جان بالبی Flashcards
بالبی اعتقاد داشت که رفتار انسان را تنها از طریق بررسی (1)، یعنی (2) که این رفتار در آن محیط تکامل یافته است، می توانیم درک کنیم.
1- محیط انطباقی آن
2- محیط بنیادی
دلبستگی کودک بدین ترتیب به وجود می آید. در آغاز (1) کودک تصادفی است. به هر چهره آشنا لبخند می زنند و با رفتن هرکس گریه می کنند. بین ۳ و ۶ ماهگی کودکان پاسخدهی خود را به چند اشنا محدود می کنند و فرد خاصی را اشکارا ترجیح می دهند. حضور غریبه ها آنها را نگران می کند.
1- پاسخدهی اجتماعی
لبخند زدن ، چنگ زدن ، مکیدن و تعقیب کردن از جمله رفتارهای (1) هستند. بالبی معتقد بود (1) کودک به صورت رفتارهای فوق به وجود می آید .
1- دلبستگی
کل این فرآیند یعنی تمرکز بر (1) که پاسخ (2) را راه اندازی می کند، مشابه (3) در سایر گونه هاست ، کودکان آدمی از نماد دلبستگی خاصی نقش پذیرفته اند.
1- نماد اصلی دلبستگی
2- دنباله روی
3- نقش پذیری
کودکان از همان روزهای اول زندگی به دیگران واکنش نشان میدهند. در سن یک ماهگی کودکان به صداها واکنش نشان میدهند و به چهره افراد توجه میکنند. بین (1) «لبخند اجتماعی» میزنند. این رفتار غالباً اولین علامت آشکار واکنش اجتماعی است که والدین به آن توجه میکنند. تا کمی بعد از (2) کودکان به همه واکنش نشان میدهند و معمولاً بین غریبهها و آشنا تمایزی قایل نیستند.
1- دو تا سه ماهگی
2- چهارماهگی
در شش ماه دوم زندگی، در کودکان کم کم نشانههایی از (1) در اطرافشان دیده میشود. شخصی که معمولاً کودک به آن دلبسته میشود (2) نامیده میشود. اولین تکیهگاه کودک معمولاً مادر است. یک یا دو ماه پس از آن که اولین علایم دلبستگی ظاهر شد غالب کودکان به تکیهگاههای متعددی دلبستگی نشان میدهند
1- دلبستگی به افراد خاص
2- تکیهگاه دلبستگی
اساسا آنچه که بالبی میگوید این است که تکلیف اصلی در سه سال اول زندگی برای نوباوه (1) است.
1- شکلگیری یک دلبستگی به حداقل یک شخص دیگر
اگر این فرایند صورت نگیرد؛ یعنی قبل از این که این فرایند دلبستگی شکل بگیرد، کودک از مادر یا از مراقبش جدا شود، شخص ممکن است (1) فاحشی را در ارتباط با دیگران برای اتکای زندگیش تجربه کند؛ لذا چگونگی دلبسته شده یک شخص به (2) بر چگونگی دلبسته شدن او به دیگر افراد در طول عمرش تاثیر میگذارد
1- مشکلات شخصیتی
2- مادرش
۱- مرحله (1) :
در طول این دوره نوباوه از نظامهای رفتاری ذاتی و داخلی خود جهت تامین عناصر سازنده برای گسترش دلبستگی بعدی استفاده میکند. اینها شامل واکنشهای موقع تولد، نظیر، گریه کردن، مکیدن و جهتگیری است. چند هفته بعد واکنشهایی مانند خندیدن و غان غون کردن و چند ماه بعد واکنشهایی نظیر خزیدن و راه رفتن میباشد.
در دیدگاه بالبی، لبخند باعث(2) میشود؛ زیرا که موجب تداوم در زندگی پرستار کودک به او میگردد
مرحله اول فرایند شکلگیری دلبستگی شامل بازتابها و واکنشهای غیر انتخابی بوده و کودکان به روشهای کاملاً مشابه نسبت به بیشتر مردم واکنش نشان داده و در پیگیری منابع تحریکی بازتابهای خود میباشند؛ چرا که این بازتابها ماهیت (3) داشته و موجب نزدیکی وی به پرستار خود شده و رشد دلبستگی را در بردارد.
1- پیش دلبستگی (تولد تا سه ماهگی) «پاسخدهی نامتمایز به انسانها»
2- پیشبرد دلبستگی
3- انطباقی
۲- مرحله (1)
در طول این دوره رفتار نوزاد هنوز با دیگر اشخاص به صورت دوستانه است؛ اما به تدریج و بیشتر و بیشتر به سوی مادر یا جانشین مادرش واکنش نشان میدهد. از سوی دیگر بسیاری از بازتابها از جمله بازتابهای مورو، گرفتن و جستجوی منبع ناپدید میشود. در این مرحله آنچه برای بالبی مهم است (2) واکنشهای اجتماعی کودک است. به نظر میرسد کودکان، نیرومندترین دلبستگی را به شخصی پیدا میکنند که برای واکنش به نشانههای آنان گوش به زنگ بوده است و یا روابط خشنود کننده (3) را با آنان داشته است.
1- دلبستگی در حال انجام (سه تا شش ماهگی)، «تمرکز بر آشنایان»:
2- انتخابیتر شدن
3- دوسویه
۳- مرحله (1)
در این مرحله کودک به منبع دلبستگی (2) میکند و آمد و شد او را تحت نظر قرار میدهد؛ به طوری که غیبت این منبع آنان را منقلب میکند. همچنین در این مرحله کودک به یک سری تواناییها از جمله خزیدن دست مییابد تا این که بتواند در مواقع لزوم خود را یا به مادر یا مراقب خویش برساند.
کودک وقتی که مادرش اتاق را ترک میکند، او را دنبال میکند، مادرش را هنگام بازگشت استقبال کرده و از او به عنوان پایگاه ایمنی جهت اکتشاف مکانها یا اشخاص غریبه استفاده میکند که به این پدیده «3» اطلاق میگردد، یعنی کودکان حضور و غیاب والد را کنترل میکنند و اگر والد شروع به ترک یا رفتن نماید آنان بیدرنگ شروع به تعقیب وی مینمایند و حرکات خود را تصحیح و تنظیم مینمایند تا اینکه به تقرب دوباره دست یابند. زمانی که دوباره نزدیک والد خود شوند به طور تیپیک بازوهای خود را بلند کرده و ژستی به خود میگیرند و چون آنان را در بربگیرند دوباره آرام میشوند.
در جریان این مرحله، دلبستگی به صورت فزایندهای شدید و انحصاری میشود. (4) نیز در این مرحله ظاهر میگردد؛ یعنی در این مرحله کودک به دلیل رفتن مادر یا مراقب شروع به گریه میکند. او در کل شروع به ادراک مادر به عنوان (5) که میرود و میآید، میکند.
1- دلبستگی واضح (شش ماهگی تا سه سالگی) «دلبستگی شدید و نزدیکی جویی فعال»: 2- توجه عمیق و ویژهای 3- سیستم تصحیح شونده هدف 4- اضطراب جدایی 5- یک شیء مستقل
۴- مرحله (1):
در طول این مرحله، کودک به تدریج قادر میشود تا به طور شناختی برخی علل و تاثیر توالی رفتاری را در ارتباط با مادرش استنباط بکند. به تدریج بینش وی به چگونگی این که مادرش ممکن است چه احساسی داشته باشد یا چرا در موقعیت مخصوصی این گونه رفتار کرد گسترش پیدا میکند. این مرحله به اعتقاد بالبی آغاز یک مرحله (2) است.
درست است که فرایند آغاز دلبستگی و شکلگیری آن دارای چهار مرحله است ولی باید قبول کنیم که فرایند دلبستگی صرفاً به این چند مرحله محدود نمیشود و تاثیراتش را در مراحل بعدی زندگی خود و در بسیاری از ابعاد زندگی وی خواهد گذاشت. برای مثال درست است که نوجوانان سلطه والدین را میگسلند؛ اما دلبستگیها با جانشینان و تجسمهای والدی تشکیل میدهند. یا افراد میانسال میاندیشند که مستقل هستند؛ اما در زمانهای بحرانی در جستجوی تقرب عزیزان و محبوبان خود برمیآیند و افراد مسن در مییابند که آنان به گونهای فزاینده به نسل جوانتر تکیه کنند.
1- تشکیل رابطه متقابل (سه سالگی تا پایان کودکی)، «رفتار مشارکتی»
2- مشارکتی صمیمی
تاثیرات جدایی
به نظر بالبی و رابرتسون تاثیرات جدایی معمولا به شکل زیر ظاهر می شود.
۱- (1)، گریه و زاری می کنند و هیچ نوع مراقبت و جانشین را نمی پذیرد.
۲- (2)، ساکت، غیر فعال و گوشه گیر می شوند و در ماتمی عمیق فرو می روند.
۳- (3)، بشاش تر می شود و ممکن است مراقبت پرستاران و سایر افراد را بپذیرد. ممکن است تصور کنید کودک بهبود یافته اما همه چیز روبه راه نیست. هنگامی که مادر بر می گردد به نظر می رسد کودک او را نمی شناسد. »
1- اعتراض
2- ناامیدی
3- گسلش