F S03 E11 Flashcards
Gassy
گازدار، پرگاز
Demean دِمین
پستکردن،رفتارکردن
دمین همون دیمن یا شیطان کوچیک و لو لول که ببا درست رفتار کردن خودشو پست و خوار کرده
-todemeanoneselfbytakingabribe
-باگرفتنرشوهخودراخواروخفیفکردن
-whathediddemeanedhisfamilytoo
-آنچهاوکردخانوادهیاورانیزبیعزتکرد.
-hedemeanedhimselflikearichman
-اومثلیکپولداررفتارکرد.
Due دو
بدهی،قابلپرداخت،مقتضی،مقرر
Due دو
بدهی،قابلپرداخت،مقتضی،مقرر
Seamstress
مثل
Waitress
زندوزنده،خیاطزنانه
Seamster
درزگیر،خیاط،درزگیریکردن
Savor
سِیوِر
حسذائقه،مزه،طعم،بو،مزهکردن،فهمیدن،دوستداشتن
-itishardtodescribethesavorofthisfruit
-توصیفطعماینمیوهدشواراست.
-foodhadlostitssavorforhim
-برایاوخوراکمزهیخودراازدستدادهبود.
- apotfromwhichissuedthesavoroffish
-دیگیکهازآنبویماهیبرمیخاست
-thenovel’sbestaspectisitssavorofrurallife
-بهترینجنبهیاینرمانرنگوبویروستاییآناست.
-clothessavoringofnaphthalene
-لباسهاییکهبوینفتالینمیداد
-herrudenesswasalsosavoringofcontempt
-بیادبیاوحاوینشانههاییازتحقیرهمبود.
-thisargumentsavorsofcynicism
-ایناستدلالگویایبدبینیاست.
-tosavorthesoupwithgarlic
-سوپرادارایمزهیسیرکردن
- Ilivedwithherforaweekandsavoredeveryminuteofit
-یکهفتهبااوزندگیکردموهردقیقهیآنبرایملذتبخشبود
Grope
گرُپ
کورمالی،دستمالی،کورمالیکردن،درتاریکیپیچیزیگشتن،ازمودن
-theblindmanwasgropingafterhishat
-مردنابیناکورمالدنبالکلاهشمیگشت.
-scientistsaregropingforananswertothisproblem
-دانشمندانسختدرپیجوابیبرایاینمسئلههستند.
-hewasaccusedofgropinghissecretary
-اورامتهمکردندکهمنشیخودرادستمالیکردهاست.
genuinely
واقعا
Niece
خویشوقوممونث،دختربرادریاخواهروغیره
Pioneer
پایُنیِر
پیشگام،پیشقدم،پیشقدمشدن
Squint
لوچ،چپ،لوچی،دوبینی،احولی،لوچبودن،چپنگاهکردن،نگاهباچشمنیمباز
-Rezasquintsinthesun
-رضادرآفتاباخممیکند.
-whenRobabwantedtotheardaneedleshesquinted
-وقتیکهربابمیخواستسوزنرانخکندچشمانخودراهممیکشید.
Consolation
دلداری،تسلی،تسلیت
(Noun)مایهیتسلی،مایهیدلداری
- afewwordsofconsolationcalmedthebereavedmother
-چندکلامتسلیبخشمادرداغدیدهراآرامکرد.
-herson¨sletterswerehersoleconsolation
-نامههایپسرشیگانهمایهیدلخوشیاوبود
Console
تسلیدادن،دلداریدادن،آرامکردن
- itriedtoconsolethebereavedmother
-کوشیدممادرداغدیدهراتسلیبدهیم
(Noun)(تاقچهوغیره)پایهیبازویی،پایهیسهگوش،گونیا
(Noun)(اُرگ)میز،پیشخوان
(Noun)(رادیو،تلویزیونوغیره)جعبه،کنسول
(Noun)(برق،فنی)میزفرمان،پیشانه
(Noun)(معماری)پایهیگچبری