F S07 E05 Flashcards
Linger
درنگکردن،تأخیرکردن،دیررفتن،مرددبودن،دمآخرراگذراندن
-Hesaidgoodbye,butlingeredatthedoorandcontinuedtalking.-اوخداحافظیکرد؛ولیجلودرماندوبهحرفزدنادامهداد.-Afterschool,childrenarenotallowedtolingeraroundschool.-بعدازمدرسهبچههاحقندارنددراطرافدبستانپرسهبزنند.
#لینگر میشه لنگر انداختن تایمی، مث وایز اُلد من #یکی لنگرِ یکی لینگر
Napkin
نَپکین
دستمالسفره،دستمال،پیشانداز،پوشکبچه
Gaze
گِیز
خیرهنگاهکردن،چشمدوختن،زلزلنگاهکردن،بادقتنگاهکردن،نگاهخیره #اینجوری خیره بشی به من گِیزت میگیرمااا -gazingintomyeyes-خیرهشدنبهچشمانمن
do you really want to pull at that thread?
آیا واقعا میخواهی به آن موضوع بپردازی؟
Thread
ثرِد
Verb - transitive)(Noun)نخ،رگه،نخکردن،بندکشیدن
(Verb - transitive)(Noun)نخ،ریسمان،قیطان،رزوه،شیارداخلپیچومهره،شیار،برجستگی،رگه،رشته،نخکردن،بندکشیدن،نخکشیدنبه،موجیکردن،دارایخطوطبرجستهکردن،حدیدهوقلاویزکردن،رشتهرشتهشدن،مثلنخباریکشدن #خ،رگه،نخکردن،بندکشیدن ،موضوع، داستان،نخ از سوزن رد کردن، فیلمو تو دوربین گذاشتن، از کوچه باریک رد شدن، سر نخ،
- anylonthread
- ریسماننایلونی
- thethreadsofaspider’sweb
- رشتههایتارعنکبوت
- afinethreadofgold
- رشتههایظریفطلا
- threadandneedle
- سوزننخ
- theworn-outthreadofanoldscrew
- دندانههایساییدهشدهیپیچقدیمی
- Thefloodthatcutthethreadofhislife.
- سیلیکهرشتهیزندگیاوراپارهکرد.
- Helostthethreadoftheargument.
- دنبالهاستدلالرانگرفت.
- thethreadofastory
- رشتهیداستان
- athreadofredinthemarble
- رگهیقرمزدرمرمر
- athreadoflight
- یکشعاعنور
- tothreadaneedle
- سوزنرانخکردن
- tothreadpearlsonastringtomakeanecklace
- برایساختنگردنبندمرواریدبهنخکشیدن
- tothreadafilmintoacamera
- فیلمرادردوربینعکاسیگذاشتن
- tothreadthewirethroughthepulley
- سیمراازقرقرهردکردن
- peoplethreadingthroughnarrowalleys
- مردمیکهبهزحمتازکوچههایباریکعبورمیکردند
- whitemarblethreadedwithblueandblacklines
- مرمرسفیدیکهباخطهایآبیوسیاهرگهدارشدهاست
Presumption
پرِزامپشِن
فرض،احتمال،استنباط،گستاخی،جسارت
Presume
پِرِزیوم
فرضکردن،مسلمدانستن،احتمالکلیدادن،فضولیکردن
- Ididnotpresumetocallherbyherfirstname.-بهخوداجازهندادماورابهاسمکوچکصدابزنم.-Whyareyousolate,ifImaypresume?-اگرجسارتنباشد،چرااینقدردیرکردهاید؟-Howcanyoupresumetogivemeorders!-چطوربهخودتاجازهمیدهیبهمندستوربدهی!
Presumptive
پریزامپ تیو
گستاخ،جسور،فرضی،احتمالی
-anheirpresumptive-وارثاحتمالی-presumptiveevidence-قرایناحتمالی،اماره
I dount mean to be presumptuous
نمیخوام جسارت کنم بی ادبی نباشه
Spontaneous
س پان تینیِس
خودبهخود،خودانگیز،بیاختیار،فوری
#اسپین زدن تو تنیس خیلی بی اختیار و خودانگیز بعد از یه مدت میاد دستت
- Hisreactionwasspontaneousratherthanpremeditated.
- واکنشاوخودبهخودبودنهازپیشتعیینشده.
- spontaneousabortion
- سقطجنینخودآیند
- spontaneousnosebleed
- خوندماغخودبهخود
- spontaneouslaughter
- خندهیخودآیند