F S07 E18 Flashcards

1
Q

Hypothesis

های پا ثِ سیس

A

فرض، فرضیه، قضیه فرضی، نهشته، برانگاشت

  • to prove or disprove a hypothesis
  • فرضیه‌ای را اثبات یا رد کردن
  • A proven hypothesis becomes a theory and an established theory becomes a law.
  • فرضیه‌ی اثبات‌شده تبدیل می‌شود به نگره و نگره‌ی مسلم تبدیل می‌شود به قانون.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Collar

کالِر

A

یقه، یخه، گریبان، گردن‌بند

  • The collar of this shirt is a bit too tight for me.
  • یقه‌ی این پیراهن برای من قدری تنگ است.
  • If the dog’s collar is loose, it will run away.
  • اگر قلاده سگ شل باشد فرار خواهد کرد.
  • He was collared by the police.
  • پلیس یقه‌ی او را گرفت.
  • In the hallway I was collared by two cheeky students.
  • در راهرو گرفتار دو دانشجوی پر رو شدم.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Emit

ایمیت

A

بیرون دادن، خارج کردن، بیرون ریختن، انتشار نور منتشرکردن

  • A fire emitting heat and smoke.
  • آتشی که گرما و دود می‌دهد.
  • Geysers emit water.
  • آب‌فشان‌ها آب می‌جهانند.
  • Gamma rays may continue to be emitted for years.
  • ممکن است برون‌فشانی اشعه‌ی گاما تا چندین سال دیگر ادامه داشته باشد.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Pitched

پیچد

A

منظم، حسابی، تهیه‌دیده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Pitch

پیِچ

A
قیر
پرتاب
نصب، استقرار
اوج پرواز، پرواز
سرازیری، جای شیب، پلکان
زمین بازی
بر پا کردن، نصب کردن
انداختن، پرتاب کردن
تنظیم کردن، قرار دادن، منظم کردن
سرازیر شدن، شیب دار شدن
پرت شدن، افتادن
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Gracious

گرِیشِس

A

توفیق‌دهنده، فیض‌بخش، بخشنده، رئوف، مهربان، دلپذیر، زیر دست‌نواز، خیر‌خواه، (قدیمی)خوشایند، مطبوع دارای لطف
معنی: بسم الله رحمان رحیم»>به نام خداوند بخشنده و مهریان
- Oh, what a gracious old man!
- به، چه پیر مرد مهربان و باوقاری!
- She is a gracious hostess.
- آن زن میزبانی مهربان و جذاب است.
- gracious living
- زندگی پر ناز و نعمت
- Gracious! see how it’s snowing!
- عجب! ببین چه برفی میاد!

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Colleague

کا لیگ

A

همکار، هم‌قطار

  • One of my colleagues got married.
  • یکی از همکاران من ازدواج کرد.
  • Frank was a very congenial colleague.
  • فرانک همکار بسیار هم‌مشربی بود.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Blush

بلاش

A

سرخ شدن، شرمنده شدن، سرخی صورت در اثر خجلت
از اینکه دیک بلاش رفته خجالت کشید
- When she saw the neighbor’s son, she blushed.
- وقتی پسر همسایه را دید، گونه‌هایش گلگون شد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Flaunt

فلانت

A

به رخ کشیدن، بالیدن، خرامیدن، جولان دادن، خودنمایی، جلوه، show of
# یه جوری رخ میگیره انگاه همه به فلانتشم نیستن
- He flaunted his medals.
- او مدال‌های خود را به رخ ما کشید.
- She flaunts her beauty.
- او به زیبایی خود می‌نازد.
- He flaunted his new bike.
- با دوچرخه‌ی نو خود جولان می‌داد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly