A,21-40 Flashcards
acceptable
رضايت بخش، قابل قبول
access
دسترسى، ورودى، اجازه و مجوز
accession
دسترسى، حصول، جلوس تخت پادشاهى
accessory
ضمائم، ملحقات، لوازم كمكى
acclaim
تشويق كردن، تحسين كردن، هلهله
acclimate
به شرايط جديد خو كردن، مأنوس شدن
accolade
ستايشى شايسته مخصوص افراد بزرگ
accommodate
جا دادن، وفق دادن، تطبيق نمودن
accompany
همراهى، مشايعت كردن، همزمان شدن
accomplish
دست يافتن، با موفقيت به پايان بردن
accord
دادن، اعطا كردن، توافق نامه، موافقت
accost
صحبت كردن(با تهديد)، نزديك شدن
account for
پاسخگو بودن، مسئول بودن، وضع شدن
accumulate
جمع كردن(در طول زمان)، اندوختن
accurate
دقيق، صحيح، درست
accuse
محكوم كردن، متهم كردن
achieve
دست يافتن، كسب كردن
acknowledge
تأييد كردن، تصديق كردن
acquaint
آشنا ساختن، آگاه نمودن
accentuate
مورد تاكيد قرار دادن، برجسته كردن