مبانى نظرى ٤ Flashcards
نمايش فيلم شده
يا فيلمى كه از يك نمايش تئاترى گرفته شده را چه مى نامند
فتوپلى
سريع ترين پر برش ترين و پرنما ترين فيلم صامت پودوفكين كدام است
مادر
طوفان بر فراز اسيا
سرباز فرارى
پايان سن پترزبورك
پايان سن پترزبورك
كدام يك زيبايى شناسى مونتاژ را به نفع زيبايى شناسى ميزانسن رد ميكرد
بازن
كدام يك گفته است
سينما نوعى تئاتر بسط يافته ى امروزى است
ايزنشتاين
كدام نظريه پرداز سى نوع اختلاف ميان فتوپلى و نمايش تياترى را ترسيم نمود
ويچل ليندسى
جديدترين تكامل نظريه ى فيلم در كدام گزينه ديده ميشود
ساختارگرايى
پديدار شناسى
نشانه شناسى
پساساختار گرايى
نشانه شناسى
اين عبارت از كيست
سينمايى كه قصد بازنمايى واقعيت را در سر دارد به مانند متن هاى آموزشي داراى ارزش ميباشد اما ارزش زيبايى شناسى ندار زيرا بيشتر متوجه شي است تا وسيله ى ارائه ى ان
آرنهايم
اين عبارت از كيست
تماشاگر به تنهايي نماهاى وصل شده را تكميل مى نمايد و در انها چيزى كه مونتاژ به او القا كرده است را مشاهده مى كند
ايزنشتاين
كتاب
بازيگرى سينما
پودوفكين
نظريه ى فيلم كدام نظريه پرداز براى نخستين بار از اعلام دستور العمل به عمل روشنكرانه اى تبديل شد كه محدوديت هاى خود را خوب مى شناخت
آرنهايم
ايزنشتاين
بازن
كراكوئر
بازن
فتوگرافيك دانستن هنر سينما هسته ى نظريه ى كدام نظريه پرداز است
كراكوئر
گرايش منفعل در مقابل رسانه ى فيلم از مباحث كدام نظريه در فيلم است
روانشناسى فرويدى فيلم
به كارگيرى تابوت و جسد به مثابه موتيف در اثار سينمايى اينگمار برگمان چه نوع نشانه اى محسوب ميشود
نمادين
كدام يك در كتاب مشهور خود ،فن تدوين فيلم ، بين دو نوع صداى همزمان و نا همزمان با منبع داخل قاب ديجتيك و خرج از قاب تمايز قائل است
كارل رايتس
اين عبارت از كيست
انديشه هاى منفردى كه در تك نماهاى عالى به چشم ميخورد نشان مى دهد كه از انديشه هاى منفرد جملات ادبي ترجمان يافته اند
استفان شارف
در كدام فيلم استفاده از حركات جانبه دوربين موجب شده است كه افراد و چهره هايي كه به قاب وارد يا از ان خارج ميشوند يا به سوى ديگر قاب مى روند شناور به نظر برسند
مهر هفتم
بزرگ مرد كوچك
چاقو در آب
نشانى از شر
چاقو در آب
كدام گزينه از نظر نشانه شناسى بخشى از سطوح رمزگزارى كار بازيگر در سينما نيست
سطحى كه از ان كارگردان است
سطح رفتار و كردار روزمره
سطحى كه از ان تماشاگران است
سطح بازى بازيگر
سطحى كه از ان تماشاگران است
اين گفته كه
اطلاعات حاصل از شكل گيري قواعد كنش و قواعد توانش سينما را توجيه ميكند به نظر كدام فيلسوف نزديك است
نوام چامسكى
كدام گزينه خود را به نمايش حقيقى ريتم در زمان و مكان معطوف مى كند
سورئاليسم
سينماى ناب
اوانگارديسم
اكسپرسيونيسم
سينماى ناب
اين عبارت از كيست
ابزار مكانيكى همچون سينما فقط هنگامى كه طبق قابليت هاى داستانگويى ذهن عمل كند ،فتوپلى را خلق مىنمايد
مانستربرگ
پديده ى فاى
پديده ى فاى از نظر مانستربرگ يك عنصر بديهى است
نشان مى دهد كه ذهن در ابتدائى ترين سطوح داراى قوانين خاص خود است و دنياى ما را با به كار گيري اين قوانين در حقيقت بنا مى كند
با تاكيد به نيروى فعال ذهن كه از انگيختارى مشخص ،مفهوم و يا حركت را أخذ مى كند شكل مى يابد
نظريه ى متز درباره ى نشانه شناسى
مجموعه نشانه هاى نحوى به وجود اورنده ى واحد هايى است كه معانى انها وابسته به ترتيب پيدايى شان است
كدام فيلم جان فورد از نظر بازن نمونه اى بى نقص از كمال روايت كلاسيك محسوب ميشود
دليجان
اعضاى كدام گزينه متن و بازيگر را عنصر اصلى هنرهاى دراماتيك مى دانند
آندره بازن
مارتين اسلين
مكتب فكرى گشتالت
آرنهايم
مانستربرگ
اين عبارت از كيست
عمق حوزه ى ديد نوعى امتياز دموكراتيك براى عناصر روى پرده ى سينماست زيرا با ارزشى يكسان پديدار ميشود
بازن
از پنج گونه ى مونتاژ پودوفكين
تضاد هم زمانى لايت موتيف موازى نمادگرايى
ديويد مه ير كدام فيلمساز را داوينچى سينما ناميد
ايزنشتاين
اين عبارت از كيست
بيشتر مايلم فيلمسازى را ببينم كه با درك درست از شكل سينمايى ،فرم، به جست و جو ى داستان است تا اينكه داستان به دست به جست و جو ى شكل ،فرم، بگردد
استفان شارف
كدام نظريه پرداز سينماى آينده را به عنوان يك شيوه ى بيانى تام پيش بينى نمود
بازن
اين عبارت از كيست
سينما حاصل جمع تمام رمزها و خرده رمز ها يي است كه از طريق انها مواد بيانى سينما به رسانايى ميرسد
متز
كدام نظريه پرداز فيلم تمامى هنر را يكسره نمادين مى دانست
آرنهايم
كدام يك معتقد است كه بهترين نتيجه تكامل فن آورى فيلم براى هنر سينما به حداقل رساندن اختلاف درك سينمايى و درك واقعيت است
بازن
مهم ترين نظريه پردازان نشانه شناسى در سينما
كريستين متز
پيتر وولن
نظريه ى تيباژ در بازيگرى
ايزنشتاين
به عقيده ى كدام نظريه پرداز فتوپلى را نور و نبوغ سازنده تشكيل مى دهد اما صحنه ى تئاتر تنها متكى به بازيگر است
ليندسى
كدام جنبش در أواخر دهه ى ١٩١٠ ميلادى شكل گرفت و در تقابل با روايت پردازى پر رنگ در سينما بود
امپرسيونيسم
كدام عنوان الگوى زمان و مكان ، كرونوپ باختين را به ذهن متبادر مى سازد
نقاشى در حركت
معمارى در حركت
هنرهاى تجسمى در حركت
موسيقى در حركت
هنر هاى تجسمى در حركت
اين عبارت از كيست
هنر هدف مشخصه دارد ،هدف هنر جداسازى قسمت هاى مهم تجربيات ماست، هدف ان قسمت هايى است كه از لحاظ درونى هماهنگ است و همچنين بى نياز از زندگى واقعى ماست
مانستربرگ
كدام يك سينما را نه پديده اى ذهنى بلكه ابزارى براى درك واقعيت به كمك شيوه هاى نا آشنا مى دانست
مانستربرگ