ENtoFA AC Flashcards
Amend
اصلاح کردن
Amenity
تسهیلات عمومی
Amorphous
بی شکل
Aesthetic
زیباشناختی
Afflict
مبتلا کردن، رنجور کردن
Afford
استطاعت داشتن
Among
در میان، در زمره
Aggravate
عَگ رِ وِیت
بدتر کردن حال کسی را گرفتن
Analogy
مقایسه
Anecdote
عَنِک دووت
حکایت، مثل
Annoy
رنجاندن، موجب آزار کسی شدن
Annual
سالیانه
Anticipate
انتظار داشتن
Ailment
عِیل منت
بیماری، ناخوشی
Alchemist
کیمیاگر
Algae
عَل گیی
جلبک، خزه دریایی
Alienate
بیگانه کردن
Abandon
رها کردن
Abide
عِ باید
پایبند بودن
Abolish
منسوخ کردن
Abound with
مملو بودن از
Abroad
خارج از کشور، گسترده
Absenteeism
غیبت از کار
Absorb
جذب کردن
Absurd
دور از عقل، مضحک
Abundant
فراوان، وافر
Alienation
بیگانگی از خود
Abuse
سوءاستفاده کردن
Antidote
پادزهر
Aliment
عا لمنت
غذا، قوت
Anthropology
مردم شناسی
Apace
عا پِس
به سرعت، به تندی
Apologize
عذرخواهی کردن
Apology
عذرخواهی
Ape
میمون انسان نما
Appeal
جذبه، درخواست
Allege
ادعا کردن بدون مدرک
Allegation
ادعا
Allocate
اختصاص دادن
Accompany
همراهی کردن
Accomplish
به انجام رساندن
Accuse
متهم کردن
Accurate
دقیق
Alluvial
رسوبی، آبرفتی
rich alluvial soils
Acknowledge
قدردانی کردن
Almighty
قادر مطلق
Almond
بادام
Alter
تغییر دادن
Approach
نزدیک شدن، رویکرد
Altitude
ارتفاع از سطح دریا
Appropriate
مناسب، اختصاص دادن
Arable
عا رِبِل
قابل کشت
Architect
معمار
Argue
استدلال کردن
Argument
استدلال، اثبات
Artifact
دست ساز، مصنوعی
Artificial
مصنوعی
Articulate
شمرده سخن گفتن
Altogether
تمامی، یکسره
Amateur
غیرحرفه ای
Amaze
شگفت زده کردن
Acquire
بدست آوردن
Acquired
اکتسابی- بدست آوردن
I managed to acquire all the books I needed
Acquaintance
آشنایی
the students had little acquaintance with the language
Acre
جریب، 4047 متر مربع
Addict
خو دادن، اعتیاد
Adequate
کافی
Adolescent
نوجوان
many parents find it hard to understand their adolescent children
Advert
تبلیغات
Advocate
حمایت کردن، وکیل مدافع
he was an untiring advocate of economic reform
Ambiguous
عام بی گیو ئِس
مبهم، دوپهلو
ambiguous phrases
Ambitious
بلند پرواز، جاه طلب
his mother was hard-working and ambitious for her four children
Ambition
بلند پروازی
Ambush
کمین
seven members of a patrol were killed in an ambush
Adverb
قید
Admire
تحسین کردن
Advertise
تبلیغ کردن
Aeration
هوادهی روی ماده ای
raised beds improve the drainage and aeration of the soil
Arthritis
ورم مفاصل
Arrest
توقیف کردن، بازداشت کردن
Aspirations
آمال و آرزوها، آرمان ها
he had nothing tangible to back up his literary aspirations
Assemble
سرهم کردن، مونتاژ کردن
Assert
تصریح کردن، محکم اعلام کردن
the company asserts that the cuts will not affect development
Assimilation
هضم، جذب غذا (مطلب…)
Assort
طبقه بندی کردن، جورها را جدا کردن
Assume
فرض کردن
Assumption
فرض، پندار
Astronaut
فضا نورد
Asymmetry
عدم تقارن
Asymmetric
نامتقارن، نامتوازن
Attract
جذب کردن
Attitude
نگرش، طرز فکر
Attribute
نسبت دادن ویژگی
Audacious
بی باک، بی باکانه
Audible
شنیداری
Authentic
معتبر، اصیل، موثق
Inauthentic
نامعتبر، غیر موثق
Authenticated
قانونی، معتبر
Authority
توانایی و اختیار
Autumn
پاییز
Avoid
اجتناب کردن
Aware
مطلع، آگاه
Awesome
پرابهت
Awkward
ناشی
Aztec
سرخپوست
Bachelor
مجرد، لیسانسیه
Backbone
ستون فقرات، پایه و ستون اصلی
Battle
گیج شدن
Baggage
چمدان، باروبنه
Bait
طعمه، طعمه دادن
Ballot
برگه رأی
Ban
قدغن کردن
Banal
پیش پا افتاده، معمولی
Bangle
النگو
Bungalow
خانه ویلایی یک طبقه، تک سرا
Bargain
معامله، شیرین معامله، شیرین کردن
Bark
پارس کردن، پارس، پوست درخت
Barrage
رگبار (هر چیزی)
Barrier
مانع، حصار