Lesson 3 Chapter 9 Flashcards
administrative
اجرایی
اداری، مجری، روانشناسی: اداری، نظامی: اجرایی
allocate
اختصاص دادن
منظور کردن، تقسیم کردن، تخصیص دادن، معین کردن، کامپیوتر: تخصیص دادن، بازرگانی: …
approach
نزدیک شدن، نزدیک آمدن
رهیافت، دیدگاه، روش، رویکرد، شیوه، برداشت
ضربه برای نزدیک شدن به هدف …
assign
اختصاص دادن
نسبت دادن، منتسب کردن، حواله گیر، حواله کردن، انتقال دادن و واگذار کردن، مامور …
code
کد، کدنویسی کردن
دستورالعمل ها، علامت، نشانه قراردادی، قانون، قاعده، مقرر، کد، رمز کردن، نظام …
concentration
تمرکز
اشباع، غلظت، غلیظ سازی، تمرکز عده ها، تمرکز آتش، مهندسی: شدت، معماری: تمرکز، حقوقی: تمرکز، …
considerable
قابل توجه، فراوان، شایان، مهم
cycle
دوچرحه سواری
دور، دوره گردش، چرخ، چرخه زدن، سیکل، یک سری داستان درباره یک موضوع، به صورت دورانی …
debate
مناظره
مناقشه، بحث، مذاکرات پارلمانی، منازعه، مناظره کردن، مباحثه کردن، حقوقی: مباحثه کردن
decade
دهه
عدد ده، دوره ده ساله، دهدهی، بازرگانی: 10 ساله
eliminate
از بین بردن، ریشه کن کردن
زدودن، حذف کردن، محو کردن، (از معادله) بیرون کردن، رفع کردن، برطرف …
enhance
افزایش دادن، بهبود دادن
کمک کردن، تسهیل کردن، بالابردن، افزودن، زیادکردن، بلندکردن، نظامی: …
exclusion
ممانعت
دفع، استثنا، اخراج، محروم سازی، محرومیت، حقوقی: محرومیت، ورزش: اخراج بازیگر یا مربی …
facilitate
تسهیل کردن
آسان کردن، کمک کردن، مهندسی: آسان کردن
flexibility
انعطاف پذیری
حالت گیر، خم شو، تا شو، نرم، خم پذیری، قابلیت خم شدن، قابلیت انعطاف، خمش، مهندسی: …
maximum
ماکزیمم
ماکزیمم، بیشترین، بیشین، بزرگترین و بالاترین رقم، منتهی درجه، بزرگترین، بالاترین، ماکسیمم، …
percent
درصد
phase
فاز، مرحله
طبقه، وضعیت، وجه، منظر، وجهه، صورت، لحاظ، پایه، دوره تحول و تغییر، جنبه، وضع، مرحله …
phase out
به ترتیب خارج کردن
نظامی: خارج کردن
تدریجا متوقف کردن کار یا تولید، توقف کار یا فراوری به …
restrict
محدود کردن
منحصر کردن، بازداشت کردن، ممنوع کردن، بازداشت، نظامی: طبقه بندی مدارک
seek
جستجو کردن، به دنبال چیزی یا کسی گشتن
گشتن، جوییدن، طلبیدن، پوییدن، طلب کردن، پیگردی کردن، …
status
وضعیت، جایگاه، موقعیت
پایگاه، وضع، حالت، حال، پایه، مقام، شان، کامپیوتر: وضعیت، حقوقی: وضع …
trace
رد کسی یا چیزی را گرفتن، ردیابی کردن؛ اثر، رد
طرح کردن، ردیابی کردن، تعقیب کردن، نشان، ردیابی، …
traditional
سنتی
مبنی بر حدیث یا خبر، باستانی، اجدادی، شیمی: سنتی، روانشناسی: سنتی، بازرگانی: سنتی
حدیثی، …
widespread
گسترده
همه جانبه، شایع، همه جا منتشر، بازرگانی: گسترده