Mental And Physical Development Flashcards
Ability (n)
توانایی
Adolescent (n)
نوجوان
Behavior (n)
رفتار
Childhood (n)
بچگی
Concept (n)
مفهوم
Consequence (n)
پیامد
عواقب
Gesture (n)
ژست
اشاره
Growth (n)
رشد
افزایش
Height (n)
بلندی قد
ارتفاع
Imagination (n)
تخیل
Infancy (n)
طفولیت
نوباوگی
Infant (n)
نوزاد
کودک
Knowledge (n)
دانش
Maturity (n)
رشد
سر رسید
بلوغ
Memory (n)
حافظه
خاطره
Milestone (n)
مرحله مهمی از زندگی
مرحله برجسته
Mind (n)
ذهن
Peers (n)
همسالان
Period (n)
دوره
Phase (n)
مرحله
فاز
Rate (n)
نرخ
سنجیدن
Reminder (n)
یادآور
Social skills (n)
توانایی ارتباط برقرار کردن
Skill (n)
توانایی
Stage (n)
صحنه
مرحله
Toddler (n)
کودک تازه به راه افتاده
Transition (n)
گذر
انتقال
تحول
Abstract (adj)
انتزاعی
Cognitive (adj)
شناختی
Clumsy (adj)
بدترکیب
زمخت
Fond (adj)
علاقه مند
شیفته
Fully-grown (adj)
بزرگتر از این نمیشه
Immature (adj)
خام
نابالغ
Independent (adj)
مستقل
Irresponsible (adj)
بی مسئولیت
Mature (adj)
عاقل
بالغ
Patient (adj)
بیمار
صبور
Rebellious (adj)
یاغی
سرکش
Significant (adj)
قابل ملاحظه
چشمگیر
Tolerant (adj)
با گذشت
مدارا
Acquire (v)
به دست آوردن
گرفتن
Develop (v)
ایجاد کردن
توسعه دادن
Gesture (v)
ژست
اشاره
Grow (v)
کاشتن
رشد کردن
Imitate (v)
تقلید کردن
Look back (v)
به گذشته فکر کردن
Master (v)
استاد
نسخه اصلی
Reminisce (v)
یادآوری کردن
به خاطر آوردن
Throw a tantrum (v)
عصبی برخورد کردن
Visualise (v)
تصویر ذهنی
Typically (adv)
به طور معمول
معمولا
Bear in mind
به خاطر سپردن
Broden the mind
قدرت درک بیشتر
Have sth in mind
ایده یا نظری در مورد چیزی داشتن
It slipped my mind
کاملا از ذهنم پرید
از یادم رفت
Keep an open mind
آماده پذیرش پیشنهاد و نظرات بودن
تعصب نداشتن
My mind went blank
یهو همه چیز از ذهنم پاک شد
Put your mind at ease
فکرت را مشغول نکن
نگران نباش
spontaneity (n)
خود به خودی
ناگهانی، بی سابقگی
steady
ثابت، پیوسته
راه، پابرجا
rapid
سریع
تندرو،
crawl (v, n)
خزیدن، سینه خیز رفتن
shoelace (n)
بند کفش
mimic (v)
تقلید کردن، مسخرگی کردن
Crucial (adj)
حیاتی، ضروری، واجب
Self-conscious
کمرو
Rebel
شورشی
شورش کردن، سرکش
Enormous (adj)
فراوان، بزرگ، هنگفت،
Unparalleled (adj)
بی مانند، بی نظیر، بی همتا
Spurt
جهش ناگهانی، کوشش ناگهانی وکوتاه
Logically
به طور منطقی، منطقا
Hypothetically
فرضا ً، بطور فرض
Struggle
تلاش کردن، تقلا کردن؛ کشمکش
Grasp
محکم گرفتن
به چنگ آوردن، گیر آوردن، فهمیدن،
Unsteady (adj)
متغیر، بی ثبات کردن
Overindulgent
زیاد ازاد گذاردن، افراط ورزیدن