Words 5 Flashcards

1
Q

Self-contained

A

خوددار، تودار، باحوصله، محتاط، جامع، برون بی‌نیاز

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Frontier

A

مرز، سرحد (بین دو کشور)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Yield یی یلد

A

ثمر دادن، واگذارکردن، ارزانی داشتن، بازده، محصول، حاصل، تسلیم کردن یا شدن
- An orchard that yielded a good crop.
- باغ میوهای که محصول خوبی داد.
- An investment that yielded high profits.
- سرمایه‌گذاری‌ای که سود زیادی به بار آورد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Leisure لی ژِر

A

وقت آزاد، فراغت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Leisure

A

اوقات فراغت، وقت آزاد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Orderly

A

منظم، مرتب، با انضباط، (نظامی) گماشته، مصدر، خدمتکار بیمارستان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Glitter

A

تابش، تلألو، درخشندگی، درخشش، براق شدن، برق زدن، درخشیدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Antiseptic

A

داروی ضدعفونی، گندزدا، ضدعفونی، تمیز و پاکیزه،مشخص، پلشت‌بر، جداگانه، پادگند
- to wash out (or clean) with antiseptic
- با گندزدا تمیز کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Septic

A

وابسته به گندیدگی، جسم عفونی، ماده عفونی، گندیده،الوده، چرکی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Septic

A

وابسته به گندیدگی، جسم عفونی، ماده عفونی، گندیده،الوده، چرکی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Prodigious پرِدیجِس

A

تا قبل از دوران دیجیمون هرچی این سبک انیمه ها میومد حیرت آور و شگفت انگیز بود

حیرت‌آور، شگفت، غیرعادی، شگرف
- a prodigious success
- موفقیت شگفت‌انگیز

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Ravage رَوِج

A

غارت، یغما، تاخت و تاز، ویرانی، ستمگری، ویران کردن، غارت کردن، تاخت و تاز کردن، بلا زده کردن
- The house was saved from ravage by fire.
- خانه را از نابودی توسط حریق نجات دادند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Inherent

A

ذاتی، سرشتی، فطری، نهادی، درون‌زاد
- The inherent kindness of people is often overshadowed by negative experiences.
- مهربانی ذاتی افراد اغلب تحت‌الشعاع تجربیات منفی قرار می‌گیرد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Illiteracy

A

بیسوادی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Privilege

A

امتیاز، رجحان، مزیت، حق ویژه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

Tendency

A

گرایش، تمایل، میل، استعداد، زمینه

17
Q

Prevail

A

چیره شدن، فایق شدن، کامیاب شدن، چربیدن، غالب شدن، مستولی شدن، نائل شدن، موفق شدن، پیروز شدن، تسلط یافتن

18
Q

Impose

A

تحمیل کردن

19
Q

Exert

A

اعمال کردن، به‌کاربردن، اجرا کردن

20
Q

Disregard

A

نادیده گرفتن، اعتنا نکردن، عدم رعایت
- Please disregard what he says, he is drunk.
- لطفاً به حرف‌هایش اعتنا نکنید، او مست است.

21
Q

Carry out

A

به انجام رسانیدن، انجام دادن
- He carried out all of his plans.
- همه‌ی نقشه‌های خود را به انجام رسانید.

22
Q

Carry out

A

به انجام رسانیدن، انجام دادن
- He carried out all of his plans.
- همه‌ی نقشه‌های خود را به انجام رسانید.

23
Q

Perversion

A

بدراهی، انحراف، انحراف جنسی یا اخلاقی
- His strong sexual attraction for corpses was a kind of perversion.
- میل شدید جنسی او نسبت به اجساد نوعی کژراهی جنسی بود.

24
Q

Imposture

A

دورویی، غصب، طراری، فریب، مکر، حیله

25
Q

Surplus
سِرپ لِس
سِرپ لاس

A

زیادتی، مازاد، زائد، باقیمانده، اضافه، زیادی
##سر ریزِ پلاس(اضافه ها) ##
- budget surplus
- اضافه بودجه
- the export of surplus wheat
- صادرات گندم اضافه برنیاز

26
Q

Entangle

A

گرفتارکردن، گیرانداختن، پیچیده کردن
- to entangle a ball of yarn
- کلاف ریسمان را درهم پیچاندن
- The elk’s antlers got entangled in the branches of the tree.
- شاخ گوزن در شاخه‌های درخت گیر کرد.
- a bird entangled in the coils of a net
- پرنده‌ای که در حلقه‌های تور گیر افتاده است

27
Q

Disentangle

A

از گیر درآوردن، رها کردن، باز کردن
- to disentangle a skein of yarn
- کلاف کاموا را از پیچیدگی درآوردن
- The details of your story are confusing and in need of being disentangled.
- جزئیات داستان شما گیج‌کننده است و نیاز به بازآرایی دارد.

28
Q

Prop

A

حائل، نگه‌دار، پایه، تیر، شمع (در معدن)، نگه‌داشتن، پشتیبانی کردن، حائل کردن یا شدن
پی رو‌‌ پی، دو تا پی رو همو خالی خالی نمیشه هندل کرد، یه پایه ای حائلی چیزی میخواد حتما
- Several wooden props prevented the wall from falling.
- چندین پشت‌بند چوبی از افتادن دیوار جلوگیری می‌کرد.

  • I propped my bicycle against the wall.
  • دوچرخه‌ام را به دیوار تکیه دادم.
29
Q

Hierarchical
هایرار کیکِل

A

وابسته به پیشوای مذهبی، پیشوایانه
adjective
ترتیبی، سلسله مراتبی، بر اساس سلسله مراتب

30
Q

Overthrow

A

بر انداختن، به‌هم زدن، سرنگون کردن، منقرض کردن،نابود کردن، موقوف کردن، انقراض
- A few trees were overthrown by the storm.
- طوفان چند درخت را انداخته بود (کله معلق کرده بود).

31
Q

Socialism
سُشیا لیزِم

A

سوسیالیزم، جامعه‌گرایی