7 Flashcards
Affair
کار. مسئله
Holism
کل نگری
Reductionis
تقلیل گرایی. جزگرایی
On par with
همتراز. مساوی
Taxonomy
طبقه بندی
Glimpse
نظر اجمالی
Unravel
حل کردن
باز کردن
Annual
سالانه
Testimonial
گواهی نامه. تصدیق نامه
Meticulous
خیلی دقیق
Spark
جرقه زدن. خودنمایی کردن
Quantify
کمیکردن. کمیت را تعریف کردن
Recurrent
عود کننده. برگشت پذیر
Reproducibility
قابلیت تکثیر
Meshwork
شبکه
Fellow
همکار
implication
نتیجه گیری/مفهوم/دلالت
Application
کاربرد
Debate
مناظره
Predominently
اکثرا
Solidly
بطرز محکم
Be anchored in sth
تثبیت شدن در چیزی یا کسی
Steric
فضایی
Fertilizer
کود
Pesticide
افت کش
Explosive
مواد منفجره
Agriculture
کشاورزی
Conservative
محافظه مار. اصولگرا. پیروسنت قدیم
Euphoria
رضایت و خوشحالی
Heyday
اوج
Elucidate
روشن کردن. توضیح دادن
Let alone
چه برسد به
instill
القا کردن
کم کم تزریق کردن
Sought
Past seek
دنبال چیزی گشتن
Adj مطلوب
Enigma
معما
implicit
ضمنی. اشاره شده
Denominator
مخرجکسر
Cog
چرخ دنده. دندانه
Immense
عظیم
Solely
منحصرا
impose
تحمیل کردن
Causality
رابطه علت معلولی
Comprise
شامل بودن. دربرداشتن
Extrapolation
استفاده از گروهی اطلاعات برای رسیدن به اطلاعات دیگر
Obtain
بدست اوردن
Deleterious
اسیب رسان
Fundamental
بنیادی. اساسی
Genuine
خالص. اصل
Alleged
مورد ادعا اما ثابت نشده
Cumbersome
دست و پا گیر
سخت
Counterbalance
متعادل کردن
Discipline
رشته. نظم
Trans disciplinary
بین رشته ای
Propose
پیشنهاد دادن
قصد انجام کاری رو داشتن
Correspond
همخوانی داشتن
مطابق بودن
Reversed
برعکس
Justify
توجیه کردن
Aliquot
یک نمونه از چیزی
Dozen
فراوان
identical
همانند
Firm
شرکت
Dualism
دوگانگی
in essence
در اصل
Property
دارایی
Bleaching
رنگ زدایی
Beam
پرتو. اشعه
induce
القا کردن
Capital
سرمایه
Alteration
دگرگونی
Specimen
نمونه ازمایشگاه
Overcome
غلبه کردن
Obstacle
مانع
Ridicule
تمسخر. به چالش کشیدن
Artefact
دست ساز انسان
in vitro
دروت محیط کشت
Dilute
رقیق کردن. ضعیف کردن
Apparently
ظاهرا
Acquire
بدست اوردن
Junk
بدرد نخور
Postulate
فرض کردن/ادعا کردن
Explanatory
توضیحی. بیانی
Bypass
اجتناب کردن میانبر زدن
Presumably
احتمالا
Proponent
پیشنهاد کننده. مطرح کننده طرفدار
Harness
مهار کردن. کنترل کردن. داشتن
Exemplified
سرمشق
Breakthrough
پیشرفت
کشف مهم
Acknowledgment
پذیرفتن. قدردانی. تکر
indebted
بدهکار. مدیون
Enterprise
سرمایهگذار
Predestined
از پیش تعیین شده
Venue
محل اجرا
Asset
دارایی و امتیازات
Flattered
خوشحال شده از تعریف کسی
interest
منفعت
Grueling
خسته کننده. فرساینده
in favor of
به نفع
Peer
همتا همتراز
Abuse
سو استفاده
Offspring
نتیجه دستاورد
Realm
قلمرو. حیطه
Hollow
پوچ توخالی
Lure
فریب دادن
جلب کردن بسوی خود
Momentous
مهم
instigate
برانگیختن
Backlash
پس زدن
واکنش شدید