خودم ۴ Flashcards
یک شناور آبی-خاکی تهاجمی
an amphibious offensive warship
پیشروی کردن
go forward; advance
محافل سیاسی و رسانهای
political and media circles
واکنش مستند و مستدل
documented and reasonable response
توهمات ترامپ
Trump’s hallucinations
مراقبت کردن کنترل و مراقبت از امنیت خلیج فارس
care watch after بهداشت
رصد کردن رصدخانه رصد و مراقبت از ناوچه مذکور
observation observatory
مذکور فوق
above-mentioned مذکور= adjective
بهطور مستمر
به طور پیوسته, مداوم continuously
اقدام تجاوزکارانه
violent actions
لاشه پهپاد
carcass wreckage body of drone
ملاحظاتی جدی بیملاحظه
important considerations inconsiderate
احساس تحقیر کردن
feel humiliation
احساس تحقیر کردن
feel humiliation
ابهامات متعدد
multiple ambiguities
احیانا
اتفاقاً، گاهگاهی . 2 - هیچ ، هرگز
تسکین تسکینی پیدا نمیکرد
relief
جبران شدن
compensate relieve
سیاهبازیها
blackjacks
سیستم پدافندی ایران
Iran’s defense system
یقینا
مطمئنا
انبوه پهپادهای تهاجمی
massive # of offensive drones
جنگ نامتقارن
asymmetric warfare
شناورهای تندرو و مرگبار شناورهای تندرو چرخه مرگباری سکوت مرگباری
Iranian swift and deadly boats swift boats
حملات پر حجم و مرگبار
massive and deadly attacks
دریغ کردن
withhold hesitate
انتقام کشیدن
تلافی کردن take revenge
کینه جویی
enmity***
فصیله دادن/ یافتن ضربه های فیصله دهنده برای فیصله دادن به موضوع هستهای ایران شعارهایی که به فیصله دادن به نبرد با دشمن
resolve fix
مخفیانه مخفی
covertly furtively secret
لابد
باید successive verb is not subjunctive
وادی توهمزدن و خیالپردازی وادی توهمزدن و خیالپردازی میافتند
into the wadi of illusion and imagination
به حاشیه انداختن به حاشیه انداختن یک خبر مهم
marginalize push to the edges
سوخت قاچاق
smuggled fuel
تردد کردن ترددهای شناوری
تحارکات movements
رزمندگان
warriors
ناکام ماندن/ شدن ناکام ماندن عملیات جدید
failure
ماجرا ماجراجو ماجراجویانه مرتبط با این ماجرا
adventure incident adventurous adventuresome
در/ طی حین طی روز پنجشنبه- 27 تیر 98- حین
at the time of
غیرمتعارف و تهدیدکنندهای
anomalistic and threatening
سم مضاعف
double poison (an insult) رهبر جمهوری اسلامی ایران مذاکره با دولت دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا را “سم مضاعف” خوانده
تاجر
businessman
قادر به محاسبه سود و زیان
capable of calculating profit and loss
تحریم های رفع شدن
eliminate sanctions
رئیس جمهور پیشین
رئیس جمهور سابق
همکاری متقابل ایران و آمریکا
mutual cooperation
بر سر طیف وسیعتری از موضوعات
over a wider range of topics
مصمم بودن مصممانه
قصد داشتن
مرحوم
the late/ deceased
عناصر «پ.ک.ک»
PKK elements
حمله شنيع
heinous/ flagrant/ reprehensible gruesome attack
منهدم کردن ما مواضع «پ ک ک» را در هم کوبيديم و منهدم کرديم
annihilate destroy raze rout
با عزم راسخ با عزم راسخ و با شدت ادامه مي يابد
with firm resolve/ determination
مسئولان ذيربط
***related authorities
بیدرنگ
without hesitation
مظلوم
oppressed
مظنون بودن مظنون به قتل اين ديپلمات است
to be suspected in
اظهارات تعجببرانگیز شیوه/ اقدامی
surprising comments
شیوه ممیزی تعجببرانگیز ممیزی کردن
audit verify auditing method
دسيسه
توطئه conspiracy
زوایای گوناگونی ناکامی «بنیامین نتانیاهو» در تشکیل کابینه را از زوایای گوناگونی بررسی کردهاند
various angles
عمومیت دادن
عمومی سازی کردن
افسار به کسانی دادن
***
افتتاح کردن
dedicate, inaugurate, open
تدوین کردن قوانین
codify
موقوف کردن
suppress abolish put an end to
موقوفات
endowments (waqf) hubous or mortmain property, is an inalienable charitable endowment under Islamic law, which typically involves donating a building, plot of land or other assets for Muslim religious or charitable purposes with no intention of reclaiming the assets.
نذورات
***
رواج منهیات خلاف شرع
***
راه را برای باز کردن
pave the road for
الک کردن
sieve sift
جاهل اقدامی جاهلانه نام يك جاهل و بيسواد مطلق
foolish ignorantly
مطلق نام يك جاهل و بيسواد مطلق
absolute utter unrestrained
معلول کردن معلولیت جامعه معلولان
disable cripple disability 残疾人口 cánjí rénkǒu
گدایی کردن گدایان
beg beggars
تعلیم کردن
تدریس کردن
نهش
position attitude posture
راه یافتن شبكه داخلی
accede penetrate access
شروع کننده تحریمها
initiators of sanctions
اقدام متقابل زدن
take reciprocal action
تدبیر و امید
***reconciliation
قهرمانی متوالی
successive champions
تقویم کردن
propound مطرح کردن
موقوف کردن
suppress
مختل کردن
بر هم زدن disturb frustrate disorder
اقرار کردن
acknowledge confess اعتراف
اعتراف کردن
admit profession avowal
مستحق بودن
be deserving
وزارت مخابرات و تکنالوژی معلوماتی
Ministry of Communications & IT
تکریم کردن
dignify glorify venerate
اثرات جانبی
negative externality/ side effect
عدم بهینگی
lack of optimization
مقیاس بزرک
large-scale scale (not for weight)
اصطلاحات اصیل فارسی
original/ pure Farsi phrases
بخشنامه
circular directive
کلّیه
all every
بازی تاج و تخت
Game of Thrones
گرفتار شدن
be occupied by sbtg.
دست کشیدن
get pulled into
دادرسی
hearing کنگره
اموزش نظامی
military exercises
دست از پا دراز تر
***
وقت اضافه
extra time/ overtime
نقطه اصطکاک
sore point/ point of friction
رَزمایش
مانور maneuver
نگین تاجیکستان
the jewel of Tajikistan نگین= rare gemstone
رژیم صهیونیستی
Zionist regime
انتفاضهّ
Intifada
همبستگی در اعلام همبستگی با فلسطینیان
solidarity
بمبهای دستساز بمب کنار جادهای دستگاه انفجاری
homemade bombs roadside bomb explosive device
مرکز آشتی
صلح reconciliation
گشت پلیس نظامی
MP patrol
تقلا کردن
endeavor scramble strive
بابت
for, on behalf of
انتخابات آتی ایهود باراک برای بازگشت به عرصه سیاسی تلآویو تقلا میکند
upcoming elections
دلنازک شدن برابر انتقادات دلنازک نشدم
be touchy tenderhearted upset
به افترا زدن/ افترآمیز
asperse defame liber slander
محبت رهبری
affection/ kindness/ tenderness of the ruler
نامرادی
regretful unhappy
محتوا محتواي پاسخ رهبري
content
وامدار وامداری من وامدار محبت ايشان هستم
indebted indebtedness
دوام آوردن ايرانيان در برابرهر غاصبي دوام آوردهاند
to survive withstand
خونريزی
bloodshed
یک هزاره
a millenium
رودخانههايي از خون
rivers of blood
دورانديشی دورانديشیانه ديپماسی نوعي دورانديشی بوده
foresight farsighted
عطش براي جنگ ابدی
thirst for eternal war
سياست يکجانبهگرايانه آمريک
America’s unilateralist policy
تبادلنظر کردن
dialogue discuss debate
مناسبات دوستانه
friendly terms
قواعد
rulers
حقیقت محض
pure sheer unaltered truth
قهر
fury wrath
آشفتگی اردوگاه ترامپ اشفته اشفته بازار اشفته کردن
trepidation fear turbulence
بر سر
over (concerning about)
بر خلاف
against
ژست گرفتن
pose
همیشگی (اقدمات)
perpetual forever perennial
واکنش قاطع و حتمی
decisive and inevitable/ certain response
مشهود بودن
evident clear