Chapter 9 Baghe Negah Flashcards
شب دو صف از ياكريم بال به بال نسيم از لب ديوار دلت پر كشيد
شب هنگام بينايي از دو چشم جانباز همچون دو گروه كبوتر به همراه نسيم پرواز كرد (نا بينايي دو چشم جانباز )
افتاب خار و خس مزرعه ي چشم تو
افتاب در برابر روشنايي اش در برابر نور باطني چشمان جانباز نا چيز و بي ارزش است ( روشنايي معنوي جانباز برتر از نور افتاب است )
موج فروخفته اي از خشم تو
ابشار با تمام هياهو خشم و خروشش مانند موج ساكتي از خشم جانباز است .
( خشم جانباز بر ابشار با همه ي هياهو و توفندگي اش برتري دارد )
ميشود از باغ نگاهت هنوز يك سبد از ميوه ي خورشيد چيد
هنوز ميتوان از باغ نگاه جانباز يك سبد نور معنوي چيست
چشم جانباز منبع نور و روشنايي معنوي است
صبح دو مرغ رها بي صدا صحن دو چشمان تو را ترك كردند
سحر گاه بينايي همچون پرنده اي ازاد و رها ساكت و ارام فضاي مقدس چشمان تو ( جانباز ) را ترك كرد (نابينايي دو چشم جانباز )