11 Flashcards

1
Q

Assess

A

as‧sess /əˈses/ verb [transitive]
ارزیابی کردن ، مالیات بستن به ، تشخیص دادن ، تعیین کردن ، مالیات بستن بر ، خراج گذاردن بر ، جریمه کردن ، ارزیابی ، تقویم کردن ، قانون ـ فقه: تقویم کردن ، روانشناسی: سنجیدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Astonish

A

as‧ton‧ish /əˈstɒnɪʃ $ əˈstɑː-/ verb [transitive]

متحیر کردن ، گیج کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Commence

A

com‧mence /kəˈmens/ verb [intransitive and transitive]

اغاز کردن ، شروع کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Essence

A

es‧sence /ˈesəns/ noun
فروهر ، هستی ، وجود ، ماهیت ، گوهر ، ذات ، اسانس
1. [singular] the most basic and important quality of something
essence of
The essence of Arsenal’s style of football was speed.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Extract

A

ex‧tract /ɪkˈstrækt/ verb [transitive]
ex‧tract /ˈekstrækt/ noun
بیرون کشیدن استخراج ، جوهر ، گلنگدن زدن ، اخراج کردن پوکه ، چکیده ، عصاره گرفتن ، بیرون کشیدن ، استخراج کردن ، اقتباس کردن ، شیره ، عصاره ، زبده ، خلاصه ، علوم مهندسی: خلاصه زبده ، کامپیوتر: استخراج کردن ، شیمی: عصاره گیری ، علوم نظامی: خلاصه وضعیت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Fabulous

A

fab‧u‧lous /ˈfæbjələs, ˈfæbjʊləs/ adjective

افسانه ای ، افسانه وار ، مجهول ، شگفت اور

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Haste

A

haste /heɪst/ noun [uncountable]

شتاب ، سرعت ، عجله کردن ، قانون ـ فقه: تبادر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Impulse

A

im‧pulse /ˈɪmpʌls/ noun
تکانه ، ضربه ، بر انگیزش ، انگیزه ناگهانی ، تکان دادن ، بر انگیختن ، انگیزه دادن به
1. [uncountable and countable] a sudden strong desire to do something without thinking about whether it is a sensible thing to do Synonym : urge
impulse to do something
a sudden impulse to laugh
Marge’s first impulse was to run.
Gerry couldn’t resist the impulse to kiss her.
on impulse
On impulse, I picked up the phone and rang her.
تصمیم لحظه ای (از روی میل و هوس) بگیری که کاری رو انجام بدی
On impulse از روی میل و هوس

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Inhibit

A

in‧hib‧it /ɪnˈhɪbət, ɪnˈhɪbɪt/ verb [transitive]
باز داشتن و نهی کردن ، منع کردن ، مانع شدن ، از بروز احساسات جلوگیری کردن ، کامپیوتر: جلوگیری کردن ، روانشناسی: بازداری کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Latter

A

lat‧ter /ˈlætə $ -ər/ noun

اخری ، عقب تر ، دومی ، این یک ، اخیر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Molecule

A

mol‧e‧cule /ˈmɒlɪkjuːl $ ˈmɑː-/ noun [countable]

مولکل ، مادیزه ، علوم مهندسی: ملکول ، الکترونیک: مولکول ، شیمی: مولکول ، نجوم: مولکول ، علوم هوایی: مولکول

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Ongoing

A

on‧go‧ing /ˈɒnˌɡəʊɪŋ $ ˈɑːnˌɡoʊɪŋ, ˈɒːn-/ adjective

درحال پیشرفت ، مداوم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Precise

A

pre‧cise /prɪˈsaɪs/ adjective

دقیق کردن ، مختصر کردن ، مختصر ، مفید ، جامع ، صریح ، دقیق ، معین

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Proximity

A

prox‧im‧i‧ty /prɒkˈsɪməti, prɒkˈsɪmɪti $ prɑːk-/ noun [uncountable]
نزدیکی ، مجاورت ، روانشناسی: مجاورت ، علوم نظامی: ماسوره مجاورتی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Publicity

A

pub‧lic‧i‧ty /pʌˈblɪsəti, pʌˈblɪsɪti/ noun [uncountable]
توجه،تبلیغ ، شهرت ، تبلیغات ، قانون ـ
فقه: انتشار ، روانشناسی: تبلیغ
Public Attention by the media

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

Remedy

A

rem‧e‧dy /ˈremədi, ˈremɪdi/ noun (plural remedies) [countable]
گزیر ، علاج ، دارو ، میزان ، چاره ، اصلاح کردن ، جبران کردن ، درمان کردن ، علوم مهندسی: رفع ، قانون ـ فقه: وسائل جبران خسارت ، بازرگانی: علاج

17
Q

Significance

A

sig‧nif‧i‧cance /sɪɡˈnɪfɪkəns/ noun [singular, uncountable]

معناداری (در امار) ، بامعنی ، مفید ، معنی ، مقصود ، مفاد ، مفهوم ، اهمیت ، قدر ، روانشناسی: اهمیت ، بازرگانی: محسوس

18
Q

Subsequent

A

sub‧se‧quent /ˈsʌbsəkwənt, ˈsʌbsɪkwənt/ adjective
پیروی ، پس ایند ، بعدی ، پسین ، لاحق ، مابعد ، دیرتر ، متعاقب ، علوم نظامی: ثانویه

happening or coming after something else ⇒ consequent:

19
Q

Synthetic

A

syn‧thet‧ic /sɪnˈθetɪk/ adjective

ترکیبی ، مرکب از مواد مصنوعی ، همگذاشت ، علوم هوایی: ساختگی

20
Q

Terminal

A

ter‧mi‧nal /ˈtɜːmənəl, ˈtɜːmɪnəl $ ˈtɜːr-/ adjective
terminal noun [countable]
Terminal 5 /ˌtɜːmənəl ˈfaɪv, ˌtɜːmɪnəl ˈfaɪv $ ˌtɜːr-/
كشنده،محل اتصال ، ترمینال ، سکوی نظامی ، بارانداز نظامی انتهایی ، اخری ، انتهائی ، نهایی ، پایان ، انتها ، اخر خط راه اهن یا هواپیما ، پایانه ، پایانی ، معماری: پایانه ، بازرگانی: نهائی ، علوم هوایی: پایانه ، علوم نظامی: محل پیاده و سوار کردن بارها