2. Der Mensch 2.1. Ernährung. Wortschatz: Ernährung Flashcards
die Ernährung
تغذیه
sich ernähren von
غذا خوردن، تغذیه کردن
überwiegend
عمده، اعظم
die Wurzel(n)
ریشه، هویج
die Vielzahl
انبوه، تعداد زیاد
die Krankheit
مریضی، ناخوشی
schützen
محافظت کردن، دفاع کردن
indem
از طریق
ausgewogen
متوازن، متعادل
einseitig
یک طرفه، یک جانبه، جبهه گیرانه
das Kohlehydrat
کربوهیدرات
kaum
به سختی، کم، به ندرت
folgen
دنبال کردن، بعد آمدن
rechnen
حساب کردن، محاسبه کردن، تخمین زدن
bedingen
موجب شدن، سبب شدن
vermeiden
اجتناب کردن، دوری کردن
vegetarisch
گیاهخواری، بدون گوشت، مخصوص گیاه خواران
der Vegetarier, die Vegetarierin
گیاه خوار
zahlreich
متعدد، تعداد زیاد
wachsen
رشد کردن، بزرگ شدن، بلند شدن
kontinuierlich
مداوم، پیوسته
vegan
وگان، گیاه خوار
verzichten
چشم پوشی کردن، صرف نظر کردن
vollständig
کامل، بی نقص
tierisch
حیوانی، جانوری
der Veganer, die Veganerin
وگان
darauf
به آن، از آن
pflanzlich
گیاهی، نباتی
das Eiweiß
پروتئین، سفیده تخم مرغ
verzichten auf + A
چشم پوشی کردن، صرف نظر کردن
der Verzicht auf + A
چشم پوشی
das Nahrungsmittel
خوراکی، مواد خوراکی
zwar
اگرچه
schmackhaft
خوشمزه، لذیذ، اشتها آور
fasten
روزه گرفتن
religiös
مذهبی، متدین
die Kur(en)
استراحت درمانی، توان بخشی
die Diät(en)
رژیم غذایی، رژیم
das Gewicht
وزن
ارزش، اهمیت
versprechen
قول دادن، وعده دادن
نوید دادن، پیدا بودن، نشان دادن
zunehmen
وزن اضافه کردن، چاق شدن
زیاد شدن، افزایش یافتن
das Rauchen
سیگار
سیگار کشیدن
aufhören
تمام شدن، پایان یافتن، متوقف شدن
تمام کردن
klagen
شکایت کردن، نالیدن
abnehmen
برداشتن (کلاه، پالتو)
لاغر شدن
کاستن
کم شدن
وزن کم کردن
gegenwärtig
کنونی، فعلی، حاضر
das Schönheitsideal
کمال زیبایی، ایده آل زیبایی
entsprechen
مطابقت داشتن، وفق داشتن