Core Vocabulary Course Theme 3 (Media) Flashcards
The Media
all the organizations, such as television, radio, and newspapers, that provide
news and information for the public, or the people who do this work
رسانه ها
With the emergence of other mass media, radio as a medium may be at stake in the future.
با ظهور رسانه هاي گروهي ديگر، راديو به عنوان يك رسانه ممكن است در آينده درخطر باشد.
The role of the news media in forming public opinion is very important.
نقش رسانه هاي خبري در شكل دادن عقايد عمومي بسيار مهم است
نكته media :1
را هيچگاه بدون
the
بكار نبريد.
نكته :2با media
هميشه از فعل جمع استفاده كنيد.
نكته :3چون
media
خودش جمع
medium
است، در حالت مفرد از medium
استفاده كنيد
نكته :4وقتي مي گوييم چيزي
at stake
است يعني “درمعرض خطر” است
نكته:5
the mass media
يعني “رسانه هاي گروهي”
Obsolete:
no longer useful, because something newer and better has been invented
از مد افتاده
One of the main reasons why radio would not become obsolete in the near future is that driving is common across the world and the radio is a regular device installed in a car.
يكي از دلايل اصلي كه راديو در آينده نزديك از مد نمي افتد اين است كه رانندگي در دنيا بسيار متداول است و
راديو يك وسيله معمول است كه در يك ماشين نصب مي شود.
Will computers render books obsolete?
آيا كامپيوترها، كتاب ها را از مد خواهند انداخت
نكته :1به جاي Obsolete
مي توانيد از
out-of-date
هم استفاده كنيد.
نكته :2وقتي مي گوييم
something1 render something2 obsolete
يعني “چيز 1باعث از مد افتادن چيز2
ميشود”.
نكته :3براي از مد افتادن بايد از become obsolete
استفاده كنيد.
نكته Obsolete:4
را فقط براي اشياء و تكنولوژي ها بكار ببريد.
نكته :5براي وسايل تكنولوژيكي از
device
استفاده كنيد.
Tool
يعني ابزارهاي ساده
Means of:
a way of doing or achieving something
وسيله …
Listening to the radio while driving is an effective means of taking full advantage of time and
gaining the latest information.
گوش دادن به راديو در حين رانندگي، يك وسيله خوب براي بهره بردن از زمان و گرفتن آخرين اطلاعات است.
The only means of communication was sign language.
تنها وسيله ارتباطي، زبان اشكال بود.
For most people, the car is still their main means of transport.
براي بيشتر مردم، ماشين هنوز وسيله اصلي حمل و نقل است.
Art as a means of expression
هنر به عنوان يك وسيله بيان احساس
You might analyze this claim by means of the scientific methods.
شما مي توانيد اين ادعا را بوسيله روش هاي علمي تحليل كنيد
نكته :1كلمه
Means
در حالت مفرد و جمع هميشه اس جمع دارد و مي توانيد با فعل يا article
استفاده شده نشان دهيد كه منظورتان جمع است يا مفرد.
نكته2:
اين كلمه به صورت
means of doing something ياmeans of something
به كار مي رود
نكته by means of :3
يعني “به وسيله
…”
take (full) advantage of something :4 نكته
“ يعني “ از چيزي بهره بردن
Access:
the right to enter a place, use something, see someone etc
دسترسي، دسترسي داشتن به
Access to the papers is restricted to senior management.
دسترسي به اسناد فقط به مديران ارشد محدود مي شود.
For those people who have no time in watching TV, radio provides easy access to information.
براي افرادي كه وقت ديدن تلويزيون ندارند، راديو دسترسي ساده اي به اطلاعات را فراهم ميكند
نكته: كلمه access
هم اسم است و هم فعل.
در حالت اسم مي توانيد از حرف اضافه
To
استفاده كنيد اما در حالت فعل از حرف اضافه استفاده نكنيد. مثلاً:
You can access the latest information.
You can have access to the latest information.
Portable:
able to be carried or moved easily
قابل حمل
Another overt advantage is that a radio set is portable.
يكي ديگر از مزاياي آشكار اين است كه راديو قابل حمل است.
There’s a portable CD player in the kitchen.
يك دستگاه پخش سي دي قابل حمل در آشپزخانه وجود دارد
نكته: مي توانيد براي advantage
هميشه از صفت overt
استفاده كنيد.
Overt advantage
يعني “مزيت آشكار”
The advent of something
the time when something first begins to be widely use.
ظهور چيزي
The advent of other technologies has also sustained the popularity of radio.
ظهور تكنولوژي هاي ديگر همچنين محبوبيت راديو را حفظ كرده است.
The advent of computers has changed people’s life.
ظهور كامپيوترها زندگي مردم را تغيير داده است
Convey:
to communicate or express something, with or without using words
رساندن، نقل كردن
Radio is unable to convey messages with sight and motion as television or Internet does.
راديو نمي تواند پيام ها را با تصوير و حركت همانند تلويزيون و اينترنت انتقال دهد.
All this information can be conveyed in a simple diagram.
تمام اين اطلاعات مي تواند در يك دياگرام ساده بيان شود
نكته:
Convey
را مي توانيد به جاي
Transfer
هم به معني “انتقال دادن” استفاده كنيد.
Hi-tech/High-tech:
using high technology
داراي تكنولوژي بالا
high-tech industries
صنايع با تكنولوژي بالا
The Improvement in hi-tech devices
پيشرفت در ابزارهايي با تكنولوژي بالا
نكته: high-techرا مي توانيد براي مبلمان و طرح ها نيز به معني “مدرن” استفاده كنيد.
Prevalence:
Being common at a particular time, in a particular place, or among a particular
group of people
شيوع
Because of their prevalence, televisions and films are among those media that potentially affect, change or mould people’s thoughts and behaviours.
تلويزيون ها و فيلم ها به خاطر شيوع شان، جزء رسانه هايي هستند كه به صورت بالقوه بر افكار و رفتار افراد تاثير گذاشته، آنها را تغيير داده و شكل مي دهد.
Drug abuse is the most prevalent problem among patients in the hospital.
استفاده نادرست از دارو، شايع ترين مشكل بين بيماران در اين بيمارستان است
نكته: صفت
Prevalent
را به معني “شايع و متداول” مي توانيد به جاي
commonهم بكار ببريد.
Censor
: to examine books, films, letters etc. to remove anything that is considered
offensive, morally harmful, or politically dangerous etc.
سانسور كردن
Some programmes should be censored so as to curb violence.
بعضي برنامه ها را بايد براي محدود كردن خشونت سانسور كرد.
The information given to the press was carefully censored by the Ministry of Defence.
اطلاعات داده شده در نشريات بوسيله وزارت دفاع به دقت سانسور شد
censorهم به صورت فعل به معني “سانسور كردن” و هم به صورت اسم به معني “مسئول سانسور”
استفاده مي شود. براي كلمه “سانسور” به صورت اسم هم مي توانيد از
censorshipاستفاده كنيد.
نكته: فعل Curb
به معني محدود كردن به جاي limit
استفاده ميشود.
Audience:
the people who watch or listen to a particular programme, or who see or hear a
particular artist’s, writer’s etc work
مخاطب، مخاطبين
Audiences imitate their role models.
مخاطبين از الگوهاي خود تقليد مي كنند.
I’m not sure that this film will appeal to British audiences.
من مطمئن نيستم اين فيلم مورد توجه مخاطبين انگليسي قرار بگيرد
نكته :1گاهي ديده مي شود زبان آموزان از كلمه
Patternو Symbol
به جاي “شخص(الگو)” استفاده مي كنند
كه اشتباه بوده و ترجمه مستقيم از فارسي است. به جاي آن بايد از كلمه
role modelاستفاده كنيد.
نكته :2كلمه
Audience
هم به صورت
Audienceو هم
Audiences
استفاده مي شود اما در هر حال بايد با آن فعل جمع استفاده شود.
نكته :3
وقتي مي گوييم
something appeal to someone
يعني “كسي از چيزي خوشش مي آيد”. اين كلمه به جاي like
كاربرد خوبي دارد اما به طرز به كار بردن آن خوب توجه كنيد.
Broadcast:
to send out radio or television programmes.
پخش كردن از راديو و تلويزيون.
The interview was broadcast live across Europe.
مصاحبه به صورت زنده درسرتاسر اروپا پخش شد.
Aiming at a high audience rating, TV programme producers are inclined to broadcast crime
reports.
به هدف رسيدن به مخاطب بيشتر، توليدكنندگان برنامه هاي تلويزيوني تمايل به پخش گزارش از جرم و جنايات را دارند.
In a nationwide TV broadcast, the prime minister explained why he was resigning.
در يك برنامه تلويزيوني ملي، نخست وزير توضيح داد كه چرا او استعفا داد
1كلمه broadcast
مي تواند به صورت اسم و به معني “برنامه راديو و تلويزيوني” هم استفاده شود. همچنين اين كلمه به معني “خبري را پخش كردن “ هم به كار مي رود.
Don’t broadcast the fact that he lost his job.
نكته:2
to be inclined to
يعني تمايل داشتن.
Educational:
teaching you something you did not know before.
آموزنده
Television can be highly educational because children can learn about subjects, like music or
sport; things which they cannot read about in books.
تلويزيون مي تواند بسيار آموزنده باشد زيرا كودكان مي توانند درباره موضوعاتي مانند موسيقي و ورزش در
آن بياموزند؛ موضوعاتي كه آنها نمي توانند در كتاب ها بياموزند.
A shop selling educational toys for 7 to 11 year-olds.
مغازه اي كه اسباب بازي هاي آموزنده براي كودكان 7تا 11سال مي فروشد
نكته: صفات تركيبي از تركيب يك عدد، يك – و يك اسم مفرد ساخته مي شود و هميشه بعد از آن يك اسم مي
آيد.
A 20-minute walk
A four-star hotel
Five-year-old child.
Pervasive:
existing everywhere.
فراگير
The pervasive influence of television
تاثير فراگير تلويزيون
Any invention as pervasive as television is bound to have some harmful effects.
هر اختراعي كه به اندازه تلويزيون فراگير باشد، احتمالاً اثرات منفي خواهد داشت
نكته:
در نوشته هاي خود به جاي willو wouldمي توانيد از
to be bound to
استفاده كنيد. اين تركيب براي Writing
بسيار مناسب است زيرا كمي ايده ها را غيرقطعي تر مي كند.
Isolated:
feeling alone and unable to meet or speak to other people
منزوي
Children are not as sociable as previous generations of children, and as a result, some of them may feel lonelier and more isolated.
كودكان به اندازه كودكان نسل هاي قبل اجتماعي نيستند و در نتيجه برخي از آنها ممكن است احساس تنهايي
بيشتري كرده و منزوي تر شوند
Children of very rich parents can grow up isolated from the rest of society.
كودكاني كه پدر و مادرهاي پولدار دارند ممكن است از بقيه جامعه منزوي شوند.