درسِ دهم: ”وجوب“ و ”إِمكان“ و ”اِمتناع“ Flashcards
سؤال ١:
«موادّ ثلاث» را در ’منطق‘ و ’فلسفه‘ توضيح دهيد و مِثالْ همْ بزنيد.
در ’منطق‘:
اگر معمولي را به موضوعي نسبت داد،
مثلاً ”’أَلِف‘ ’باء‘ است“، رابطه ’باء‘ با ’أَلِف‘ يكى از ٣ كيفيّت را خواهد داشت:
١. ”ضروري“: حتمي و اِجتناب ناپذير؛ مثلاً: رابطهِ عددِ ٤ با زوج بودن.
٢. ”اِمتناعي“: محال است كه محمولْ عارضِ موضوع شود؛ مثلاً: رابطهِ عددِ ٥ با زوج بودن.
٣. ”اِمكاني“: قابل إِثبات است و هم قابلِ نفي؛ مثلاً: رابطهِ امروز با آفتابى بودن.
در ’فلسفه‘ (بحث درباره «وجود»):
هر ”معنىٰ“ و ”مفهوم“ كه موضوع قرار داد،
و ”وجود“ را محمول به آن نسبت داد، يكى از اين ٣ قسم خارج نيست:
١. رابطهِ وجود با آن ’مفهوم‘ و ’معنىٰ‘ ”وجوبي“ است؛ مثلاً: واجب الوجود.
٢. رابطهِ وجود با آن منفي و اِمتناعي است (محال) كه موجود باشد: ”ممتنع الوجود“؛ مثلاً: جسمي كه در آن واحد هم كروى باشد و هم مكعب.
٣. رابطهِِ وجود با آن كه إِمكان دارد: ”ممكن الوجود“؛ مثلاً: همه أشياءِ عالَم كه به حُكمِ يك سلسلهِ علل پديد آيد و بعد معدوم شود
سؤال ٢:
فَرْقِ ”واجب الوجود بِــالذات“ و ”واجب الوجود بِــالغير“ چيست؟
توضيح دهيد.
”واجب الوجود بِــالغير“: هر گاه مجموعِ عِلَل و شرائط براى وجودْ يافتنِ ’ممكنِ الوجود‘ حاصل شود و موجود مى شود. \:. ’معلول‘ + ’عِلَّة‘
”واجب الوجود بِــالذات“: نياز به وجودِ عِلَّة ندارد، وجودْ عينِ ذات اوست، در حدّ ذاتش، وجود براى او واجب است. [”اَلشَّىْءُ مٰا لَمْ يَجِبْ لَمْ يُوْجَدْ]
سؤال ٣:
جهان-بينىِ إسلامي چگونه از بحثِ «عِلَل» بهرهـمند است؟
١. به نظامِ فكرْ درباره جهانْ رنگِ خاصّ مى دهد: اين نظامْ يك نظامِ ’ضروري‘ و ’حتمي‘ و ’اِختلاف ناپذير‘ است.
٢.
كه عِلْم هدفــدار است و همْ منظّم.
:. ٣
چون ”عِلَّة الفاعلي“ فاعلِ أصلي است ⬅️ ”واجب الوجود“ است
و ”عِلَّة الغائي“ ⬅️ ”غاية المغاية“ = ”واجب الوجود“ است
:. اين نظامْ ”نظامِ أَحْسَن“ است و بر أساس ’ضرورتِ عِلِّي‘ است.