2. Der Mensch 2.2. Körper. Wortschatz: Untersuchungen Flashcards
die Untersuchung
معاینه
sich untersuchen lassen
معاینه کردن
gesundheitlich
بهداشتی، سلامتی
die Beschwerden
ناراحتی (جسمی)، بیماری، اختلال
möglichst
در صورت امکان، … ترین حالت ممکن
bald
به زودی، زود
diagnostizieren
تشخیص دادن
durchführen
انجام دادن، اجرا کردن، عمل کردن
gezielt
متمرکز
die Diagnose(n)
تشخیص بیماری (پزشکی)
eindeutig
واضح، روشن، صریح، مشخص
به وضوح، مشخصا، به روشنی
die Voraussetzung
پیش نیاز، شرط
röntgen
پرتونگاری کردن، رادیوگرافی کردن
damit
خاطر این، تا
با آن
das Röntgenbild(er)
عکس با اشعه ایکس
wegen
به خاطر، به واسطه، به دلیل
die Strahlung
پرتو
تابش
der Ultraschall
فراصوت
سونوگرافی
der Vorteil
مزیت، برتری
inner
درونی، داخلی
aussetzen
در معرض چیزی قرار دادن
das Ultraschallbild(er)
عکس فراصوت
سونوگرافی
zeigen
نشان دادن
اشاره کردن
der Verwandte(n)
خویشاوند، یکی از فامیل، یکی از خویشاندان