F S07 E22 Flashcards
officiate آفیشی اِیت
مراسمی را بجا آوردن،
transplant
نشاکردن، درجای دیگری نشاندن، مهاجرت کردن، کوچدادن، نشا زدن، (جراحی) پیوند زدن، عضو پیوند شده، فراکاشتن
#trans(انتقال بدی)، plant(بعد بکاری)…. پس میشه پیوند زدن، در جای دیگه نشاندن و کاشتن
- He traps and transplants beavers to the other sections of the state.
- او بیدسترها را به دام میاندازد و در بخشهای دیگر ایالت اسکان میدهد.
- He wished to transplant his family to Canada.
- آرزو میکرد که خانوادهی خود را در کانادا ماندگار کند.
- Dr. Delpino transplanted one twin’s kidney to the other.
- دکتر دلپینو کلیهی یکی از دوقلوها را به دوقلوی دیگر پیوند زد.
- The operation to transplant a heart is now fairly common.
- جراحی پیوند قلب اکنون نسبتاً عادی است.
- a heart transplant
- پیوند قلب
Pawn پان
پیاده شطرنج، گرو، گروگان، وثیقه، رهن دادن،گروگذاشتن
Proceed
پیش رفتن، ادامه دادن، رهسپار شدن، حرکت کردن، اقدام کردن، پرداختن به، ناشی شدن از
- He drank some water and proceeded to speak.
- قدری آب خورد و صحبت خود را دنبال کرد.
- The accused paused but the judge ordered her to proceed.
- متهم مکث کرد؛ ولی قاضی به او دستور داد که ادامه دهد.
- We spent the night in Ghom and the next morning proceeded on our trip to Isfahan.
- شب را در قم گذراندیم و صبح بعد به سفر خود به اصفهان ادامه دادیم.
- to proceed to eat one’s dinner
- به صرف شام پرداختن
- a project that is proceeding well
- طرحی که دارد به خوبی پیش میرود
Dusk داسک
تاریک و روشن، هوای گرگ و میش، هنگام غروب، تاریک نمودن
Vest
جلیقه، زیرپوش کشباف، لباس، واگذارکردن، اعطا کردن،محول کردن، ملبس شدن
- Each of the governors is vested with extraordinary power.
- هر یک از استانداران دارای قدرت فوقالعاده است.
- by the authority vested in me…
- بنا به اختیاراتی که به من داده شده است…
- After his death the ownership will vest in his son.
- پس از فوت او مالکیت به پسرش خواهد رسید.
Frown فراون
اخم کردن، روی درهم کشیدن، اخم
- When she saw us, she frowned.
- وقتی ما را دید، اخم کرد.
- He raised his hand and frowned at his watch.
- دست خود را بالا آورد و با اخم به ساعتش نگاه کرد.
- The natives frowned upon the way we dressed.
- بومیان از طرز لباس پوشیدن ما خوششان نمیآمد.
- Ten thousand dollars a month is nothing to frown at.
- دههزار دلار در ماه پولی نیست که بتوان از آن چشمپوشی کرد.
- an old man with a perpetual frown
- پیرمردی با اخم همیشگی
- When he saw me, his frown became deeper.
- وقتی مرا دید، اخم او عمیقتر شد.
- Gambling is frowned upon in this country.
- در این کشور قمار را بد میدانند.