درس 13 پروانه بی پروا و سخن تازه Flashcards

1
Q

يك شبي پروانگان جمع امدند

در مضيفي طالب شمع امدند

A

شبي پروانه ها ( عاشقان ) دور هم جمع شدند و در مهمان خانه اي در طلب محبوب امدند و تصميم گرفتند از محبوب خود با خبر شوند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

جمله ميگفتند ميبايد يكي

كاو خبر ارد ز مطلوب اندكي

A

همه ي پروانه ها( عاشقان )ميگفتند كه كسي بايد از محبوب مان بياورد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

شد يكي پروانه تا قصري ز دور

در فضاي قصر جست از شمع نور

A

يكي از پروانه ها ( عاشقان) به سوي قصري كه محبوب ( شمع ) در ان قرار داشت رفت و از دور در ان قصر به نور محبوب نگريست و برگشت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

بازگشت و دفتر خود بازكرد

وصف او بر قدر فهم اغاز كرد

A

ان پروانه همين كه بازگشت به شرح ان چه ديده بود پرداخت و به اندازه فهم و درك خود محبوب را وصف كرد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

ماقدي كاو داشت در مجلس مهي

گفت او را نيست از شمع اگهي

A

سخن شناسي كه در ان جمع مقام و منزلتي داشت گفت او به حقيقت شمع را نشناخته

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

شد يكي ديگر گذشت از نور در

خويش را از شمع زد از دور و در

A

پروانه ي ديگر از نور شمع (محبوب) عبور كرد و به محبوب نزديك شد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

پر زنان در پرتو مطلوب شد

شمع غالب گشت و او مغلوب شد

A

پروانه به سمت شمع پرواز كرد شمع (محبوب)

بر پروانه (عاشق) چيره شد و پروانه نتوانست در برابر شمع مقاومت كند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

بازگشت او نيز مشتي راز گفت

از وصال شمع شرحي بازگفت

A

ان پروانه نيز برگشت و مقداري از راز وجود محبوب و وصال او را شرح داد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

ناقدش گفت اين نشان نيست اي عزيز

همچو ان يك كي نشان داري تو نيز

A

سخن شناس ( پير طريقت ) گفت اي عزيز تو نيز مانند پروانه ي اولي نشان و خبري از محبوب نياوردي

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

ناقدش گفت اين نشان نيست اي عزيز
همچو ان يك كي نشان داري تو نيز
مفهوم

A

تو نيز مانند پروانه ي اول از وجود محبوب بي خبري

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

ديگري برخاست ميشد مست مست

پاي كوبان بر سر اتش نشست

A

پروانه ي سومي در حالت كاملا مستي و از خود بي خبري رقص كنان وشادي كنان روي شعله ي شمع نشست

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

دست در كش كرد با اتش به هم

خويشتن گم كرد با او خوش به هم

A

پروانه ي سومي شعله ي شمع را در اغوش گرفت و در كمال خوشحالي و نشاط وجودش را در اتش گم كرد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

دست در كش كرد با اتش به هم
خويشتن گم كرد با او خوش به هم
مفهوم

A

فناي در عشق

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

چون گرفت اتش ز سر تاپاي او

سرخ شد چون اتشي اعضاي او

A

وقتي اتش تمام وجودش را فرا گرفت پروانه نيز همرنگ اتش ( شعله شمع) شد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

چون گرفت اتش ز سر تاپاي او
سرخ شد چون اتشي اعضاي او
مفهوم

A

پروانه اتش گونه شد و عاشق و معشوق به وحدت رسيدند (مثل هم شدند)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

ناقد ايشان چو ديد او را ز دور

شمع با خود كرده همرنگش ز نور

A

سخن شناس(پيرطريقت) وقتي ان پروانه ي سوم را از فاصله ي دور مشاهده كرد ديد كه پروانه ي سوم با شمع همرنگ شده يعني معشوق ( شمع ) عاشق (پروانه) را همرنگ خود كرده است

17
Q

گفت اين پروانه در كار است و بس

كس چه داند ؟اين خبردار است و بس

A

تنها اين پروانه كار ازموده است ؛هيچ كس ديگر نميداند ،تنها او خبر دارد و بس.

18
Q

ان كه شد هم بي خبر هم بي اثر

از ميان جمله او دارد خبر

A

از ميان اين همه افرادي كه ادعاي عاشقي ميكنند تنها كسي از معشوق با خبر است كه در راه رسيدن به محبوب ترك تعلقات مادي و دنيوي كند و از خود بي خبر شود .

19
Q

تا نگردي بي خبر از جسم و جان

كي خبر يابي ز جانان يك زمان

A

تا ترك تعلقات مادي و دنيوي نكني و وجود خود را فراموش نكني هرگز از محبوب ( خدا) با خبر نخواهي شد

20
Q

تا نگردي بي خبر از جسم و جان
كي خبر يابي ز جانان يك زمان
مفهوم

A

ترك تعلقات مادي و دنيوي بايد داشته باشي تا بتواني به وصال محبوب برسي

21
Q

هين سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود

وارهد از حد جهان بي حد و اندازه شود

A

اگاه باش و سخن تازه بگو تا مردم دو جهان (دنيا و اخرت) شاداب و با طراوت شوند
سخن اگر تازه باشد ارزش پيدا ميكند و ادمي را از توجه به جهان مادي ميرهاند

22
Q

هين سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
وارهد از حد جهان بي حد و اندازه شود
مفهوم

A

سخن تازه باعث طراوت و شادابي و رهايي انسان از توجه با جهان مادي ميشود

23
Q

خاك سيه بر سر او كز دم تو تازه نشد

يا همگي رنگ شود يا همه اوازه شود

A

كسي كه از دم تو زيبا و با طراوت نشود بدبخت است چنين كسي يا دچار رنگ (زرق و برق و فريب ) ميشود يا دچار اوازه ( شهرت طلبي)

24
Q

هركه شد حلقه ي در زود برد حقه ي زر

خاصه كه درباز كني محرم دروازه شود

A

هركس به تو متوسل شود به زودي به گنج دست خواهد يافت ( به همه چيز دسترسي ميابد )
مخصوصا اگر او را بپذيري و محرم اسرار خود قرار دهي

25
Q

هركه شد حلقه ي در زود برد حقه ي زر
خاصه كه درباز كني محرم دروازه شود
مفهوم

A

متوسلان به خدا كامياب و خوشبخت هستند اما انهايي كه به وصال او ميرسند كامياب ترين و خوشبخت ترين متوسلانند

26
Q

اب چه دانست كه او گوهر گوينده شود

خاك چه دانست كه اى غمزه ي غمازه شود

A

اب و خاك ( عناصر سازنده ي وجود انسان ) از كجا مي دانستند روزي گوهر گوينده ( نفس ناطقه ي انسان ) و غمزه ي غمازه ( نشان دهنده ي اسرار و راز الهي ) ميشوند

27
Q

ري كسي سرخ نشد بي مد. لعل لبت

بي تو اگر سرخ بود از اثر غازه شود

A

هيچكس بدون عنايت خاص تو (خدا) شاداب و با نشاط نميشود اگر كسي بدون عشقزو عنايت خاص تو شاداب و كامياب شود شادابي و كاميابي او نا پايدار است

28
Q

رو ي كسي سرخ نشد بي مدد لعل لبت
بي تو اگر سرخ بود از اثر غازه شود
مفهوم

A

عنايت خاص خداوند باعث توفيق و سلامتي و نشاط و كاميابي انسان ميشود

29
Q

ناقه ي صالح چو كه زاد يقين گشت مرا

كوه پي مژده ي تو اشتر جمازه شود

A

همين كه شتر حضرت صالح ( ع) با عنايت تو (خدا) از كوه زاده شد براي من مسلم شد كه كوه براي پيروي از تو و اشكار كردن جلوه ي تو به شكل شتر در امد

30
Q

راز نهان دار و خمش ور خمشي تلخ بود

انچه جگر سوزه بود باز جگر سازه شود

A

ساكت باش و اسرار عشق و معرفت را فاش نكن هرچند سكوت تلخ است اما انچه براي تو ازار دهنده است باعث حيات و ارزشمندي تو ميگردد

31
Q

راز نهان دار و خمش ور خمشي تلخ بود
انچه جگر سوزه بود باز جگر سازه شود
مفهوم

A

سكوت و راز داري و عدم افشاي اسرار معرفت براي انسان حيات بخش خواهد بود