Feelings Flashcards
1
Q
Cringe (v.)
1. I cringed when I heard that embarrassing story.
A
احساس شرم یا انزجار کردن
1. من احساس شرم کردم وقتی که آن داستان خجالت آور را شنیدم.
2
Q
Being outspoken (adj. phr.)
1. He is an outspoken critic of the government’s policies.
A
رک بودن
1. او یک منتقد صریح الهجه سیاست های دولت است.
3
Q
Complacent
1. The team became complacent after winning several games in a row.
A
از خود راضی، مغرور
1. تیم پس از پیروزی در چندین بازی متوالی مغرور شد.