Phrasal Verbs Flashcards
1
Q
Account for
A
علت و توجیه چیزی بودن
2
Q
Act as
A
ایفای نقش کردن به عنوان
3
Q
Agree to
A
پذیرفتن
قبول کردن
4
Q
Aim at
A
تمرکز بر روی
5
Q
Allow for
A
فراهم ساختن
ممکن ساختن
6
Q
Amount to
A
رسیدن به
برابر بودن با
7
Q
Aspire to
A
خمیازه چیزی را کشیدن
8
Q
Attribute to
A
نسبت دادن به
9
Q
Base on
A
وابسته کردن به
10
Q
Be into
A
علاقه مند بودن به
11
Q
Believe in
A
باور داشتن به
12
Q
Belong to
A
متعلق به
13
Q
Break down
A
به پایان رساندن
کات کردن
14
Q
Bring about
A
منجر شدن
باعث شدن
15
Q
Bring back
A
بازآوردن
به یاد آوردن
16
Q
Bring in
A
آوردن
درآمد داشتن
17
Q
Bring out
A
خارج کردن
برجسته کردن
18
Q
Bring up
A
پروردن
پرورش دادن
19
Q
Build up
A
پرورش دادن
تقویت کردن
20
Q
Call for
A
خواستار چیزی بودن
21
Q
call off
A
بیخیال شدن-کنسل کردن
22
Q
call on
A
سر زدن-به دیدار رفتن
23
Q
care for
A
مراقبت کردن-اهمیت دادن
24
Q
carry on
A
ادامه دادن
25
carry out
انجام دادن - پیش بردن
26
catch up
اختلاط کردن-تبادل اطلاعات
27
cater for
خدمات ارائه دادن،سرویس دادن
28
check in
تحویل گرفتن اتاق
29
check out
N خودپرداز ،V بررسى کردن
30
cheer up
روحیه بخشیدن
31
clear up
روشن و آشکار شدن یا کردن
32
close down
تعطیل کردن،منحل کردن
33
come about
اتفاق افتادن، به انجام رسیدن
34
come across
واضح بودن،اتفاقى ملاقات
35
come along
موافقت کردن،جلو رفتن
36
come around
تغییر مسیر دادن
37
comeback
برگشتن
38
come down
سقوط،ریزش، زوال
39
come from
اهل جایى بودن
40
come out
منتشر شدن ، درآمدن
41
come up
مطرح شدن ، مواجه شدن
42
come up against
رو به رو شدن
43
come up with
ارائه دادن ، پیشنهاد کردن
44
consist of
مشتمل با
45
count on
روى چیزى یا کسى حساب کردن
46
cut down
قطع کردن،کاهش دادن
47
deal with
رسیدگى کردن
48
depend on/upon
متکی بودن
49
dispose of
از شر چیزى خلاص شدن
50
do up
بستن،محکم کردن،ترمیم کردن
51
do without
بى نیاز بودن،توانستن
52
draw up
مرتب کردن،کارها را تنظیم کردن
53
eat out
بیرون غذا خوردن
54
engage in
مشارکت داشتن ، مشغول بودن به
55
enter into
شرکت کردن در،نقش داشتن
56
even out
به طور مساوى تقسیم کردن
57
fall apart
از هم پاشیدن،متلاشى شدن
58
fall back on
دوباره پناه بردن،عقب نشینى
59
figure out
کشف کردن،سنجیدن
60
fill in/out
فرو ریختن، دعوا و مشاجره کردن