گلستان - دیباچه Flashcards
جزم
تصمیم کردن
معتکف
حال حرف نزدن، یا از مردم دیگر خودش جدا می کنید
عادت مألوف و طریق معروف
فرهنگ…
آزردن
خسارت رساندن، آزار رساندن، آسیب زدن - یعنی نتیجه ی زدن کسی دیگر
راه صواب
راه درست
اولوالباب
خردمند
نیام
جای شمشیر
کام
دهان
نقض
خراب شدن
نقض رأی اولوالباب که ذوالفقار علی در () و زبان سعدی در ()
نقض رأی اولوالباب که ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام
دو چیز به طیرهٔ عقلست
دو چیز در برابر حکمت هست
محاوره
گفتوگو
مروّت
شجاعت و تقوا
بحکم ضرورت سخن گفتیم
البته… حتماً…
تفرّج کردن
نگاه کردن
صَولت
شدت، با قوی
دولت (معنی دیگر)
مال، ثروت… «ایام دولت وَرْد رسیده»
ورد
گل، مثل گلمحمدی
جامه
لباس
نیکبختان
ثروتمندان
نم
خیس، تر، برانی - صفات برای داشتن آب
لآلی
اؤلؤه
عذار
خشمگین
خُرّم
شادی
درآویختت
آویزن کردن - وقتی که چیزی زیر چیزی دیگر پیوسته می شود
سایه
چیزیکه پشت چیزیاست در برابر خورشید
بامدادان
شروع خورشید
وقتی که خورشید می اید
غالب
نیروی پر از قدرت و نمی توانید آن را رد کنید
دامن
لباس که روی پای می پوشید
امروز فقط خانمها می پوشند
بقائی
ابدیت،
وقتی که هرگز تمام می شود
وفائی
عهد نجات می دهد
پاید
بقائی، چیزی که باقی می ماند
نزهت
Diversion
فسحت
Expansiveness
تصنیف کردن
درست کردن موسیقی یا دستان
خزان
نامه دیگربرای فصل پاییز
تطاول
صفت کسی که خشمگین است
طیف
Stridency
مبدل کردن
تبدیل کردن، نغیرکردن
حکایت
دستان
آویختن
گرفتن
او در دامنم آویخت
بیاض
رونوشت پاک
Clean copy
متکلمان
کسانی که حرفی را می زنند
مترسل
کسیکه با کسی دیگر همیشه به خودشان مینویسد