D3-films and Story Flashcards
hypnotise
هیپنوتیزم
sleepy
خواب آلود
affair
عشقبازی
jelly
ژله
pin(n,v)
سنجاق، گیره، متصل کردن
apply
درخواست دادن
posh
شیک و مد روز
stepdaughter
دختر خوانده
hairy
مودار، پرمو
wigwam
خیمه سرخ پوستی، کلبه
poppet
انگلیسی خودمانی عزیز دلم، جان دلم
marvellous
عجیب، جالب، حیرت آور
wicked
شریر، بدکار، بدجنس
illegaly
غیر قانونی
future teller
پیشگو
horoscope
طالع بینی، فال
aquarius
برج دلو
psychic
پیش گو، روانی
who can see the future
palm of the hand
کف دست
punch(n,v)
مشت، منگنه، منگنه کردن، سوراخ کردن، مشت زدن بر
gold fish
ماهی قرمز
ghost
شبح، روح
dull
کسل کننده، کند
pussy
گربه
pumpkin
کدو حلوایی
witch
جادوگر، ساحره
power cut
قطع برق
candle
شمع
torch
مشعل، چراق قوه، فانوس
rascal
آدم حقه باز، بچه شیطون
gobble up
قورت دادن
weapon
سلاح، اسلحه
arrow
فلش، پیکان، تیر
cheek
گونه، لپ
destiny
سرنوشت، تقدیر
intertwine
درهم آمیختن
lead
رهبری کردن، هدایت کردن، سوق دادن
murder
قتل، کشتار، کشتن
naught(n,adj)
هیچ، نیستی، بی ارزش
knowledgeable
زیرک، باهوش، مطلع
kingdom
پادشاهی
doodle
ابله
compassionate
مهربان، دلسوز، شفیق
cautious
محتاط، مواظب، هوشیار
strive
کوشیدن، تلاش کردن
perfection
کمال
expectation
انتظار، توقع
beckon
باسر موافقت کردن با چیزی
fierce
درنده، شدید، خشمگین
bold
جسور، بی باک، بی پروا
reflection
انعکاس، تامل، تفکر
fallen
مرده
warrior
جنگجو، مبارز
draw
طراحی کردن، کشیدن، بیرون کشیدن شمشیر
sowrd
شمشیر، قداره، تیغ
swipe
کشیدن، ضربه تند و شدید زدن، دزدیدن
shatter
شکستن، داغون کردن، خرد کردن
broken into many pieces
clean off
تمیز کردن
roam(n,v)
سرگردانی، پرسه زدن، گشتن، سیر کردن
guddle
گول زدن
collywobbles
درد معده، درد دل
betrothal
نامزدی
suitor
خواستگار، داوطلب
clan
قبیله، خاندان، طایفه
pillar
ستون، رکن
mutter
غرغرکردن، غرولندکردن
declaration
اعلام، اعلامیه، اعلان
heir
وارث
scion7
قلمه، نهال.فرزند
defend
دفاع کردن، حمایت کردن
invader
مهاجم، حمله کننده، تاخت و تاز گر
foe
دشمن
vanquish
پیروز شدن، برنده شدن
bare
لخت، عریان، ساده
bare hand
دست خالی
besiege
محاصره کردن
armada
ناوگان، نیروی دریایی
single handedly
به تنهایی
steer
هدایت کردن، راهنمایی کردن، راندن
simper
بیجا خندیدن، پوزخند زدن
muss
درهم و برهمی
grumpy
بدخلق
humble
فروتن، خاضع
disrespect
بی احترامی، اهانت
heritage
میراث، ماترک
first born
فرزند ارشد
worth(n,v)
بها، ارزش، باارزش
feat
شاهکار، کاربرجسته
customary
مرسوم، عادی، معمول
archery
تیراندازی با کمان
archer
کماندار، تیرانداز
wish(n,v)
میل، آرزو، خواستار بودن، میل داشتن
toss(n,v)
پرتاب، پرت کردن، انداختن
forbid
منع کردن، اجازه ندادن، ممانعت کردن
embarrassed
خجل، خجالت زده، خجالتی
unfair
غیرمنصفانه، غیر عادلانه
bow
کمان، قوس
spoon
قاشق
hum
زمزمه کردن، وزوز کردن
make a low, steady continuous sound like that of a bee
hollow(n,adj)
حفره، توخالی، خالی، پوچ
having a hole or empty space inside
stalk
ساقه، پایه
rattle(n,v)
سروصدا، تلق تلق کردن
pod
سیلو، تخم دان