Course 09 Flashcards
در نظر نگرفتن، تو لیست، یا اسامی و .. نیاوردن، حذف کردن
Leave out
با بریدن جدا کردن (معمولا از کاغذ و یا پارچه)
Cut out
کسی را به بیرون راهنمایی کردن؛ راه خروج رو نشان کسی دادن
Show out
کسی را تا بیرون مشایعت/بدرقه/همراهی کردن
See out
اجازه خروج دادن، آزاد کردن
(انسان/حیوان، با باز کردن درِ بسته شده و ..)
Let out
Lock out
Lock out
کلید رو در خونه جا گذاشتن و پشت در موندن
Lock yourself out
چیزهای نامرتب را مرتب کردن، سر جای خود چیدن
Sort out
(با دور انداختن چیزهایی که نمیخوایم) جایی را تمییز و مرتب کردن
Clear out
کهنه، پوسیده، کهنه و پوسیده
از wear out میاد به معنی کهنه و خراب کردن/شدن
(با استفاده کردن از اونها، این چیزهای رو کهنه و یا خراب کنیم)
Worn out
روی سطح صاف چیدن
Spread out
منتشر شدن؛ در دسترس مردم قرار گرفتن
Come out
امتحان کردن، تست کردن
(ببینیم سالمه یا خوشمون میاد یا نه)
Try out
کمک کردن (بخصوص با انجام کار و یا دادن پول)
Help out
به چیزی نرسیدن (بخصوص وقتی دیگران بهش میرسن یا بهش دسترسی دارن)
Lost out