گوييم ديدن برنامه هاي ورزشي يك
second-hand experience
است زيرا ديگران ورزش مي كنند و ما به صورت منفعل از آن استفاده مي كنيم.

27
Q

Cut somebody/something off:

A

to separate something by cutting it away from the main part
كسي/چيزي را از اصل خود جدا كردن
Little by little, television cuts us off from the real world.
كم كم تلويزيون ما را از دنياي واقعي جدا مي كند.
One of his fingers was cut off in the accident.
در تصادف يكي از انگشت هاي او قطع شد

28
Q

Communication:

A

the process by which people exchange information or express their
thoughts and feelings.
ارتباطات
Television may be a splendid medium of communication, but it prevents us from communicating with each other.
تلويزيون ممكن است يك رسانه پرزرق و برق باشد، اما جلوي ارتباطات ما را با يكديگر مي گيرد.
Increased speed of communication means that people can act much more quickly.
سرعت بالاي ارتباطات باعث مي شودكه مردم مي توانند با سرعت بيشتري كارهاي خود را انجام دهند
نكته Communication :1
غيرقابل شمارش است. مگر وقتي انواع روش هاي ارتباطي برايمان مهم باشد. مثلا:
Modern communications are enabling more people to work from home.
نكته :2
از
mean (that)
) مي توانيد به جاي “باعث شدن )كه(“ استفاده كنيد. مثلاً:
Don’t let him see you. It will only mean trouble.
The high cost of housing means that many young people can’t afford to buy a house.

29
Q

Change beyond recognition:

A

change completely
بيش از حد تصور تغيير كردن
Newspapers have changed almost beyond recognition.
روزنامه ها تقريباً بيش از حد تصور تغيير كرده اند.
The bakery business has changed beyond recognition in the last 10 years.
حرفه نانوايي در 10سال گذشته بيش از حد تصور تغيير كرده است

30
Q

Conceivable:

A

able to be believed or imagined.
قابل تصور
We are exposed to a wealth of information, barely conceivable at the beginning of the last century.
ما با اطلاعات بسيار زيادي روبرو هستيم كه در ابتداي قرن گذشته قابل تصور نبود.
We discussed the problems from every conceivable angle.
ما درباره مشكلات از تقريباً تمام زواياي قابل تصور بحث كرديم
نكته :1همانطوريكه قبلاً نيز گفته شد مي توانيم ضمير ربطي و فعل
to be
را با هم در جملات حذف كرد.
مثلاً در جمله اول
… which was barely
بوده كه
which was
آن با هم حذف شده است.
نكته :2متضاد اين كلمه
inconceivableاست
نكته a wealth of :3
يعني “مقدار يا تعداد زيادي چيز خوب…”

31
Q

Freedom of expression/speech:

A

the right to say what you think without being punished
آزادي بيان
Freedom of expression is the keystone of a free country.
آزادي بيان شالوده يك كشور آزاد است.
Student leaders are demanding greater freedom of expression.
رهبران دانشجويي درخواست آزادي بيان بيشتري دارند

32
Q

Abuse position:

A

to deliberately use position for the wrong purpose or for your own
advantage.
سوء استفاده از مقام
While the media may occasionally abuse its position of power, the benefits greatly outweigh the disadvantages.
اگرچه رسانه ها گاهي از قدرتشان سوء استفاده مي كنند، مزاياي آنها از معايب آنها بسيار بيشتر است.
Williams abused his position as Mayor to give jobs to his friends.
ويليامز از مقام خود به عنوان شهردار استفاده كرده و به دوستانش كار داد

33
Q

Exercise:

A

to use a power, right, or quality that you have.
استفاده از حق يا قدرتي كه داريد.
You should exercise your right as a parent to protect your children from undesirable influences.
شما بايد از حق تان به عنوان يك پدر يا مادر استفاده كنيد تا كودكانتان را از تاثيرات غيرمطلوب محافظت كنيد
There are plans to encourage people to exercise their right to vote.
برنامه ريزي هايي وجود دارد كه مردم را متقاعد كند تا از حق خود براي راي دادن استفاده كنند.
You should exercise censorship where children are concerned
شما بايد از حق تان براي سانسور جايي كه به كودكان ربط دارد استفاده كنيد
نكته: در استفاده از كلمات effect
،influenceو impact
دقت كنيد.
Influence
معمولاً تاثير روي رفتار يا طرز فكر كسي است
The article talks about the influence of television on sporting events.
:Impactمعمولاً تاثير بزرگي است كه به خاطر يك رويداد يا اتفاق خاص بوجود مي آيد.
We need to assess the impact on climate change.
:Effectلغت كلي است كه همه موارد را شامل مي شود
همچنين يك فرق ديگر هم براي Influence
و Effect
وجود دارد. وقتي مي گوييم كسي روي چيزي
influence
داشته است، يعني روي شكل گيري و پيشرفت آن تاثيرگذار بوده، اما وقتي مي گوييم كسي يا چيزي
effect
دارد يعني باعث تغيير روي چيزي شده است
D.W. Griffith had an enormous influence on the motion picture industry.
The war had a disastrous effect on the economy..
For the good of somebody/something: in order to help someone or improve a situation.
براي منفعت …
Censorship is for the good of society as a whole.
سانسور براي منفعت كل جامعه است.
We must work together for the good of the community.
ما بايد با هم براي منفعت جامعه تلاش كنيم

34
Q

The entertainment industry:

A

things such as films, television, performances etc. that are
intended to amuse or interest people.
صنعت تفريح و سرگرمي
The vast numbers of publications and films make up the bulk of the entertainment industry.
شمار بالاي نشريات و فيلم ها، بدنه صنعت تفريح را تشكيل مي دهند.
He is known throughout the entertainment Industry as an energetic performer.
او در صنعت تفريح و سرگرمي به عنوان يك مجري پرانرژي معروف است
نكته :1بهتر است هميشه كلمه entertainment
را به صورت مفرد بكار ببريم.
نكته :2كلمه Publication
به معني “پروسه چاپ” مي باشد كه در اين حالت غيرقابل شمارش است. اما از آن مي
توانيد به معني “كتاب يا مجله” هم در حالت رسمي استفاده كنيد كه البته در اين حالت قابل شمارش است.

35
Q

The common good:

A

the advantage of everyone
منفعت عموم
Like the law, censorship contributes to the common good.
مثل قانون، سانسور نيز به منفعت عموم كمك مي كند.
Drunk-driving laws were made for the common good.
قوانين رانندگي در حالت مستي براي منفعت عموم وضع شده اند