F S07 E19 Flashcards
Blow off
شانه خالی کردن، اعتنا نکردن، نادیده گرفتن Phrasal verb رابطهای را تمام کردن Phrasal verb # blow فوت کردن blow of فوت کنی بره، نادیده بگیری، اعتنا نکنی یه فوت خرجش دکنس
Pact پَکت
عهد، میثاق، پیمان، معاهده، پیمان بستن
- a pact made between two nations
- پیمانی که میان دو ملت بسته شده است
- a non-aggression pact
- پیمان عدم تجاوز
- the pact we made with you is never to be broken
- عهدی که با تو بستیم هرگز شکستنی نیست
Subtle
سادِل
زیرک، محیل، ماهرانه، دقیق، لطیف، تیز و نافذ
- a subtle gas
- گاز نامتراکم
- a subtle thinker
- یک متفکر ظریف انگار
- subtle reasoning
- استدلال زیرکانه
- a subtle device
- یک ابزار ظریف
Legitimate
لِجیتیمِت
حلالزاده، درست، برحق، قانونی، مشروع
legit: قانونی
- He claimed to be the legitimate son of the king.
- او ادعا میکرد که پسر مشروع پادشاه است.
- two legitimate daughters and one illegitimate son
- دو دختر حلالزاده و یک پسر حرامزاده
- a legitimate claim
- ادعای قانونی
Neither
⤵️یعنی تا ته کارت رو ببین معنی زیاده با: nor) نه این نه آن، نه... نه... - He neither smokes nor drinks. - او نه سیگار میکشد و نه مشروب میخورد. - I could neither laugh nor cry. - نه میتوانستم بخندم نه گریه کنم. Conjunction هیچکدام - Neither boy went. - هیچکدام (از آن دو پسر) نرفتند. - He made two suggestions but neither was accepted. - او دو پیشنهاد کرد؛ ولی هیچکدام مورد قبول واقع نشد. - "will you have tea or coffee?" "neither, thanks" - «چای میخواهید یا قهوه؟» «هیچکدام - ممنونم» Pronoun هیچیک، هیچیک از این دو - Neither of them was invited. - هیچیک از آن دو دعوت نشده بود. - On neither side of the street are there any trees. - در هیچیک از دو سوی خیابان درخت وجود ندارد. Adjective هیچ Adverb نه این و نه آن - He doesn't drink, neither does he smoke. - او مشروب نمیخورد، سیگار هم نمیکشد. - If she won't go, I won't neither. - اگر او نرود، من هم نخواهم رفت.
Either
(درمورد دو چیز یا دو کس) یکی از، یا این... یا آن...، (در جملهی منفی) هیچیک از، هیچکدام از، نه این... نه آن... - Either day would suit me. - یکی از این دو روز برای من مناسب است. - I don't like either book. - نه این کتاب را دوست دارم نه آن کتاب را، هیچکدام از کتابها را دوست ندارم. Adjective هر دو، هم این... هم آن...، هر یک از دو Pronoun یکی، یا این یا آن، هریک، هرکدام، (در جملهی منفی) هیچیک، نه این نه آن، هیچکدام - either one - هریک، هرکدام، یکی Conjunction آن هم، هم، تازه Adverb (در جملهی منفی) آن هم، هم، تازه
Domineering
دامینیِر
سلطهجویی کردن، تحکم کردن، مستبدانه حکومت کردن
- He tends to domineer.
- او تمایل به سلطهگرایی دارد.
Sloppy
س لاپی
کثیف، درهموبرهم، نامرتب، شلخته
- a sloppy student
- شاگرد شورتی
- Susan dresses sloppily.
- سوسن شلختهوار لباس میپوشد.
- sloppy writing
- نگارش سرهمبندیشده
- sloppy repair
- تعمیر ناشیانه
Shrill
شریل
تیز، روشن، مصر، مصرانه، صدای خیلی زیر، شبیه صفیر،جیغ کشیدن
- a shrill whistel
- یک سوت تیزآوا
- a bird with a shrill call
- پرندهای با صدای گوشخراش
Intently
An intently look
بااشتیاق، مشتاقانه
نگاه خیره,(نگاه با قصد قرض قفلی شاید، چون از همون intent قصد و قرض میاد)
Authentic
آوثِنتیک
authen: معتبر شاید از autherise میاد صحیح، معتبر، درست، موثق، قابلاعتماد - an authentic news report - گزارش خبری معتبر - an authentic antique - عتیقهی اصل - an authentic smile - یک لبخند صادقانه (واقعی) - an authentic act - یک عمل مجاز (قانونی)
Fashion
نحوه، چگونگی، شیوه
Verb - transitive
ساختن، درست کردن، بهشکل درآوردن
- He fashioned his statues out of the finest marbles.
- او تندیسهای خود را از بهترین سنگ مرمر میساخت.
Verb - transitive
هرچیز (به ویژه جامه) که طبق مد روز باشد
Carve
کارو
حک کردن، تراشیدن، کنده کاری کردن، بریدن
- He carved two wooden statues.
- او دو تندیس چوبی حک کرد.
- Don’t carve your name on trees!
- نام خود را روی درخت نکن!
- a stone carver
- سنگتراش، حجار
- A beautifully carved door.
- دری که بهطور زیبایی حکاکی (کندهکاری) شده است.
Raid
رِید
تاخت و تاز، یورش، حمله ناگهانی، ورود ناگهانی پلیس، یورش آوردن، هجوم آوردن
- a border raid
- یورش مرزی
- an air raid
- یورش (حملهی) هوایی
- a raid of the coastal villages by armed bandits
- یورش به دهات ساحلی توسط دزدان مسلح
Perish
پِریش
مردن، هلاک شدن، تلف شدن، نابود کردن
#این آقا مهران پریش هم خدمتی بچه ساری یه رخی میگیره انگار همه واسش هلاکن وتلف شدن
- to perish by the blow of a tomahawk
- با ضربهی تبرزین به هلاکت رسیدن
- many soldiers perished
- سربازان زیادی جان خود را از دست دادند
- Their skeletons too have perished.
- اسکلتهای آنها نیز نابود شده است.