Course 08 Flashcards
مرتب کردن؛ هر چیزی را سر جایش قرار دادن
Clear up
اتاق مطالعه
Study
با جارو کف اتاق/زمین را تمییز کردن
Sweep up
برگهای خشک شده
Dead leaves
اتاق/چیزهایی رو مرتب کردن؛ به این شکل که هر چیزی را سر جایش قرار بدیم
Tidy up
روی هم انباشته، درهم تنیده و شلخته پلخته
Jumbled up
روی گیره لباس/ جالباسی آویزون کرون
Hang up
روی صندلی ها رها کرده بودم
I had left lying on chairs
قرار داشتن، در جایی انداخته بودن/وجود داشتن
Lie
گرفته (لوله و ..)
Clogged up
روشویی
Washbasin
چیزی/موجودیِ چیزی را تمام کردن
Use up
خوابیدن، کسی خوابش بردن
Fall asleep
اونها همه شیر رو خوردن/تموم کردن.
Eat/drink/use up
رسیدن/آمدن (بخصوص جایی که مردم منتظر شما هستند)
Show up
آمدن (بیخبر و یهویی)، سر رسیدن، سر و کله کسی پیدا شدن
Turn up
مغازه/بیزنس جدید راه اندازی کردن/شدن
Open up
خارجی، چیزی که بومی نیست و متعلق به جای دیگهست.
Exotic
جذاب کردن، به چیزی شور و حال دادن
Liven up
چه ابتکاری؛ اینیه ابتکاره.
That’s original
شکلی که یک چیز و … چیده شده، ساختار
Set up
چیزی را به قسمتها و دستههای کوچکتر تقسیم کردن
Divide up
غذا/میوه/سبزی رو تکه تکه کردن
چیزی را بخصوص غذا، به قسمتها و برشهای کوچک تر تقسیم کردن
Chop up
برش دادن؛ تکه تکه کردن
Chop up
شروع به کار کردن/شدن؛ مغازه و کسب و کار باز کردن/شدن
Open up