Course 08 - Sentences Flashcards
. تمام آب گرم رو مصرف کرده.
He used up all the hot water
دیشب اولین باری بود که کِن در مورد احساساتش صحبت میکرد.
خستهم از اینکه پشت سر شما باید همه جا رو تمییز کنم.
I’m tired of having to clear up everywhere after you.
گفتم خداحافظ و گوشی رو قطع کردم.
I said goodbye and hung up the phone.
یه وقت ملاقات برات ترتیب میدم.
I’ll set up a meeting for you.
دیروز تمامِ صبح رو با تمییز کردن اتاق مطالعهم گذروندم. همهجا کتاب و کاغذ بود.
1. I spent all morning yesterday clearing up my study. There were books and papers everywhere.
بعد باید زبالهها و برگهای خشکشدهی روی تراس رو جارو میکردم.
Then I had to sweep up the rubbish and dead leaves on the terrace.
بعد از اون تلاش کردم که اتاق خوابم رو مرتب کنم. لباسهای کثیف روی هم به شکل یک کپه جمع شده بود.
After that, I tried to tidy up my bedroom. There were dirty clothes all jumbled up in a pile on the floor.
باید چهارتا کُت و چند شلوار که روی صندلیها گذاشته بودم/رها کرده بودم رو آویزان میکردم. این کار یک ساعت ازم وقت گرفت.
I had to hang up four jackets and several pairs of trousers I had left lying on chairs. That took me an hour.
بعد متوجه شدم که روشویی توی حموم گرفته شده، و مجبور شدم که اونو تمییز کنم.
4. Then I discovered the washbasin was clogged up in the bathroom, so I had to clear that.
تا اون موقع، من تمام انرژیام رو مصرف کرده بودم و خستهتر از اونی بودم که کاری بکنم، بنابراین روی کاناپه خوابم برد.
By that time I’d used up all my energy and I was too tired to do anything, so I just fell asleep on the sofa.
سبزیتون رو بخورین بچهها، آب میوهتون رو تموم کنین.
اونها همه شیر رو خوردن/تموم کردن.
Eat up your vegetables, children. Drink up your juice.
They used up all the milk.
خواهرم بالاخره اومد. هفتههاست که قول میده (که میاد). دیروز عصر یهویی اومد/ رسید.
My sister showed up at last. She’s been promising to come for weeks. She turned up yesterday evening.
به تازگی یک رستوران باز کرده که غذاهای خارجی از کشورهای مختلف رو سرو میکنه. تو اون مرکز خرید تو داستون، میدونی که.
8. She’s just opened up a restuarant serving exotic food from different countries. It’s in that shopping mall in Duston, you know.
واو! یه ابتکار جدیده. مطمئنا یکم داستون رو جذاب و با روح کرده، اونجا جای کسلکننده ایه. چطوری این فکر به نظرش رسید؟
Wow! That’s original. It’ll certainly liven Dunston up a bit. It’s such a boring place. How did she think of that?