U6 Flashcards

You may prefer our related Brainscape-certified flashcards:
1
Q

Distributor

A

We have been appointed sole UK distributor of a number of Hungarian wines.
[ترجمه گوگل]ما به عنوان تنها توزیع کننده تعدادی از شراب مجارستانی در بریتانیا منصوب شده ایم
[ترجمه ترگمان]ما به عنوان منحصر به فرد توزیع کننده تعدادی از شراب های مجارستانی منصوب شده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. You can get the book through your local distributor.
[ترجمه گوگل]می توانید کتاب را از طریق توزیع کننده محلی خود تهیه کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید کتاب را از طریق توزیع کننده محلی خود دریافت کنید

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Flyer

A

آگهی کوچک

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Gimmick

A

This movie has only one gimmick though, and after a while it begins to wear thin.
[ترجمه گوگل]هر چند این فیلم فقط یک حیله دارد و بعد از مدتی کم کم کم رنگ می شود
[ترجمه ترگمان]این فیلم فقط یک حیله دارد و بعد از مدتی طولانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Her gimmick was that she wore a different pair of glasses every day and somehow they all seemed to suit her.
[ترجمه گوگل]حقه او این بود که هر روز عینک متفاوتی می زد و به نوعی به نظر می رسید که همه آنها برای او مناسب باشند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Jingle

A

The key fell on the ground with a jingle.
[ترجمه گوگل]کلید با صدای جرنگ روی زمین افتاد
[ترجمه ترگمان]کلید با یک صدا روی زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Jingle bells jingle bells jingle all the way.
[ترجمه گوگل]صدای جرنگ جرنگ جرنگ زنگ جرنگ جرنگ زنگ تمام راه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

retailer

A

The retailer has to absorb the cost of wastage.
[ترجمه گوگل]خرده فروش باید هزینه هدر رفتن را جذب کند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Ploy

A

This is the latest ploy dreamt up by advertising companies to sell their new products.
[ترجمه گوگل]این آخرین ترفندی است که شرکت های تبلیغاتی برای فروش محصولات جدید خود در سر می پرورانند
[ترجمه ترگمان]این آخرین اقدامی است که توسط شرکت های تبلیغاتی برای فروش محصولات جدیدشان به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I think this is just a government ploy to deceive the public.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم این فقط یک ترفند دولت برای فریب افکار عمومی است

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Rebate

A
  1. People on low incomes are entitled to a rebate of up to 80%.
    [ترجمه گوگل]افرادی که درآمد پایینی دارند تا 80 درصد مشمول تخفیف می شوند
    [ترجمه ترگمان]افراد با درآمد پایین مستحق کاهش بیش از ۸۰ % تخفیف هستند
    [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
  2. Buyers are offered a cash rebate.
    [ترجمه گوگل]به خریداران تخفیف نقدی پیشنهاد می شود
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Sales representative

A

نماینده فروش

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Slogan

A

Such a slogan will bind our hand and foot.
[ترجمه گوگل]چنین شعاری دست و پای ما را می بندد
[ترجمه ترگمان]چنین شعار دست و پا ما را به هم پیوند خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. There you can see the slogan written up on the wall.
[ترجمه گوگل]در آنجا می توانید شعار نوشته شده روی دیوار را ببینید

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Vendor

A

The vendor signs a contract with the purchaser.
[ترجمه گوگل]فروشنده با خریدار قرارداد امضا می کند
[ترجمه ترگمان]فروشنده قرارداد با خریدار را امضا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She looked at the vendor who cheated her the other day with distaste.
[ترجمه گوگل]او با تنفر به فروشنده ای که روز پیش او را فریب داده بود نگاه کرد
Salesman

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Catchy

A

He has an unerring talent for writing catchy melodies.
[ترجمه گوگل]او استعداد اشتباهی در نوشتن ملودی های جذاب دارد
[ترجمه ترگمان]او استعداد unerring برای نوشتن melodies جذاب دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The initiative has been given the supposedly catchy title of the “Citizen’s Charter”.
[ترجمه گوگل]به این ابتکار عنوان ظاهراً جذاب «منشور شهروندی» داده شده است

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Compelling

A

The evidence was so compelling that he felt constrained to accept it.
[ترجمه چکامه] شواهد چنان قانع کننده بود که او احساس کرد چاره ای بجز پذیرش ندارد7|0
[ترجمه گوگل]شواهد آنقدر قانع کننده بود که او احساس می کرد مجبور به پذیرش آن بود
[ترجمه ترگمان]شواهد چنان قانع کننده بود که احساس می کرد مجبور است آن را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Lucy had no compelling reason to go into town.
[ترجمه گوگل]لوسی هیچ دلیل قانع کننده ای برای رفتن به شهر نداشت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Distract

A

But conversely, music may also distract or annoy some workers.
[ترجمه گوگل]اما برعکس، موسیقی نیز ممکن است حواس برخی از کارگران را منحرف یا آزار دهد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Disturbing

A

please don’t disturb yourself
خواهش می کنم خود را ناراحت نکنید.
5. If you get up early, try not to disturb everyone else.
[ترجمه F] اگر زود بیدار میشی سعی کن مزاحم دیگران نشوی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Infuriating

A

It infuriates us to have to deal with this particular mayor.
[ترجمه گوگل]برخورد با این شهردار خاص ما را عصبانی می کند
[ترجمه ترگمان]این ما را دیوانه می کند که با این شهردار خاص سروکار داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The gesture infuriated him and he let out a stream of invective.
[ترجمه گوگل]این ژست او را خشمگین کرد و جریانی از کینه توزی را بیرون داد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

Irritate

A

After a while her behaviour really began to irritate me.
[ترجمه گوگل]بعد از مدتی رفتار او واقعاً مرا عصبانی کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از مدتی رفتار او واقعا مرا عصبانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Some perfumes can irritate the skin and cause itchiness.
[ترجمه پاشائیان] بعضی عطرها می توانند پوست را تحریک کرده وموجب خارش شوند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

Monetary

A

our monetary reserves are still intact
ذخایر پولی ما هنوز دست نخورده باقی مانده اند.
4. an inter vivos monetary gift
هدیه ی پولی از یک شخص زنده به شخص دیگر
5. he was dunned by monetary troubles
اشکالات پولی او را به ستوه آورده بود.

18
Q

Persuasive

A

His analysis is in many ways highly persuasive.
[ترجمه گوگل]تحلیل او از بسیاری جهات بسیار متقاعد کننده است
[ترجمه ترگمان]تحلیل او بسیار قانع کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He made a persuasive argument.
[ترجمه گوگل]او استدلال قانع کننده ای آورد

19
Q

Promotional

A

More details are given in our promotional leaflet.
[ترجمه گوگل]جزئیات بیشتر در بروشور تبلیغاتی ما آورده شده است
[ترجمه ترگمان]جزئیات بیشتری در بروشور تبلیغاتی ما داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The writer recently went on a promotional tour of his homeland.
[ترجمه گوگل]این نویسنده اخیراً به یک تور تبلیغاتی در میهن خود رفته است

20
Q

Repetitive

A

Travel sickness is caused by the effect of repetitive movements.
[ترجمه گوگل]بیماری سفر در اثر حرکات تکراری ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]بیماری سفر ناشی از اثر حرکات تکراری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She felt the repetitive exercises stultified her musical technique so she stopped doing them.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که تمرینات تکراری تکنیک موسیقی او را تقویت می کند، بنابراین از انجام آنها دست کشید

21
Q

Slick

A
  1. a slick man of weak principles
    مردی حیله گر که به اخلاقیات پایبند نیست
  2. a slick style of writing
    سبک نگارش روان و بی محتوا
  3. the slick surface of your dining table
    سطح صاف و براق میز ناهارخوری شما
  4. all roads are now slick with ice
    اکنون یخ همه ی جاده ها را لیز کرده است.
22
Q

ubiquitous

A

a ubiquitous insect, like the fly
حشره ای که در همه جا هست،مثل مگس
2. Sugar is ubiquitous in the diet.
[ترجمه marjan] قند همیشه در رژیم غذایی هست4|1
[ترجمه گوگل]شکر در رژیم غذایی همه جا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]قند در رژیم غذایی حاضر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Is there no escape from the ubiquitous cigarette smoke in restaurants?
[ترجمه گوگل]آیا فرار از دود سیگار همه جا در رستوران ها نیست؟

23
Q

Assure

A
  1. I can certainly assure you I’m looking after number one all right.
    [ترجمه گوگل]من مطمئناً می توانم به شما اطمینان دهم که به خوبی مراقب شماره یک هستم
    [ترجمه ترگمان]مطمئن باشید که من به شما اطمینان می دهم که دنبال شماره یک نفر می گردم، بسیار خوب
    [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
  2. I assure you my actions will correspond with my words.
    [ترجمه گوگل]من به شما اطمینان می دهم که اعمال من با گفتار من مطابقت دارد
24
Q

Cultivate

A

Father tries to cultivate my love for art.
[ترجمه گوگل]پدر سعی می کند عشق من به هنر را پرورش دهد
[ترجمه ترگمان]پدر سعی می کند عشق مرا به هنر پرورش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The land was too rocky to cultivate.
[ترجمه گوگل]زمین بیش از حد صخره ای بود که نمی توان کشت کرد

25
Q

Entice

A
  1. in order to entice more customers
    به منظور جلب مشتریان بیشتر
  2. The adverts entice the customer into buying things they don’t really want.
    [ترجمه گوگل]تبلیغات مشتری را به خرید چیزهایی که واقعاً نمی خواهند ترغیب می کند
    [ترجمه ترگمان]این adverts مشتری را اغوا می کند تا چیزهایی را که واقعا نمی خواهند بخرد
    [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
  3. Retailers have tried almost everything to entice shoppers through their doors.
    [ترجمه گوگل]خرده فروشان تقریباً همه چیز را امتحان کرده اند تا خریداران را از درهای خود جلب کنند
26
Q

Induce

A
  1. Taking a brisk walk can often induce a feeling of well-being.
    [ترجمه علیرضا] یک پیاده روی تند و سریع معمولا می تواند یک حس خوب و تندرستی ایجاد کند8|1
    [ترجمه گوگل]پیاده‌روی سریع اغلب می‌تواند باعث ایجاد احساس خوب شود
    [ترجمه ترگمان]از راه رسیدن به پیاده روی زیاد می تواند احساسات خوبی داشته باشد
    [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
  2. Doctors said surgery could induce a heart attack.
    [ترجمه گوگل]پزشکان گفتند جراحی می تواند باعث حمله قلبی شود
    [ترجمه ترگمان] دکترها میگن جراحی میتونه باعث حمله قلبی بشه
    [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
  3. We couldn’t induce the old lady to travel by air.
    [ترجمه Nrgs] ما نتوانستیم خانم پیر را به مسافرت با هواپیما وادار کنیم
27
Q

Oblige

A

Please oblige me with a reply as soon as possible.
[ترجمه گوگل]لطفا در اسرع وقت به من پاسخ دهید
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم هر چه زودتر به من جواب بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Will you oblige me with your name and address?
[ترجمه گوگل]آیا نام و نشانی خود را به من ملزم می کنید؟
[ترجمه ترگمان]اسم و نشانی خود را به من می دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Would you oblige me with some information?
[ترجمه گوگل]آیا من را ملزم به ارائه اطلاعاتی می کنید؟

28
Q

Pressurise

A

The cell can therefore be pressurised to study how materials behave under high pressure.
[ترجمه گوگل]بنابراین سلول را می توان تحت فشار قرار داد تا چگونگی رفتار مواد تحت فشار بالا را مطالعه کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین این سلول می تواند تحت فشار قرار گیرد تا نحوه رفتار مواد تحت فشار بالا را بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Moreover, surveyors are sometimes pressurised by the subcontractor to overpay, particularly when output has been restricted during adverse weather conditions.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، گاهی اوقات نقشه برداران توسط پیمانکار فرعی برای پرداخت اضافی تحت فشار قرار می گیرند، به ویژه زمانی که خروجی در شرایط نامساعد جوی محدود شده است

29
Q

Reassure

A

Banks are built to look solid to reassure their customers.
[ترجمه گوگل]بانک ها به گونه ای ساخته شده اند که برای اطمینان بخشیدن به مشتریان خود، محکم به نظر برسند
[ترجمه ترگمان]بانک ها برای اطمینان از مشتریان خود ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. They sought to reassure the public.
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال اطمینان دادن به مردم بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها به دنبال اطمینان دادن به مردم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He tried to reassure me that my mother would be okay.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد به من اطمینان دهد که حال مادرم خوب خواهد شد

30
Q

Tempt

A

A banana split can tempt me to break my diet.
[ترجمه Mari] یک تکه موز می تونه منو وسوسه کنه که رژیم غذایی خود را بشکنم1|0
[ترجمه گوگل]تقسیم موز می تواند مرا وسوسه کند که رژیم غذایی ام را بشکنم
[ترجمه ترگمان]یه تیکه موز میتونه منو وسوسه کنه که رژیم بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The sight of beautiful Louise tempted the bachelor to change his mind about marriage.
[ترجمه گوگل]دیدن لوئیز زیبا، مجرد را وسوسه کرد تا نظر خود را در مورد ازدواج تغییر دهد

31
Q

Urge

A
  1. let me urge this thought upon you
    بگذار این اندیشه را به تو بقبولانم.
  2. i had the urge to leave right away
    به من مسجل شد که باید زود بروم.
  3. you must resist the urge to smoke
    باید در مقابل میل به سیگار کشیدن مقاومت کنی.
32
Q

commerical

A

تبلیغات رسانه ای

33
Q

Pop-up ads

A

تبلیغات یهوی در رسانه

34
Q

Brochure

A

بروشور

35
Q

Invasive

A

تهاجمی

36
Q

Unavoidable

A

unavoidable mistakes
خطاهای احتراز ناپذیر
2. There are now fears that war is unavoidable.
[ترجمه گوگل]اکنون این نگرانی وجود دارد که جنگ اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]اکنون بیم آن می رود که جنگ اجتناب ناپذیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She sees exercise primarily as an unavoidable chore.
[ترجمه گوگل]او ورزش را در درجه اول به عنوان یک کار اجتناب ناپذیر می بیند

37
Q

Client

A

مشتری

38
Q

impulsive

A

Rosa was impulsive and sometimes regretted things she’d done.
[ترجمه منیژه مهرایی] رزا عجول بود و گاهی از کارهایی که انجام داده بود اظهار پشیمانی میکرد.10|2
[ترجمه نرگس هاشمی] رزا بیفکر بود و گاهی از کارهایی که کرده بود اظهار پشیمانی میکرد.6|2
[ترجمه گوگل]رزا تکانشی بود و گاهی از کارهایی که انجام داده بود پشیمان می شد
[ترجمه ترگمان]رو زا impulsive بود و گاه از کارهایی که کرده بود پشیمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He is too impulsive to be a responsible prime minister.
[ترجمه امیرحسین] او بی فکر تر از آن است که بتواند نخست وزیری مسئولیت پذیر باشد

39
Q

purchase

A

the purchase of salt marshes was another of his harebrained projects
خرید شوره زارهای مردابی یکی دیگر از نقشه های نابخردانه ی او بود.
4. to purchase another shirt
یک پیراهن دیگر خریدن
5. to purchase one’s life at the expense of one’s honor
با از دست دادن شرافت جان خود را خریدن
6. date of purchase
تاریخ خرید

40
Q

Scarves

A

So many Scarf