1500-MNO Flashcards
magazine
مجله
major
بزرگ - اکثر
majority
اکثریت
پیام ارسالی
male
جنس نر
manufacture
ساختن - درست کردن
many
بسیار زیاد
march
راهپیمایی نظامی
mark
علامت گذاشتن - نمره گذاشتن
market
مغازه - بازار
marry
عروسی کردن
mass
توده
mate
لنگه
material
ماده - جنس
mathematics
ریاضیات
matter
موضوع - ماده
may
امکان داشتن
mayor
شهردار
meal
غذا
mean
قصد داشتن
measure
پیمانه کردن - سنجیدن
meat
گوشت
media
رسانه های گروهی
medicine
طب - دارو
meet
ملاقات کردن
melt
آب شدن - ذوب شدن
member
عضو
memorial
یادگار - یادبود
mental
روحی
mercy
رحمت - لطف
message
پیغام
method
روش
middle
میان - وسط
militant
ستیزه گر - جنگ طلب
military
نظامی
mind
حافظه
mine
معدن - مین
mineral
ماده معدنی
minister
وزیر
minor
کمتر - پایین
minority
اقلیت
minute
دقیقه
miss
از دست دادن
missile
اسلحه پرتاب کردنی
missing
گم - مفقود
mistake
اشتباه
mob
اوباش
moderate
ملایم - معتدل
modern
نوین - کنونی
month
ماه(۳۰ روز)ن
moon
ماه
moral
اخلاقی - معنوی
most
زیادتر
motion
جنبش - حرکت
mountain
کوه
mourn
سوگواری کردن
movement
حرکت - جنبش
movie
سینما
much
بسیار - زیاد
murder
کشتار - قتل
must
باید
mystery
رمز - راز
narrow
تنگ - باریک
nation
ملت - قوم
native
بومی - اهلی
natural
طبیعی
nature
طبیعت
navy
نیروی دریایی
necessary
ضروری
negotiate
گفتگو کردن - مذاکره کردن
neither
نه این نه آن
neutral
بی طرف
nice
دلپسند - خوب
noise
سروصدا - اختلال
nominate
کاندید کردن
noon
نیمروز - ظهر
north
شمال
nothing
هیچ - نیستی
nowhere
هیچ جا
nuclear
هسته ای
obey
فرمانبرداری کردن- اطاعت کردن
object
اعتراض کردن
observe
رعایت کردن - ملاحظه کردن
occupy
اشغال کردن
ocean
اقیانوس
of
از
off
خاموش - پرت - دور
offensive
مهاجم - متجاوز
offer
پیشنهاد کردن
office
دفتر کار - منصب
officer
افسر - صاحب منصب
official
کارمند رسمی
often
بارها - اغلب
oil
نفت - روغن
old
قدیمی - پیر
once
یک مرتبه - یک بار
only
فقط
open
باز کردن - باز - شروع کردن
operate
به فعالیت وا داشتن - بکار انداختن
opinion
نظر - عقیده
oppose
در افتادن - اذیت کردن
opposite
رو به رو - مقابل
oppress
ذلیل کردن - ستم کردن
orbit
دایره وار حرکت کردن - چرخیدن به حول یک مدار
order
سفارش دادن
organize
سازمان دادن
other
دیگر
our
مال ما
oust
برکنار کردن
out
بیرون - خارج
over
بالای
overthrow
برانداختن - سرنگون کردن
owe
بدهکار بودن - مدیون بودن
own
داشتن - دارا بودن