15 Flashcards
Aggregate
ag‧gre‧gate /ˈæɡrɪɡeɪt/ adj
مجموع,جمع، جمع امده ، جمع شده ، متراکم ساختن ، (ج.ش -.گ.ش). بهم پیوسته ، انبوه ، تراکم ، مجموع ، جمع کردن ، جمع شدن ، توده کردن
Total,collected,متراكم
Antibiotic
an‧ti‧bi‧ot‧ic /ˌæntɪbaɪˈɒtɪk◂ $ -ˈɑː-/ noun [countable usually plural]
پادزی ، مانع ایجاد لطمه بزندگی ، جلوگیری کننده از صدمه به حیات ، مربوط به انتی انتی بیوزیس ، ماده ای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود ، زیست شناسی: پادزی
Circuit
cir‧cuit /ˈsɜːrkət, ˈsɜːrkɪt $ ˈsɜːr-/ noun [countable]
مدار جریان ، اتصال الکتریکی ، حوزه صلاحیت دادگاه ، پیست اتومبیلرانی ، جریان الکتریکی ، (حق). حوزه قضایی یک قاضی ، دوره ، گردش ، جریان ، حوزه ، اتحادیه ، کنفرانس ، دورچیزی گشتن ، درمداری سفر کردن ، احاطه کردن ، علوم مهندسی: مسیر گردش ، کامپیوتر: مدار ، الکترونیک: مدار ، عمران: مسیر
Complement
com‧ple‧ment /ˈkɒmpləment, ˈkɒmplɪment $ ˈkɑːm-/ verb
تکمیل کردن ، حد مجاز مکمل ، ملحقات ، تعارفات معمولی ، (ر). متمم ، مکمل ، ضمائم ، تزئینی ، کامل کردن ، متمم بودن
Complete,بهتر شدن
Compress
com‧press /kəmˈpres/ verb
هم فشرده کردن ، بهم فشردن ، خلاصه شدن ، خلاصه کردن ، متراکم کردن ، علوم مهندسی: پرس کردن ، کامپیوتر: متراکم کردن
Database
da‧ta‧base /ˈdeɪtəˌbeɪs/ noun [countable]
کامپیوتر: پایگاه داده ها
Equivalent
equivalent noun [countable]
برابری ، مساوی ، معادل ، هم بها ، برابر ، مشابه ، هم قیمت ، مترادف ، هم معنی ، همچند ، هم ارز ، معماری: همسنگ
Immune
im‧mune /ɪˈmjuːn/ adjective
ازاد ، مقاوم دربرابر مرض بر اثر تلقیح واکسن ، دارای مصونیت قانونی و پارلمانی ، مصون کردن ، محفوظ کردن ، قانون ـ فقه: مصون
Intimate
in‧ti‧mate /ˈɪntəmət, ˈɪntɪmət/ adjective
in‧ti‧mate /ˈɪntəmeɪt, ˈɪntɪmeɪt/ verb [transitive]
in‧ti‧mate /ˈɪntəmət, ˈɪntɪmət/ noun [countable]
مطلبی را رساندن ، معنی دادن ، گفتن ، محرم ساختن ،
صمیمی ، محرم ، خودمانی
Metabolism
me‧tab‧o‧lis‧m /məˈtæbəlɪzəm, mɪˈtæbəlɪzəm/ noun [uncountable and countable]
سوخت و ساز ، سوخت وساز ، دگرگونی ، متابولیزم ، تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات ، شیمی: متابولیسم ، روانشناسی: سوخت و ساز ، ورزش: متابولیسم
Microchip
mi‧cro‧chip /ˈmaɪkrəʊˌtʃɪp $ -kroʊ-/ (also chip) noun [countable]
کامپیوتر: ریزتراشه
Phase
phase /feɪz/ noun [countable]
طبقه ، وضعیت ، وجه ، منظر ، وجهه ، صورت ، لحاظ ، پایه ، فاز ، دوره تحول وتغییر ، اهله قمر ، جنبه ، وضع ، مرحله ای کردن ، علوم مهندسی: حالت ، الکترونیک: فاز ، معماری: فاز ، شیمی: فاز ، روانشناسی: مرحله ، ورزش: مرحله ، علوم هوایی: فاز ، علوم نظامی: مرحله عملیات
Pinch
pinch /pɪntʃ/ verb
فشار دادن ، محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب ، نیشگون گرفتن ، قاپیدن ، مضیقه ، تنگنا ، موقعیت باریک ، سربزنگاه ، نیشگون ، اندک ، جانشین ، علوم مهندسی: گیره ، الکترونیک: پایه محفظه ، قانون ـ فقه: دستگیر کردن ، ورزش: قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
Prevalent
prev‧a‧lent /ˈprevələnt/ adjective
رایج ، شایع ، متداول ، فائق ، مرسوم ، برتر
Quantum
quan‧tum /ˈkwɒntəm $ ˈkwɑːn-/ noun (plural quanta /-tə/) [countable]
Irregular Forms: (pl) quanta
مقدار ، کمیت ، اندازه ,ذره ، کامپیوتر: ذره ، نجوم: کوانتوم