تصویربرداری، خواب، حافظه، آفازی، ناخوانی و نانویسی Flashcards
خواب و ناقلهای عصبی دخیل در آن:
خواب دو مرحله اصلی دارد فرد ابتدا وارد خواب (1) می شود که خود چهار مرحله دارد. سپس فرد وارد خواب (2) می گردد. برای شروع خواب افزایش (3) الزامی می باشد. بنابراین کاهش (3) باعث می شود که فرد در به خواب رفتن دچار مشکل شود. تولید (3) بصورت اصلی توسط (4) که در (5) واقع شده اند انجام می گیرد. با وجود اینکه (3) برای شروع خواب لازم می باشد، ولی خود سرکوب کننده خواب REM می باشد. بنابراین در مرحله سوم و چهارم خواب بتدریج مقدار (3) کاهش می یابد تا فرد وارد خواب REM گردد. در خواب REM یکی از مهمترین نوروترنسیمترهای درگیر، (6) می باشد. تزریق آگونیستهای (6) باعث (7) می شود در نتیجه فاصله زمانی بین دوره های خواب REM کاهش می یابد. بالعکس تزریق آنتاگونیستهای (6) نظیر اسکوپولامین موجب (8) می گردد.
مطالعات نشان می دهد که سطح (6) در قشر مخ در طی بیداری و خواب REM (9) می باشد ولی میزان (6) در هنگام خواب با امواج آهسته (مراحل سه و چهارخواب nonREM) به (10) می رسد. این یافته می تواند بیانگر این مطلب باشد که (11) نتیجه افزایش سطح (6) و و (12) بویژه مراحل سه و چهار آن مربوط به کاهش سطح (6) در قشر مخ می باشد. علاوه بر استیل کولین، (13) هم که از (14) تولید می گردد، در خواب REM نقش مهمی دارد. شواهد موجود نشان می دهد که فعالیت (14) در طی خواب REM به حداقل خود می رسد و تا زمانی که (14) بشدت مهار نگردد فرد وارد خواب REM نمی گردد. بنابراین می توان بیان داشت که (14) در خواب REM نقش مهمی دارد.
کاملترین فرضیه که می تواند بخوبی رویا دیدن در طی خواب REM را توجیه نماید، (15) می باشد. چرا که تضعیف سیستم سروتونینی با استفاده از آنتاگونیستهای سروتونین حتی در حالت بیداری نیز باعث ایجاد توهم می شود که بسیار شبیه به رویا دیدن می باشد.
1- nonREM (خواب بدون حرکات چشم یا خواب متناقض)
2- REM (خواب با حرکات سریع چشم یا خواب متناقض)
3- سروتونین
4- هسته های رافه (سجافی)
5- ساقه مغز
6- استیل کولین
7- تسهیل خواب REM
8- افزایش فاصله زمانی بین دوره های خواب REM
9- بالا
10- پایینترین سطح خود
11- ناهمزمانی امواج مغزی در طی بیداری و خواب REM
12- همزمانی امواج مغزی در طی خواب nonREM
13- نوراپی نفرین
14- هسته های لوکوس سرولئوس
15- کاهش سطح سروتونین در طی خواب REM
ویژگیهای خواب nonREM و خواب REM
در طی خواب nonREM تونود عضلانی مانند حالت بیداری وجود دارد در طی خواب nonREM به ویژه مراحل سه و چهار آن که اصطلاحا به آن (1) گفته می شود امواج مغزی به تدریج همزمان شده و همین همزمانی امواج مغزی باعث کاهش فرکانس و افزایش دامنه آنها می شود این هم زمان شدن امواج مغزی در نهایت باعث بروز امواج (2) در طی مراحل سه و چهار خواب nonREM می شود در خواب nonREM رویا دیدن به صورت مرسوم انجام نمی گیرد و اگر رویا نیز رخ دهد (3) می باشند رویاهای ساکن فاقد داستان می باشند و فرد فقط یک حالت که تغییر نمی کند مانند احساس خفگی یا سقوط را حس می نماید مرحله خواب nonREM در بزرگسالان ۸۰ درصد کل خواب را شامل می شود که طولانی ترین مرحله آن (4) یا (5) می باشد که به تنهایی ۵۰ درصد کل خواب را در بر می گیرد.
مرحله ی بعدی خواب، خواب REM می باشد که به آن خواب با حرکات سریع چشم یا خواب متناقض نیز گفته می شود به این دلیل به خواب REM (6) گفته می شود که با وجود اینکه فرد خواب است بخشهایی از مغز او فعالتر از حالت بیداری می باشد و امواج مغزی مانند حالت بیداری ناهمزمان می باشد مهمترین ویژگیهای خواب REM(7)، (8)، حرکات سریع چشم، فقدان تونود عضلانی و خواب دیدن یا رویا دیدن می باشد. رویاهای مشاهده شده در مرحله ی خواب REM برخلاف رویاهای مشاهده شده در خواب nonREM حالت داستان گونه دارند در مورد حذف تونود عضلات اسکلتی در خواب REM توجه به این نکته لازم است که در خواب REM تونود عضلات اسکلتی به غیر از ماهیچه های تنفسی و گوش میانی از میان می رود علت اینکه تونود عضلات اسکلتی تنفسی و گوش میانی از بین نمی رود این است که فعالیت این ماهیچه ها برای بقا و و محافظت از پرده گوش الزامی می باشد نکته دیگری که یادآوری آن لازم می باشد این است که ما سه نوع ماهیچه اسکلتی، صاف و قلبی داریم در خواب REM فقط تونود عضلات اسکلتی حذف می شوند و ماهیچه های قلب و صاف کماکان به عمل خود ادامه می دهند.
1- خواب آرام 2- دلتا 3- رویای ساده 4- مرحله ی دوم 5- خواب سبک 6- خواب متناقض 7- ناهمزمانی امواج EEG 8- ظهور امواج PGO
امواج مغزی در طی بیداری
با روش (1) می توان امواج مغزی را ثبت نمود. امواج مغزی ثبت شده بر اساس فرکانس خود به امواج بتا، آلفا و دلتا تقسیم بندی می گردند که امواج (2) سریعترین و امواج (3) آهسته ترین امواج مغزی می باشند فرکانس امواج بتا بالاتر از 13 هرتز، فرکانس امواج آلفا بین 8-13 هرتز، فرکانس امواج تتا بین 4-8 هرتز و فرکانس امواج دلتا پایین تر از 3 هرتز می باشند.
هنگامی که فرد بیدار بوده و چشمان او باز می باشد و به محرکهای محیطی توجه دارد امواج مغزی از نوع (4) می باشد ولی وقتی فرد در حالت آرامش فکری قرار دارد یا چشمهای خود را می بندد، به شرط اینکه به خواب نرفته باشد امواج مغزی از نوع (5) می باشد بنابراین می توان گفت وقتی فرد چشم خود را می بندد، (6) رخ می دهد. بالعکس وقتی فرد چشم خود را باز می کند (7) رخ می دهد.
1- الکتروآنسفالوگرافی (EEG) 2- بتا 3- دلتا 4- بتا 5- آلفا 6- وقفه بتا و شروع ثبت آلفا 7- وقفه آلفا و ثبت بتا
امواج مغزی در طی خواب
وقتی فرد چشمان خود را بسته ولی هنوز به خواب نرفته است امواج مغزی او از نوع آلفا می باشد. با ورود به فرد به مرحله یک خواب امواج (1) ثبت می گردند بنابراین می توان گفت با ورود فرد به خواب (2) رخ می دهد در مرحله دوم خواب امواج دوکی بتا و کمپلکس k ثبت می شود هر چه قدر محرک های محیطی در اطراف فردی که به خواب رفته بیشتر و قوی تر باشند تعداد (3) افزایش می یابد با ورود فرد به مرحله سوم خواب امواج کند (4) ثبت می شوند ولی این امواج فرکانسی نزدیک 3 هرتز داشته و کمتر از ۵۰ درصد امواج مغزی را تشکیل می دهند با ورود به فرد به مرحله چهارم خواب امواج خیلی کند دلتا با فرکانس نزدیک نیم هرتز که بیش از ۵۰ درصد امواج مغزی می باشند ثبت می گردند در مرحله خواب REM نیز امواج مغزی از نوع تتا می باشد تقسیم بندی که در آن خواب nonREM به چهار مرحله تقسیم شده است تقسیم بندی خواب از نظر کلایتمن می باشد فرد دیگری به نام ایوانویچ خواب nonREM را به پنج مرحله تقسیم بندی کرده در واقع می توان بیان داشت مرحله یک خواب کلایتمن را به دو مرحله تقسیم بندی نموده و به جای اعداد از حروف انگلیسی برای شماره گذاری مراحل استفاده نموده است.
1- تتا
2- وقفه های آلفا و ثبت تتا
3- کمپلکس های k
4- دلتا
حافظه
سه نوع اصلی حافظه در انسان عبارتند از حافظه حسی حافظه کوتاه مدت و حافظه دراز مدت. اطلاعات از گیرندههای حسی وارد (1) میگردند (1) فوق العاده کوتاه مدت میباشد و کسری از ثانیه دوام میآورد. این حافظه در سطح ناهوشیار قرار داشته و ظرفیت نامحدودی دارد تنها بخش کمی از اطلاعاتی که در حافظه حسی قرار دارد مورد توجه قرار گرفته و کد بندی شده و وارد حافظه کوتاه مدت که به آن (2) نیز گفته میشود میگردند حافظه کوتاه مدت تنها حافظه ای میباشد که در سطح هوشیار قرار دارد اطلاعات موجود در حافظه کوتاهمدت یا فراموش میکردند یا اینکه مرور و تحکیم شده و وارد حافظه بلند مدت میگردند فرآیندی به نام (3) که در طی آن اطلاعات جدید با اطلاعات قبلی ترکیب میگردند نیز به روند تثبیت و تحکیم حافظه کمک مینماید حافظه درازمدت مانند حافظه حسی در (4) قرار داشته و ظرفیت زیادی دارد اما برخلاف آن، مدتی که اطلاعات در آن ذخیره میگردند طولانی میباشد لازمه شکلگیری حافظه دراز مدت ساخت (5) و ایجاد تغییرات ساختاری میباشد که مهمترین تغییر ساختاری رخ داده (6) میباشد خود حافظه دراز مدت به دو حافظه اخیر و دور تقسیم بندی میگردد حافظه اخیر وقایع مربوط به دقایق تا ساعات پیش میباشد حافظ دور حافظه نسبتا پایداری است که مقدار بسیار زیادی اطلاعات را برای مدتی طولانی نگاه میدارد.
باید توجه داشت که خاطرات و اطلاعات ذخیره شده را با فراخوانی به حافظه کوتاه مدت می توان دوباره به سطح هوشیاری آورد. دو مکانیزم دفاعی مطرح شده توسط فروید یعنی سرکوب گری و دفاع ادراکی مرتبط با روند حافظه می باشند.در سرکوبگری از هوشیار شدن برخی از خاطرات ناخوشایند جلوگیری می شود به عبارت دیگر ما اجازه نمی دهیم برخی از اطلاعات و خاطرات ناخوشایند ذخیره شده در حافظه درازمدت که در سطح ناهشیار قرار دارد به حافظه کوتاه مدت که در سطح هشیار قرار دارند فراخوانی شوند در دفاع ادراکی ما اجازه نمی دهیم برخی از درون دادهای حسی وارد هوشیاری شوند به عبارت ساده تر ما اجازه نمیدهیم اطلاعات معینی از حافظه حسی به حافظه کوتاه مدت منتقل گردند در این حالت گفته می شود فرد دچار(7) شده است.
1- حافظه حسی 2- حافظه کاری یا فعال 3- بسط دادن 4- ناهشیار 5- پروتئین 6- ایجاد زواید دندریتی 7- کوری یا کری تبدیلی
درک گفتار و کلام
از نظر درک معنی جملات و تکلم نیمکره (1) غالب می باشد در فرایند درک معنی جملات و تکلم ناحیه ورنیکه و بروکا نقش دارند ناحیه ورنیکه (2) زبان می باشد (3) توسط آن انجام می گیرند و در ناحیه ی ارتباطی (4) در نیمکره چپ قرار گرفته است ناحیه بروکا نیز (5) زبان می باشد که (6) توسط آن انجام می گیرد و در ناحیه ی ارتباطی (7) در نیمکره چپ قرار دارد توجه به دو نکته حائز اهمیت می باشد نکته اول اینکه درک معنی جملات توسط ناحیه ورنیکه در نیمکره چپ ولی (8) توسط نیمکره راست انجام می گیرد و حتی افرادی که به دلیل آسیب ناحیه ورنیکه در نیمکره چپ قادر به درک معنی جملات نیستند می توانند لحن صدا اعم از غمگین بودن آن یا لحن های دیگر صدا را تشخیص دهند دوم اینکه در افرادی که چپ دست می باشند ناحیه ورنیکه و بروکا تا حدودی در نیمکره راست نیز توسعه می یابد در نتیجه آسیب نیمکره چپ به میزان کمتری مهارت های کلامی آنها را در مقایسه با افراد راست دست دچار مشکل می نماید.
1- چپ 2- ناحیه حسی- ارتباطی 3- معنی جملات 4- آهیانه 5- ناحیه حرکتی-ارتباطی 6- تکلم 7- پیشانی 8- درک لحن صدا
انواع آفازی (ناگویی یا زبان پریشی(
1- آفازی ورنیکه یا آفازی حسی (ناگویی ورنیکه یا زبان پریشی ورنیکه) آفازی ورنیکه در اثر (1) در نیمکره چپ ایجاد می گردد این افراد قادر به (2) جملاتی که می شنوند یا می بینند نیستند ولی به دلیل اینکه ناحیه بروکا (بخش حرکتی زبان) سالم می باشد این افراد قادر به (3) می باشند این افراد خیلی بیش از معمول حرف می زنند ولی جملاتی که بیان می کنند معنی می باشند و در واقع (4) می باشد که هیچ مفهومی را منتقل نمیکنند نوع شدید آفازی ورنیکه (5) می باشد در (5) فرد شروع به (6) می نمایند و کلماتی را به کار می برند که در آن زبان اصلا وجود ندارد افراد مبتلا به (5) وقتی سخن می گویند برای شنونده این تصویر به وجود می آید که آن ها به یک زبان خصوصی یا رمزی سخن می گویند به آفازی ورنیکه (7) نیز گفته می شود.
1- آسیب ناحیه ورنیکه 2- درک معنی 3- تلفظ سلیس کلمات. 4- سالادی از لغات و کلمات 5- آفازی جاراگون 6- واژه تراشی 7- آفازی دریافتی
2- آفازی بروکا یا آفازی بیانی (ناگویی بروکا یا زبان پریشی بروکا)
آفازی بروکا در اثر (1) در نیمکره چپ ایجاد می گردد این افراد به دلیل آسیب ناحیه بروکا قادر به (2) نمی باشند ولی به دلیل سالم بودن ناحیه ورنیکه این افراد در (3) دچار مشکل نمی باشند هرچند در درک معنی جملاتی که فقط از نظر دستوری با هم تفاوت دارند نظیر جمله های حسن علی را زد یا علی حسن را زد شاید دچار مشکل شوند این افراد حالت صامت دارند و تا مورد سوال قرار نگیرند پاسخ نمی دهند و چون در تلفظ سلیس کلمات مشکل دارند سعی می کنند منظور خود را با کمترین کلمات منتقل نمایند لذا به صورت تلگرافی سخن می گویند در مجموع سه نقیصه کلامی در اثر آسیب ناحیه بروکا یا اطراف آن ایجاد می گردند که عبارتند از زبان پریشی نحوی، زبان پریشی نامی و دشواری در تولید کلمات. زبان پریشی نحوی به مشکلات بیمار در استفاده از (4) اشاره دارد زبان پریشی نامی به (5) اشاره دارد از آنجا که تمام بیماران زبان پریش کلمات را جا می اندازند یا از کلمات نامناسب استفاده می نمایند می توان بیان داشت زبان پریشی نامی در حقیقت نخستین نشانه تمام انواع زبان پریشی ها است. دشواری در تولید گفتار نیز به (6) اشاره دارد.
1- آسیب ناحیه بروکا 2- تلفظ سلیس کلمات 3- درک معنی جملات 4- ساخت های دستوری 5- دشواری در یافتن کلمات 6- عدم تلفظ صحیح کلمات
3- آفازی مرکزی یا رسانشی (ناگویی مرکزی یا زبان پریشی رسانشی)
آفازی مرکزی یا رسانشی در اثر (1) ایجاد می گردد راه کمانی رابط بین ناحیه ورنیکه و بروکا می باشد و در صورت آسیب دیدن فرد قادر به (2) نمیباشد بهترین راه تشخیص این افراد این است که کلمه ای فاقد معنی و ساختگی را به این افراد بگوییم و از آنها بخواهیم که آن را تکرار کنند که افراد مبتلا به آفازی مرکزی قادر به این کار نیستند این افراد می توانند کلمات دارای معنی را بعد از شنیدن تکرار کنند هرچند ممکن است بجای کلمه خانه که شنیده اند واژه منزل را بیان نمایند.
1- آسیب راه کمانی
2- تکرار سریع کلمات شنیده شده
4- آفازی یادزدودگی یا آفازی نامی (زبان پریشی نامی)
این نوع آفازی که شایع ترین نوع آفازی می باشد در اثر (1) و (2) ایجاد می شود این افراد در درک معنی جملات و حتی تکلم مشکل حادی ندارند مشکل اصلی این افراد (3) در هنگام تکلم می باشد این افراد اغلب وقتی نمی توانند واژه مورد نظر را بیابند سعی می کنند آن را با جملاتی تعریف و توصیف نمایند این نقیصه زمانی بهتر آشکار می شود که از آنها بخواهیم نام اشیایی را که می بینند بیان کنند.
1- آسیب شکنج زاویه ای
2- قسمت میانی پشتی قطعه آهیانه
3- به خاطر آوردن نام اجسام و افراد
5- آفازی حرکتی فراقشری یا آفازی حرکتی بین قشری
آفازی حرکتی فراقشری یک آفازی نادر می باشد که در اثر (1) یعنی (2) ایجاد می گردد این افراد حالت صامت دارند و تا زمانی که مورد سوال قرار نگیرند پاسخ نمی دهند در هنگامی هم که این افراد مورد سوال قرار می گیرند به جای پاسخ دادن به سوال بارها و بارها سوال مورد نظر را مانند یک طوطی تکرار می نمایند به همین دلیل به افراد مبتلا به این آفازی (3) گفته می شود.
1- آسیب ناحیه ای در نزدیکی بروکا
2- قسمت فوقانی ناحیه بروکا
3- طوطی صفت
6- آفازی حسی فراقشری یا آفازی حسی بین قشری
آفازی حسی فراقشری یک آفازی نادر میباشد که در اثر (1) یعنی (2) در نزدیکی ناحیه ورنیکه ایجاد می گردد به آفازی حسی فراقشری اصطلاحا (3) گفته می شود چرا که این افراد با وجود اینکه قادر به درک معنی جملات نمی باشند ولی (4) در آنها از بین نرفته است و می توانند جملات شنیده شده را تکرار نمایند.
1- آسیب ناحیه ای نزدیک ورنیکه
2- قسمت فوقانی و تحتانی شیار جانبی
3- نشانگان جداسازی
4- توانایی تکرار جملات
ناخوانی (واژه کوری یا کوری ادراکی) نارساخوانی (خوانش پریشی) و نانویسی
اگر با وجود هوش طبیعی قادر به یادگیری خواندن نباشد این حالت را (1) یا خوانش پریشی یا نارساخوانی می گویند. اگر فردی که قادر به خواندن بوده به دلیلی این توانایی را از دست بدهد به این حالت (2) گفته می شود مشابه همین حالت برای اختلالات نوشتن وجود دارد یعنی اگر فرد با وجود هوش طبیعی قادر به یادگیری نوشتن نباشد آن را (3) و اگر توانایی نوشتن را بعد از کسب در اثر آسیبی دست دهد به آن (4) گفته می شود ناخوانی و نا نویسی می توانند به عنوان اختلالات مجزا وجود داشته باشند اما آسیب (5) و (6) در نیمکره چاپ و حتی آسیب (5) چپ به تنهایی باعث می شود که فرد به طور همزمان دچار حالت ناخوانی و نانویسی گردد. ناخوانی خالص که به آن (7) یا (8) نیز گفته می شود در اثر آسیب (9) و (10) ایجاد می گردد.
1- دیس لکسیا 2- الکسیا (ناخوانی، واژه کوری یا کوری ادراکی) 3- دیس گرافیا یا نارسا نویسی 4- آگرافیا (نانویسی) 5- شکنج زاویه ای 6- شکنج فوق حاشیه ای 7- واژه کوری خالص 8- کوری ادراکی خالص 9- قطعه پس سری 10 انتهای خلفی جسم پینه ای
واژه کری خالص
بازشناسی کلمات از فهم معنی کلمات و جملات متفاوت می باشد. اگر واژه ناآشنایی را چندین بار بشنویم می توانیم آن را (1) کنیم بدون این که معنی آنرا بفهمیم. آسیب به (2) می توانند باعث ایجاد واژه کری خالص گردد. در این حالت با وجود اینکه می شنود ولی قادر به درک گفتار دیگران نیست البته افراد مبتلا به واژه کوری خالص می توانند اصوات غیرگفتاری نظیر تیک تاک ساعت را شناسایی کنند مشکل این افراد فقط در (3) می باشد و در تکلم، خواندن و حتی لب خوانی مشکلی ندارند در واقع در این حالت ارتباط (4) با قشر شنوایی قطع شده و لذا فرد در بازشناسی کلمات شنیده شده دچار مشکل می باشد.
1- بازشناسی
2- قطعه گیجگاهی چپ
3- بازشناسی اصوات گفتاری
4- ناحیه ورنیکه
معمولاً در حافظه درازمدت (1) ذخیره می شوند که از چندین گزاره و زنجیره تشکیل می شوند و معنای آنها هم پوشانی دارند بنابراین حافظه درازمدت دربرگیرنده (2) است.
(3) نیز همانند (4) با فرایند های زیادی پشت سر هم و در کنار هم انجام میشود تا گوینده بتواند همزمان معروف ترین و تازه ترین اطلاعات را در یک یا چند جمله بیان کند.
انتخاب لغات و جملات به (5) گوینده نیز بستگی دارد.
تولید و فهم گفتار به (6) دستگاه گفتار ارتباط ندارد.
در سالهای اخیر با اندازه گیری گردش خون مغزی پتانسیل وابسته به رویداد و تست وادا ارتباط بین (7) تا اندازه ای روشن شده است.
1- گزاره های بزرگ 2- فرهنگ لغات و قواعد نحوی 3- تولید گفتار 4- فهم گفتار 5- بافت اجتماعی 6- دستگاه شنیداری، آناتومی و فیزیولوژی 7- گویایی و مغز