Lesson 4 Flashcards
من در یک خوابگاه با افراد دیگر زندگی می کنم
I live in a dorm with other people
تنهایی - خلوت
solitude
اونی که با خودت داری
the one you have with yourself
اصطاح - پشت گوش انداختن - مهم نبودن
might take a backseat
مانند یک سفر کشف خود است
is like a self discovery Journey
یک حس توسعه یافته از خود می تواند تشخیص آنچه می خواهید و نیاز دارید را از روابط با دیگران آسان تر کند.
a well-developed sense of self can make it easier to identify what you want and need from relationships with others.
به تصویر می کشد
depicts
پناه - پناه گاه
shelter
این میزان در 40 سال گذشته 5 درصد افزایش یافته است
this has gone up by 5% in the last 40 years
کابینت
cupboard
با وجود
despite
شما جایی برای زندگی دارید که بسیار کمتر از هزینه اجاره در جای دیگر است
you have somewhere to live for far less than the cost of renting elsewhere
شما تا ابد سپاسگزار هستید
you are eternally grateful
پایین دست - منفی
the downside
باعث خجالت میشه
embarrassing