Lesson 37,38,39 Flashcards
Heir
وارث
Majestic
باشکوه
Dwindle
کاهش یافتن
Surplus
مازاد
Traitor
خائن
Deliberate
سنجیده، آگاهانه
Vandal
آدم خرابکار
Drought
خشکسالی
Abide
اطاعت کردن
Unify
متحد کردن
Summit
قله، اوج
Heed
گوش کردن، اعتنا کردن
دقت، توجه
Biography
زندگینامه
Drench
خیس کردن
سیلآسا
Swarm
گروه، دسته (حشرات)
گلهگله وارد شدن
Wobble
تلوتلو خوردن
Tumult
همهمه، اغتشاش
Kneel
زانو زدن
Dejected
افسرده، غمگین
Obedient
مطیع
Recede
عقب رفتن، دست برداشتن
Tyrant
فرمانروای مطلق
Charity
خیرات، صدقه
Verdict
رأی، حکم
Unearth
از زیر خاک بیرون کشیدن
Depart
رفتن، ترک کردن
مردن
Coincide
برهم منطبق شدن، باهم همزمان بودن
Cancel
خط زدن، حذف کردن، بههم زدن
Debtor
بدهکار، مقروض
Legible
خوانا
Placard
اعلامیه، اعلان
Contagious
مسری
Clergy
روحانیون
Customary
مرسوم، معمول
Transparent
شفاف، واضح
Scald
آبجوش ریختن روی، سوزاندن