F S03 E13 Flashcards
1
Q
Burst بِرست
A
قطاری،پشتسرهم
قطعکردن،ترکیدن،ازهمپاشیدن،شکفتن،منفجرکردن،انفجار،شیوع
زمانگذشتهسادهفعلBurst
قسمتسومفعلBurst
- theballoonburst
- بادکنکترکید.
- thetireburst
- تایرپکید(پنجرشد).
- ahandgrenadewasthrownbutdidnotburst
- نارنجکپرتابشدولیمنفجرنشد.
- firecrackerswereburstingallaroundus
- ترقههادراطرافمانمیترکیدند.
- thepainwilleasewhentheabscessbursts
- وقتیکهسردملبازشوددردفروکشخواهدکرد.
- agreatburstofthunder
- غرشعظیمرعد
- aburstofviolence
- پیدایشناگهانیخشونت
- aburstofmachinegunfire
- رگبارتیراندازیبامسلسل
- sheburstintotears
- زدزیرگریه.
- theaudienceburstintoapplause
- حضارشروعبهتحسینوکفزدنکردند.
- Minaburstinexcitedlythroughtheoppositedoor
- میناسراسیمهازدرمقابلپریدتو.
- thehallwasburstingwithstudents
- تالارلبریزازدانشجوبود.
- hisheartwasburstingwithaffection
- قلبشسرشارازمحبتبود.
- aburstoflaughter
- رگباریازخنده
- aburstofactivity
- یکسلسلهفعالیتشدید
- burstapart
- تکهپارهشدن،ازهمپاشیدن
- theairplanecrashedanditswingburstapart
- هواپیمابهزمینخورد(سقوطکرد) وبالشمتلاشیشد.
- bursting
- 1-پر،مملو2-(عامیانه)مشتاق،شایق3-(عامیانه)نیازمندبهمستراحرفتن
- burstingattheseams
- کاملاپر،پرازآدم،پرمشغله،اشباعشده
- burstinto
- 1-سراسیمهیاباشتابواردشدن،پریدنتو2-شکفتن،گلدادن،زدنزیرخنده(وغیره)
- burstintoview
- (غفلتا)ظاهرشدن
- burstopen
- ناگهانوبافشارگشودنیاگشودهشدن،غفلتاوباشدتبازکردنیاشدن
- burstout
- ناگهانآغازکردن(بهخندهوگریهوغیره)،زدنزیر(خندهوغیره)
2
Q
Squish
A
صدایشکستنیاپرتابچیزی،لهکردن،خوردکردن
3
Q
Testy
A
ودرنج،کجخلق
- atestyoldman
- پیرمردبدخلق
4
Q
Conceal
A
پنهانکردن،نهانکردن،نهفتن
5
Q
Loose
A
شل،سست،لق،گشاد،ول،آزاد،بیربط،هرزه،بیبندوبار،لوسوننر،بیپایه،بیقاعده،رهاکردن،درکردن(گلولهوغیره)،منتفیکردن،برطرفکردن،شلوسستشدن،نرموآزادشدن،حلکردن،ازقیدمسئولیتآزادساختن،سبکبارکردن،پرداختن
6
Q
Exclusive
A
انحصاری،تنها،منحصربفرد،گران،دربست
انتصاری
7
Q
Vow واُ
A
نذر،پیمان،عهد،قول،شرط،عهدکردن
- Ivowednevertogambleagain
- عهدکردمکهدیگرهرگزقمارنکنم.
- tomakeavowtogiveupsmoking
- تصمیمقطعیبهترکسیگارگرفتن
- marriagevows
- پیمان(یاقولوقرارهای)ازدواج
- takevows
- (برایورودبهسازمانروحانی)سوگندخوردن