5 Flashcards
از برگشتن به سر کار وحشت دارم / بشدت نگران برگشتن به سر کار هستم
I’m dreading going back to work
دیوید از اینکه پدرش بفهمه ، خیلی وحشت داشت
David dreaded his father finding out
از اینکه ممکنه تو رو هرگز نبینم وحشت دارم
I dread, that I may never see you
انگار من به اندازه کافی نگران سخنرانی کردن نبودم
Like/as if I wasn’t nervous enough about giving a speech
او (مو) یه تور پوشیده
She’s in the Veil
رو قلبش پا گذاشتم
I Stumped on her heart
خواهرم با قدم های سنگین و صدادار خونه رو ترک کرد ، در پشت سرش کوبید
my sister stomped out of the house, slamming the door behind her
بدترین روز تمام عمرم بود
It was the worst day in my entire life
کل بطری خورده ای ؟
Have you drunk the entire bottle?
من باید از شما پول بیشتری بابت اون بگیریم، متاسفم
I’m going to have to charge you extra for that. Sorry.
باید حقیقت رو بهش بگم (با اینکه دلم نمیخواد اما باید انجام بدم )
I’m going to have to tell him the truth
دیر یا زود ، باید با حقیقت رو به رو بشم ( چاره دیگه ای ندارم )
Sooner or later, I’m going to have to face the music
اون خواهره منه ، اون به لباسه زنانه ابی پوشیده
That’s my sister. She has a blue dress on.
اون (مذ) بهترین کت و شلوارش رو پوشید
he had his best suit on
اخرین بار کی دستت بود ؟
When did you have it on last?