لوکا ۲ Flashcards
كنت اشعر بالفضول ليس الا
من فقط کنجکاو بودم
اننا قلقون قليلا حِياله، صحیح؟
ما کمی نگران آن هستیم ، درست است؟
: حِيَال
در برابر، در قبال، در مقابل، در ازاء.
انك نسیت الرُمح
تو نیزه رو فراموش کردی
انا طفل مطیع
من بچه حرفشنویی هستم.
مطيع : تابع , رام شدني , قابل جوابگويي , متمايل , فرمانبردار , مطيع , حرف شنو , رام
اسمع، استرخ
گوش بده، آروم باش
تَنَفِّسْ
نفس بکش
لا، هذا فظيع
نه ، این وحشتناک است
طاب يومك
روز خوب
هذا يسمى الذَيل الوهمي. ستعتاد على ذلك
به این میگن: دم فانتوم.
بهش عادت میکنی.
اساسيا أنا اخترعت المشي
اساساً من راه رفتن را اختراع کردم
للبدء، كَوّم كل شيء.، مثل كومة صخور
برای شروع ، همه چیز را روی هم قرار دهید. . مثل یک توده صخره.
المشي مثل السباحة، لكن بدون استخدام الزعانف أو الذَيل
پیاده روی مانند شنا است ، اما بدون استفاده از باله یا دم
زَعنِفة زعانف
: پره ماهی، بال ماهی، دست، بال، پره طیاره، پر
جرب
تلاش کن
حاول أن تمد رأسك للأمام
سعی کن سرت رو به جلو بکشی