تعاریف و طبقه بندی Flashcards
در DSM-IV از اصطلاح (1) استفاده میشد اما در DSM-V (2)را به کار می برد. مشخصه اصلی معلولیت ذهنی عبارت است از (3) مثل استدلال، حل مسئله، برنامه ریزی، تفکر انتزاعی، قضاوت، یادگیری آکادمیک و یادگیری از تجربه. این کاستیها به نقص هایی در عملکرد سازگارانه منجر میشوند طوری که در یک یا چند جنبه زندگی از جمله ارتباط برقرار کردن با دیگران، مشارکت اجتماعی، عملکرد آکادمیک یا شغلی و استقلال شخصی در خانه یا در جامعه به استقلال شخصی و مسئولیت اجتماعی دست یابند.
1-عقب ماندگی ذهنی
2-معلولیت ذهنی (کم توانی هوشی، اختلال هوش در دوران رشد)
3-نقصهایی در توانایی ذهنی
رشدی یعنی در طول رشد یا مرتبط با رشد یعنی یک اختلال ذهنی که با (1) فرد مطابقت ندارد. عنصر رشدی در اختلال رشدی ذهنی به روانشناسان کمک می کند تا بتوانند یک کار مهم انجام دهند: (2) از ناتوانی هایی که ممکن است با اختلال دیگری مرتبط باشند و احتمالا به درمانها و حمایتهای مناسبتر نیاز داشته باشند.
1-مرحله رشدی
2-تفکیک معلولیت ذهنی واقعی
DSM-V معیار (1) را حذف کرده است و در عوض بر اهمیت بیشتر معیار مهارت های زندگی ((2)) یا (3) تاکید می کند.
معیار A اشاره دارد به عملکردهای ذهنی که موارد زیر را شامل می شود: استدلال، حل مسئله، برنامه ریزی، تفکر انتزاعی، قضاوت، یادگیری آکادمیک و یادگیری از تجربه و درک عملی. عناصر اصلی عبارتند از فهم کلامی، حافظه در حال کار، حافظه فعال، استدلال ادراکی، استدلال کمی، افکار انتزاعی و کارآیی شناختی.
1-هوشبهر
2-مهارت های مفهومی، مهارتهای اجتماعی و مهارتهای عملی
3-عملکرد سازگارانه
(1) را معمولا چنین می سنجند: به کار بردن آزمون های هوش که به طور انفرادی اجرا میشوند و از لحاظ پسیکومتریک (3)، (2) و جامع، و از لحاظ فرهنگی مناسب هستند. افراد مبتلا به معلولیت ذهنی در این آزمون ها حدود 2 انحراف استاندارد کمتر از متوسط جامعه آماری نمره می آورند.
1-عملکرد ذهنی
2-پایا (Reliable)
3-روا (Valid)
معلولیت ذهنی چیزی شبیه چشمان آبی داشتن یا نارسایی قلبی داشتن نیست. معلولیت ذهنی یک اختلال پزشکی و اختلال روانی نیز نیست. معلولیت ذهنی نوعی (1) است که در کودکی آغاز می شود و ویژگی آن محدودیت در (2) و در (3) است. معلولیت ذهنی منعکس کننده نوع تطابق توانایی های فرد با ساختار و انتظارات محیط اوست.
1-عملکرد ویژه
2-هوش
3-مهارتهای سازگاری
DSM-V درباره اسپسیفایر ها می نویسد: سطوح مختلف معلولیت ذهنی بر اساس عملکرد سازگار آن تعریف میشوند نه هوشبهر، زیرا عملکرد سازگارانه است که (1) را تعیین می کند. علاوه بر آن نمرات IQ در مورد کودکان مبتلا به معلولیت های ذهنی از اعتبار (روایی) کمتری برخوردارند. به طور کلی احتمال ابتلای مردان به معلولیت ذهنی خفیف در مقایسه با زنان به طور متوسط 1.6 به 1؛ و در مورد معلولیت ذهنی شدید به طور متوسط 1.2 به 1 است. علت این اختلاف عوامل ژنتیک مرتبط با جنس و آسیب پذیری بیشتر مردان به آسیب مغزی می تواند باشد.
1-سطح حمایت مورد نیاز
(1) به عنوان عنصر کلیدی قابل استفاده است به نحوی که در جامعه به خودکفایی برسد، با دیگران تعامل خوبی برقرار کند و شغل پاره وقت یا نیمه وقت به دست آورد. در چنین شرایطی فرد از لحاظ هوشی باز هم (2) است ولی نمیتوان او را (3) نامید.
1-سازگاری
2-زیر هنجار
3-معلول ذهنی
خفیف به این معناست که رشد هوشی کودک (1) رشد هوشی کودکان عادی است. متوسط یعنی رشد هوشی کودک (2) رشد هوشی کودکان است. شدید یعنی رشد هوشی کودک (3) رشد هوشی کودکان عادی است. عمیق نیز به این معناست که رشد ذهنی کودک (4) سرعت رشد ذهنی کودکان عادی است.
1-بین یک دوم تا سه چهارم
2-حدود یکدوم(نصف سرعت عادی رشد ذهنی)
3-اندکی بیشتر از یک چهارم
4-کمتر از یک چهارم
متناوب (Intermittent support)(خفیف): متناوب به حمایتی گفته می شود که (1). اقدامات حمایتی بر اساس رویکرد “هر وقت نیاز باشد” ارائه می شوند. (Intermittent به این معناست: فرایند یا فعالیتی که در طول یک محدوده زمانی بارها شروع و متوقف می شود، اما نه بطور منظم).
1-ضرورت دارد اما الزاما حضور دائمی ندارد
محدود (Limited support) (متوسط): به حمایتی گفته می شود که (1) در اختیار فرد گذاشته میشود. (limited یعنی محدود به یک دوره زمانی مشخص).
1-به طور منظم و برای مدت زمان کوتاهی
گسترده ( (Extensive support (شدید): حمایتی است که (1) ارائه میشود. (Extensive به معنای فرایند یا فعالیتی است که بطور فراوان و در گستره ای وسیع انجام می شود).
1-به طور منظم و مستمر
فراگیر (Pervasive support) (عمیق): عبارت است از (1) به اجرا گذاشته میشود و (2) از طبقات مختلف، در آن دخالت میکنند. ( Pervasive به چیزی گفته می شود که در همه ی مکان ها یا در همه اجزای یک شیئی یا یک مکان وجود دارد یا به تدریج بر همه اجزای یک شیئی یا یک مکان تاثیر می گذارد).
1-یک حمایت شدیدکه در کل محیط فرد
2-افراد بیشتری
در تعداد کودکان دبستانی معلول ذهنی کاهش چشمگیری به وجود آمده است. این کاهش تعداد بیانگر این واقعیت است که مربیان دوست ندارند به دانشآموزان لیبل “معلول ذهنی” بزنند و از طرفی دیگر اختلالاتی مثل اختلال طیف اوتیسم و اختلالات یادگیری راحتتر قابل تشخیص شده اند. به همین علت سعی شده است لیبل معلولیت ذهنی را با عبارت (1) جایگزین کنند. این گفته نشاندهنده نوعی (2) در رشد توانایی های شناختی و تحصیلی است و این کودکان را از کودکانی که (3) دارند (مثلا ناتوانی در “فقط” پردازش داده های شنوایی) جدا میکند. طبق این تعریف بسیاری از کودکانی که امروزه ناتوان در یادگیری نامیده می شوند می توانند عنوان “(1)” را به دست آورند و اصطلاح “(4)” میتواند به کسانی اطلاق شود که فقط در (5) نقص آشکار دارند.
1-اختلالات یادگیری عام 2-تاخیر کلی یا عام 3-ناتوانی های یادگیری خاص 4-ناتوان در یادگیری خاص 5-پردازش اطلاعات