ENtoFA PR Flashcards
Pace
سرعت، گام قدم زدن
Pacify
آرام کردن، فرونشاندن
Pair
جفت، دوتا
Pale
کمرنگ، رنگ پریده
Paleolithic
پِی عی لثیک
عصر حجره پارینه سنگی
Palm
کف دست، خرما
Panic
وحشت، هراس
Push the panic button
به وحشت افتادن
Parade
رژه، جولان
Parole
آزادی مشروط، عفو مشروط کردن
Partial
جزئی، پاره ای
Partial to
علاقمند به
Pastry
شیرینی و کلوچه
Pasture
چراگاه، علف چمن
Patent
به ثبت رساندن، علنی اظهار کردن
Patriotic
پِی تریوتیک
میهن پرست
Pauper
پُو پِر
مفلس بی نوا، گدا
Pear
گلابی
Peasant
کشاورز
Pedestrian
پیاده، بیروح
Penalize
جریمه کردن
Penetrate
نفوذ کردن، رخنه کردن، سوراخ کردن
Pension
مستمری، حقوق بازنشستگی
Personal
شخصی، خصوصی
Perceive
دریافتن، پی بردن
his mouth fell open as he perceived the truth
Percussion
کوبش، ضربه
Peril
خطر جدی، در خطر بودن
Perish
مردن، هلاک شدن، پوسیدن
a great part of his army perished of hunger and disease
Perk
مزایا، علاوه بر حقوق
Perk up
انرژی و نشاط دوباره پیدا کردن
Permeate
پِر می عِیت
نفوذ کردن
نشت کردن
Permit
اجازه دادن، مجوز دادن
Perpetuate
جاودانه کردن، ابدی کردن
Perpetual
ابدی، جاودانه
Perplex
سردرگم کردن
حیرت زده کردن
گیج کردن
Perquisite
مزایای علاوه بر حقوق
Persecute
دائما تهدید و اذیت کردن
his followers were persecuted by the authorities
Persecution
زجر، شکنجه، ازار دائم
Persist
پافشاری کردن، ایستادگی کردن
Persistent
مصرانه با پشتکار
Perspective
چشم انداز
Persuade
بر انداشتن، ترغیب کردن
Pessimism
بدبینی
Pest
مزاحم (آدم کنه)
Pesticide
حشره کش، آفت کش
Pierce
سوراخ کردن، نفوذ کردن
Pigeon
کبوتر، دختر شایسته
Pillar
ستون
Pine
کاج
Pioneer
پیشرو
Placard
تابلو
Plea
استدعا
خواهش
Pledge
قول _ تعهد
the conference ended with a joint pledge to limit pollution
Plot
طرح
they have been jailed for their part in a plot to defraud a Swiss bank
Plough
شخم زدن
Uncle Vic plowed his garden
Plunge
غوطه ور شدن
Pneumatic
پنوماتیک
Pneumonia
پنومونی
Pointless
بی فایده
Pollinate
گرده افشانی
Pollute
آلوده کردن
Ponder
اندیشیدن
Popular
محبوب
Population
جمعیت
Pore
منفذ
it helps get rid of stubborn acne and can also prevent breakouts and clogged pores
Possess
تصاحب
- she was possessed by the Devil
- I do not possess a television set
Possible
امکان پذیر
Postpone
به تعویق انداختن
Potable
قابل نوشیدن
Potential
بالقوه
Pour
ریختن
Poverty
فقر
Praise
ستایش
Paralysis
فلج
Precaution
احتیاط
Predator
شکارچی
Proceed
ادامه
Projectile
پرتابه
Precede
پیشی گرفتن
Précis
خلاصه
Precise
دقیق
Precisely
دقیقاً
Predict
پیش بینی کردن
Predispose
آماده کردن
Predominant
مسلط