B1 - 1.2.17 Flashcards
Lektion 17 | Kunst
Anerkennung
die
قدردانی
the appreciation, the acknowledgment
anerkennen
to acknowledge, to honor, to recognise
قدردانی کردن ارج نهادن، تحسین کردن، قدر دانستن
Einfluss
der
نفوذ تاثیر
the influence
Galerie
die
گالری
the gallery
Hügel
der
تپه
the hill
Medien
die
رسانه‌ها
the media
Zerstörung
die
نابودی
the destruction
ausstellen
نمایش دادن نشان دادن
.Im Schaufenster sind Winterschuhe ausgestellt.
1. در ویترین مغازه، کفش‌های زمستانی نمایش داده شده‌اند.
Das Zeugnis wird bis nächste Woche ausgestellt.
1. گواهی تا هفته دیگر صادر می‌شود.
to exhibit (art in gallery)
entstehen
to arise, to develop, to form
ایجاد شدن ساخته شدن، به‌وجود آمدن
Einkaufszentrum/Kirche/… entstehen
مرکز خرید/کلیسا/… ساخته شدن
Hier entsteht ein neues Einkaufszentrum.
اینجا یک مرکز خرید جدید ساخته شده‌است.
Problem/Krieg/… entstehen
مشکل/جنگ/… به وجود آمدن/ایجاد شدن
Falls Probleme entstehen, werden wir unseren Partnern behilflich sein.
اگر مشکلاتی ایجاد شدند، ما به شریک‌های خود کمک می‌کنیم.
به بار آمدن وارد آمدن
Andere Kosten entstehen nicht.
1. هزینه‌های دیگری به بار نیامدند.
2.Bei dem Unfall entstand am Auto ein erheblicher Schaden.
2. هنگاه تصادف برای ماشین خسارت زیادی به بار آمد.
durch etwas (Akk.) entstehen
به‌واسطه [از طریق] چیزی به بار آمدن
Die Kosten, die dadurch entstanden sind.
هزینه‌هایی که از این طریق به بار آمده‌اند.
gründen
to found
تاسیس کردن ایجاد کردن، ساختن
Antrag
der
درخواست فرم درخواست
the proposal, the application
Heiratsantrag
der
درخواست ازدواج پیشنهاد ازدواج
the marriage proposal
Geburtsort
der
محل تولد
the birthplace
Liebling
der
مورد علاقه محبوب
the love, the darling
Recht
das
حق
قانون
the right, the law, the justice
Menschenrecht
das
حقوق بشر
the human rights
Vorurteil
das
قضاوت اشتباه پیش داوری، تبعیض
the prejudice
gleichberechtigt
equal (before the law)
رابر (از نظر حقوق) دارای حقوق برابر
Blitz
der
صاعقه
2 فلش فلش عکاسی
the thunderbolt, the flash
blitzen
to flast (thunderbolt)
1 صاعقه زدن رعد و برق زدن
2 برق زدن
Ihre Augen blitzen vor Freude.
1. چشم هایش از خوشحالی برق میزد.
Dieb
der
the thief (short)
1 دزد سارق
Diebstahl
der
دزدی سرقت
the thief (long)
Donner
der
1 صدای تندر رعد
the thunder
donnern
to be thundering
رعد زدن
غریدن سرو صدا کردن
Der Lkw donnert über die Landstraße.
1. کامیون بر خیابان می غرید. [با سروصدا حرکت می کرد.]
Droge
die
the drug
1 مواد مخدر
Überschrift
die
1 تیتر عنوان، سرصفحه
the heading, the headline
da drüben
over there
اونجا
