Words 4 Flashcards

1
Q

Sprinkle

A

ترشح، ریزش نم‌نم، پوش باران، چکه، پاشیدن، ترشح کردن، پاشیده شدن، گل‌نم زدن، آب‌پاشی کردن
- He sprinkled salt on his food.
- روی خوراک خود نمک پاشید.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Sanctuary سَنک چوئِری

A

جایگاه مقدس، حرم مطهر، بستگاه، مخفیگاه، پناهگاه، تحصین، حق‌بست‌نشینی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Notion

A

تصور، مفهوم، اندیشه، فکر، نظریه، خیال، ادراک

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Grant

A

کمک مالی، کمک‌هزینه، کمک، گرنت، بورس

موافقت کردن، قبول کردن، اجابت کردن (دعا)، برآوردن (آرزو)

دادن، بخشیدن، اعطا کردن

تصدیق کردن، پذیرفتن، قبول کردن، مسلم دانستن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Granted

A

اعطا‌شده، بدیهی است که، واضح است که، به فرض اینکه
Take st/sm for granted
چیزی یا کسی را بدیهی دانستن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Granted

A

اعطا‌شده، بدیهی است که، واضح است که، به فرض اینکه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Chant

A

آهنگ ساده و کشیده، مناجات، سرود، سرود یا آهنگ خواندن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Excel

A

برتری داشتن بر، بهتربودن از، تفوق جستن بر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Invincible

A

شکست‌ناپذیر، مغلوب‌نشدنی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Acute

A

نوک‌تیز، زیرک، تیزنظر، تند، شدید,بحرانی، بحران

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Impose

A

تحمیل کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Abrupt

A

تند، پرتگاه‌دار، سراشیبی، ناگهان، ناگهانی، بی‌خبر، درشت، جداکردن
- an abrupt decision
- تصمیم ناگهانی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Enquiry اِن کوآ یِری

A

سوال، پرسش، پرس‌وجو، استفسار، تحقیق، جستجو، رسیدگی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Enquire این کوآیِر

A

(رسمی) پرسیدن، سؤال کردن از، سؤال کردن راجع‌به، پرسیدن از، پرسیدن راجع‌به
- enquire after somebody/ enquire after something
- (شخص) حال چیزی/کسی را پرسیدن، از حال کسی جویا شدن، (حال کسی را) پرسیدن، از چیزی/کسی جویا شدن
- enquire into something
- (مطلب و غیره) درباره‌ی مطلبی/چیزی تحقیق کردن، به چیزی رسیدگی کردن
verb - intransitive
(رسمی) پرس‌و‌جو کردن، تحقیق کردن، جویا شدن، تفسیر کردن
- enquire for
- (شخص و غیره) خواستن، سراغ چیزی/کسی را گرفتن، کار داشتن با

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Luminous

A

درخشان، فروزان، روشنی‌بخش، نورانی، تابان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

Glimpse

A

نگاه کم، نگاه آنی، نظر اجمالی، نگاه سریع، به‌اجمال دیدن، به یک نظر دیدن، اتفاقی دیدن

17
Q

Fragment

A

پاره، خرده، تکه، قطعه، بریده، جز، (اجزا)، بخش، قسمت، شکنه

18
Q

Accord آکورد

A

جورکردن، وفق دادن، آشتی دادن، تصفیه کردن، اصلاح کردن، موافقت کردن(با)، قبول کردن،سازگاری، موافقت، (موسیقی) توافق، هماهنگی،دلخواه، طیب خاطر

19
Q

she took it for granted

A

او آن را بدیهی میدانست

20
Q

Impassively

A

به‌طور تحسین‌برانگیز، به‌طور تأثیرگذار، به‌طور مؤثر، به‌طور چشمگیر

21
Q

Eagerness

A

اشتیاق

22
Q

Disposal

A

اختیار، اداره، کنترل، نظارت (اموال و منابع و غیره)

دفع، انهدام، از بین بردن (زباله و غیره)، رد کردن، فروش (کالا)، واگذاری، انتقال (ملک)، پاسخ، حل (مسئله)

تنظیم، مرتب کردن (اثاثیه و امور و غیره)، صف‌آرایی، آرایش (گروه سربازان)
- He has several cars at his disposal.
- او چندین اتومبیل در اختیار دارد.

23
Q

Sustain

A

پشتیبانی کردن، نگه داشتن

تقویت کردن، قوت دادن

ایستادگی کردن، دوام آوردن، ادامه دادن
verb - transitive
متحمل شدن، دستخوش چیزی شدن، تاب آوردن

24
Q

Meantime

A

ضمنا، در این ضمن، درضمن، در اثنا ، در خلال
- The train is going to be late; in the meantime, let us take a nap.
- قطار تأخیر دارد، بیایید در این مدت قدری چرت بزنیم.

25
Q

Good Structure:
For as much as half an hour nothing came out of the tube

A

Mioo!

26
Q

Good Structure:
For as much as half an hour nothing came out of the tube

A

Mioo!

27
Q

Inscription

A

نوشته، کتیبه، ثبت، نقش، نوشته خطی
- the inscription of the names of the dead on the memorial tablet
- حک نام کشته‌شدگان بر لوحه‌ی یادبود
- Achamenian inscriptions
- کتیبه‌های هخامنشی

28
Q

Subdivide

A

به قسمت‌های جزئی تقسیم کردن، به اجزا فرعی تقسیم‌بندی کردن، بخشیزه کردن

29
Q

Eternity

A

ابدیت، مکرر، بدون سرانجام و سر‌آغاز، بی پایان، ازلیت، جاودانی، بی‌زمانی

30
Q

Comprise

A

دربرداشتن، شامل بودن
- The club comprised one thousand members.
- باشگاه هزار عضو داشت.

31
Q

Industrious
Industriousness

A

سخت کوش، کوشا، ماهر، زرنگ

سخت کوشی