Week 6-10 Flashcards
affluent
ثروتمند، دارا
feasible
شدنی، ممکن
discen
تشخیص دادن
sally
حمله ی ناگهانی، یورش
consternation
بهت و حیرت
precocious
زودرس، باهوش
perfunctory
سرسری
chagrin
سوزش، غم واندوه
perverse
عجیب، بیگانه، غیر منتظره
deride
خندیدن به کسی، مسخره کردن
disparage
بی اعتبار کردن
laudable
قابل ستایش، ستودنی
fiasco
شکست مفتضحانه
masticate
جویدن، نرم کردن
eschew
اجتناب کردن
quell
فرونشاندن، سرکوب کردن
voluble
پرحرف
confident(e)
محرم، رازدار
obsolescence
کهنگی، منسوخی
dubious
مشکوک
implacable
سنگ دل، کینه توز
paroxysm
تشنج، حمله ی ناگهانی
reprehensible
قابل نکوهش، سزاوار سرزنش
jurisdiction
حوزه قضایی، قلمرو قدرت و اختیارات
skirmish
زدو خورد
haras
اذیت کردن، به ستوه آوردن
monolithic
یکپارچه، یکنواخت
arbitrary
دلخواه، اختیاری
indigent
تنگدست، تهی
fray
جنگ کردن، شکافتن
stymie
مانع شدن
effigy
تمثال ، پیکره ی افراد معمولا بد
flout
تحقیر کردن، دست انداختن
cognizant
آگاه، مطلع
turbulent
سرکش، آشفته
terminate
خاتمه دادن
forthwith
فورا، بی درنگ
exacerbate
بدتر کردن
revert
برگشتن، رجوع کردن
oust
برکنار کردن، اخراج کردن
emaciated
لاغر، نحیف، ضعیف
surge
افزایش ناگهانی یافتن
tranquil
آرام، آسوده
sanctuary
محراب، جایگاه مقدس
ascend
بالا رفتن، صعود کردن
malnutrition
سوء تغذیه
afflict
آزردن، مبتلا کردن
besiege
محاصره کردن
privation
محرومیت
sinister
شیطانی، پلید
ubiquitous
همه جا حاضر، موجود در همه جا
remote
دور
thwart
جلوگیری کردن، برهم خوردن
harbinger
منادی، قاصد
malignant
بدخیم
excruciating
مشقت بار
respite
مهلت، فرجه، امان
reverberating
منعکس کننده، طنین انداز
fretful
اخمو، ناراحت
succumb
از پا در آمدن، تسلیم شدن
impresario
مدیر تدارکات، هماهنگ کننده برنامه های تفریحی
extort
اخاذی کردن
adverse
بد، مضر
asset
دارایی، چیز با ارزش
bigot
آدم کوته بین، متعصب
blatant
پرسروصدا، رسوا، خودنما
entourage
همراهان، اطرافیان
virulent
بدخیم، زهرآگین، مسری
venom
زهر، سم
spew
قی کردن، به خارج ریختن، فوران کردن
loath
بیزار
solicit
تقاضا کردن، درخواست کردن
astute
دانا، موشکاف، ناقلا، زیرک
advocate
دفاع کردن
ineffectual
بی فایده، غیر موثر
scrutinize
موشکافی کردن، به دقت بررسی کردن
nefarious (activities or practices)
نابکار، زشت، شنیع
amicable
دوستانه
vexatious
آشفته، مضطرب، دل آزار
malady
بیماری، ناخوشی
inclement
هوای سرد و بارانی، بی اعتدال
peruse
به دقت مطالعه کردن، ورق زدن برای یافتن بخش خاص و مورد علاقه
premonition
حس وقوع یک اتفاق بد
desist
باز ایستادن، دست برداشتن
recoil
پس زدن، عقب کشیدن
pertinent
مرتبط، مربوط
mastiff
سگ بزرگ، بولدوگ
obsess
درگیر ذهنی شدن با چیزی
doleful
محزون، مغموم
wan
رنگ پریده، بی رنگ و رو
histrionic
احساسات نمایشی، ادا
elusive
مشکل، غیر قابل درک
frustrate
ناامید کردن، فکر کسی را خراب کردن
symptomatic
حاکی، نشان دهنده
interject
قطع کردن، پریدن میان حرف کسی
inert
راکد، بی جان، بی حرکت
salient
چشمگیر، بخش مهم هر چیز
imminent
قریب الوقوع
squeamish
نازک نارنجی
engrossed
مجذوب، کاملا اشغال شده